پنج شنبه, 07 فروردين 1399 17:20

برای تولد خسرو شکیبایی / ستاره نبود، ماه بود

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
برای تولد خسرو شکیبایی / ستاره نبود، ماه بود برای تولد خسرو شکیبایی / ستاره نبود، ماه بود

سی و یک نما - اگر عجل مهلت می داد، اگر بیماری لعنتی امانش را نمی برید، امروز هفتاد و شش ساله میشد و هنوز وقت بود که از بازی هایش و از شخصیتش لذت ببریم و یاد بگیریم .

هفتم فروردین سال ۹۹ است و حالا ما خطاب به او می گوییم، درست مثل دکلمه ی ماندگار با صدای جادویی اش که می خواند"حال همه ی ما خوب است، اما تو باور نکن". تولدت مبارک خسرو خان شکیبایی.

"مهدی کرم پور" که در دو فیلمش "چه کسی امیر را کشت" و "جایی دیگر" با خسرو شکیبایی همکاری کرده است، یادداشتی به بهانه ی تولد او نوشته که خواندنی است.

١- خسرو نیازى به تعریف ندارد.

دوست داشتنى‌ترین بازیگر سینماى پس از انقلاب بود و اگر از یک استثنا بگذریم، همه دوران.هم بازیگر بود و هم ستاره.اگر تعداد ستاره‌هاى سینماى ایران چندین است، خسرو یکى بود. ستاره‌اى که ماه مجلس شد.

٢- خسرو شکیبایى از آن دست آدم‌هایى بود که آرتیست به دنیا مى‌آیند.آرتیستیک زندگى کرد چه پشت دوربین و چه جلوى آن.ادا درنمى‌آورد.خودش بود.هنرمند بود.با تمام ذرات و سلول‌هاى بدنش.بدیل فنى‌زاده.از او هم محبوب‌تر.رفتن‌شان هم مانند هم پیش از آنکه فکر کنیم، اتفاق افتاد.

٣- چند دهه باید بگذرد تا سینماى ایران خسروى دیگرى پیدا کند.صداى خوب، فیزیک خوب (به خصوص در روزهاى اوجش)، باسواد و پرانگیزه. حتا وقت بیمارى، به محض اینکه جلوى دوربین مى‌رفت به قول مهرداد فخیمى زنده می‌شد.یکى دیگر که پشت دوربین نمى‌شناختى‌اش.

٤- "چه کسى امیر را کشت؟" را کنار "هامون" جزو فیلم‌هاى محبوب کارنامه‌ى هنرى‌اش مى‌خواند.
با کمى تعارف و غلو بیشتر البته.که جزو ذات وجودى خسرو بود.با آن واژگان منحصر به فردش.

٥- خیلى‌ها گفتند که او پس از "هامون" مدام خودش را تکرار مى‌کند، خیلى‌ها به وقت مریضى گفتند تمام شده و دیگر نمى‌تواند...اما گواه همکارى مشترک ما چیز دیگرى ست.
اگر در "هامون" یک روشنفکر طبقه متوسط مستاصل را به تصویر کشیده بود، در "چه کسى امیر را کشت؟" پس از سال‌ها او یک لمپن عاشق را به بهترین شکل ایفا کرد.
با ۳ روز فیلمبردارى و ۱۲ دقیقه حضور در فیلم، کاندیداى بهترین بازیگر نقش اول مرد جشن سینماى ایران شد و سال بعد که دریافت کرد، گفت که این از پارسال جا مانده بود.
شاید او در اینجا تنها بازیگرى باشد که نقش را بیش از تصور کارگردان مؤلف ایفا مى‌کرد و قادر بود تو را پشت دوربین شگفت‌زده کند.دست‌کم تنها بازیگرى بود که من مى‌شناختم.

٦- وقتى آنونس جشنواره بیست و ششم فیلم فجر را می‌ساختم، نمی‌دانم چرا مى‌خواستم یک یادگارى از خسرو به جا بماند.طرح آنونس مرور تاریخ سینماى ایران بود و در پایان اعلان آغاز جشنواره.دیدم صداى خسرو به تنهایى حیف است، حضورش را هم ثبت کردم.جشنواره به اعلام او اعتبار مى‌یافت.
دستیارم گفت خیلى مریض است.فکر کردیم شاید نیاید، اما آمد.این‌بار همه گروه مطمئن بود که نمى‌تواند، اما من مى‌دانستم که مى‌تواند.بهتر از همه.آمد، ایستاد و گفت.گویى با کمک چترى که به بهترین وجه از آن کمک گرفت.خسته و مریض حتا.اما خسرو شکیبایى بود. تمام قد.

٧- راستى عمو خسرو!
هیچ وقت فرصت نشد به خاطر ترانه "آفتابى" که به فیلم "جایى دیگر" (اولین فیلم سینمایى‌ام) هدیه کرده بودى و برزو آن را خواند، درست و حسابى تشکر کنم.و به خاطر خیلى چیزهاى دیگر هم فرصت نشد...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید