به گزارش خبرگزاری تسنیم، جلسه نقد و بررسی دو فیلم مستند «تفتان» و «دلتنگیهای یک شهر» به همت انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند در هفته جاری با حضور هوشنگ میرزایی (کارگردان)، رامتین شهبازی (منتقد) و جمعی از علاقهمندان به آثار مستند در سالن استاد ناصری از مجموعه خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در آغاز جلسه پدرام اکبری کارشناس برنامه در توضیح مختصری گفت: مستندساز میانسالی از خطه لرستان دو مستند را تقریباً همزمان ساخته است؛ مستندهایی که در سال گذشته در جشنواره سینماحقیقت و دو جشنواره برونمرزی توفیقاتی کسب کرد. موضوع یکی از فیلمها مربوط به شهر مادری فیلمساز کوهدشت است و موضوع فیلم دیگر متعلق به خطه زاهدان. فاصله این دو موقعیت خیلی زیاد است اما فیلمساز هر دو اثر را با عشق و احساس مسئولیت به انجام رسانده است. حتی در فیلم «دلتنگیهای یک شهر» که با رنگ و بویی سیاسی و اجتماعی جلوه میکند، آنجا هم جز تعلق خاطر و عشق به مردم و تمایل فیلمساز برای رهایی آنها از مشکلاتشان، چیز دیگری نیست؛ همان عشقی که در فیلم دوم تجلی میکند برای بازنمایی زحمت، دغدغهها و عشقی که آن مرد سیستانی دارد. به راستی همان قدر که در فیلم اول، ناملایمات و تفاوت آرا و بدقولیها و خوشقولیها و مشکلات مردم آن خطه جلوه میکند، آنها همچنان سلحشوری خود را حفظ کردهاند. همچنان مقاومند و اگر شرایط اجازه بدهد، آیینهایشان را برگزار میکنند. مسیری را که هوشنگ میرزایی از نخستین فیلمهایش شروع کرده، تا امروز با همان ویژگیها در رشد فیلمسازی مراعات کرده است.
در ادامه این جلسه، رامتین شهبازی سخن را درباره فیلمهای هوشنگ میرزایی آغاز کرد و گفت: این دو فیلم در دو بستر جداگانه روایت میشوند که در مورد «دلتنگیهای یک شهر» میشود در حوزه مطالعه گفتمان صحبت کرد و اینکه چگونه سینما میتواند وارد حوزه مطالعات انتقادی گفتمان بشود؛ بحثی که این روزها بحث نوین نشانهشناسی در سینماست، یعنی نشانهشناسی اجتماعی. فیلم «تفتان» را از منظر نشانهشناسی فرهنگی میتوانیم بررسی کنیم، یعنی بحثی که در تقابل طبیعت و و فرهنگ وجود دارد، البته این بحث لزوماً در حیطه نظریههای نشانهشناسی فرهنگی جا نمیگیرد، برای اینکه نشانهشناسی فرهنگی از دهه 1970 راهش را به عرصه مطالعات فرهنگی و هنری باز میکند، در کشور روسیه و مکتب تارتو مسکو و توسط یوری لوتمان، ولی قبلتر از آن بحث همیشگی چگونگی برخورد طبیعت و فرهنگ، تقابل خود و دیگری همیشه مطرح بوده که در واقع بیشترین نظرش را در ادبیات، میخاییل باختین دارد و میگوید ما وقتی خود را میتوانیم تعریف کنیم که دیگری را ببینیم و بشناسیم. اگر دیگری وجود نداشته باشد، خود هم وجود ندارد. بحث تقابل طبیعت و فرهنگ هم از همین حوزه میآید.
این منتقد ادامه داد: دو نگاه وجود دارد. یکی نگاهی است که فرهنگ را میستاید و میگوید انسان به طبیعت شکل میدهد و آن را فرهنگی میکند اما یک نگاه چپ هم وجود دارد که نظریهپردازانی مثل تری ایگلتون هستند و میگویند انسان و فرهنگ، طبیعت را نابود میکند. ایگلتون در کتاب ایده فرهنگ با اشاره به جامعه سرمایهسالاری آمریکا به طور مشخص میگوید انسانی که طبیعت را مسخر خودش میکند تا این شکل از مصرفگرایی را باب کند، طبیعی است که این فرهنگ، طبیعت را نابود میکند. در واقع ایده برتری فرهنگ بر طبیعت را نقد میکند. در فیلم تفتان، پیرمردی با کمک سنگریزههایی که میبیند، به فکر ساخت بنایی میافتد که در حقیقت مردم آن منطقه بتوانند از بنا به شکلهای مختلف استفاده کنند. در ایده ورود فرهنگ به قالب طبیعت، نشانهشناسان فرهنگ معتقدند فرهنگ مجموعهای از رمزگانی است که مردم در یک جامعه برای ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. در فرهنگگرایی بریتانیایی در قرن نوزدهم، مَتیو آرنولد میگوید فرهنگ بهترین گفتهها و اندیشههاست و در بالا جا دارد و دست کسی به آن نمیرسد، غیر از عده خاصی که تربیت شده باشند تا آن را به دست بیاورند. این نگاه با نگاه انتقادی که از اوایل قرن بیستم شکل میگیرد، بخصوص نگرههای انتقادی مکتب فرانکفورت میشکند و فرهنگ از آن بالا پایین میآید و بین رفتار و خصلتهای مردم قرار میگیرد. یعنی هر آداب و رسومی که ما در جامعه داریم و رفتار میکنیم، در حوزه فرهنگ جا میگیرد. به همین دلیل، این انسان به محض آنکه به یک عنصر طبیعی نگاه کند، آن عنصر را طبیعی را متعلق به خود و فرهنگی میکند؛ اتفاقی که در مورد این پیر مرد زاهدانی میافتد. او میگوید من ابتدا خیلی تصویر درستی از آنچه میخواستم بسازم در ذهنم نداشتم اما کمکم با دیدن خُردهریزها و اشیای مختلف مثل یک رینگ دوچرخه کودکانه که از آن به عنوان قالب استفاده کردم یا سنگریزههایی با رنگهای مختلفی که وجود داشته، همانطور که در صحنه مسجد میگوید «اگر مهندسان این بنا را ببینند، میپرسند بر اساس چه نظر و فرمولی این را ساختی؟»، بر اساس آرا و تجارب زیسته خودش هست که طبیعت اطرافش را فرهنگی میکند. با توجه به اینکه میخواهد جایی را برای آیین عبادت بسازد و فکر میکند این شکل از فضا میتواند مخاطب بیشتری جذب کند.
در بخش دیگری از این جلسه نقد و بررسی، میرزایی توضیح داد: شاید در فیلم تفتان کمتر به اطلاعات پژوهشی پرداخته شده اما این آدم دوست نداشت که من حتی بحث احسان و کمککردن او به دیگران را نشان بدهم. کاملاً با اصرار خودمان بود که رفتیم و آن صحنهها را گرفتیم. آن مرد خیلی وسیعتر از این کمک میکند. یعنی او کاروان راه میاندازد و شتر سر میبرد و بعد گوشت آن را بستهبندی و بین زاغهنشینها تقسیم میکند. یکی از دلایل اصلی من برای انتخاب این سوژه، عارفمسلک بودن او بود. او بیشتر اشعار اقبال لاهوری، مولانا، سعدی و حافظ را حفظ است، با وجودی که سواد ندارد. برای آموزش قرآن، یک نفر را در این مجموعه استخدام کرده بود و برای تمام کارگرهایش با سنگریزه خانه ساخته بود. من این آدم را خیلی بزرگ دیدم. همیشه به خاطر تضادی که بین شیعه و سنی در مذهب هست، تصور دیگری از اهل تسنن وجود دارد. البته من زیاد وارد مباحث مذهبی نشدم و بیشتر روح و درون این آدم را به عنوان یک آدم باایمان و اخلاص واقعی نشان دادم.
میرزایی در ادامه به فضای مسموم و غیر کارشناسی موجود در سینمای مستند اشاره کرد و گفت: تماشای فیلم مستند در کشور ما، متاسفانه توام با بدبینی و سلیقههای شخصی است و کمتر آکادمیک و عقلانی است و هر کسی از ظن خود با یک اثر همراه و همدل میشود. باور کنید الان تحلیل آقای شهبازی از فیلم تفتان آنقدر خوشحالم کرد که تصمیم گرفتم همین فردا بروم یک مستند دیگر بسازم. برعکس ایشان، خیلی از افراد هستند که به یک کار خوب توسری میزنند و با حب و بغض و تنها با معیارهای ذهنی و سلیقههای شخصی خودشان نگاه میکنند و برای همین است که اینقدر تضاد آراء در داوریها و انتخاب فیلمها در جشنوارههای داخلی وجود دارد و هیچ جشنواره داخلی نیست که با حاشیه روبرو نباشد. مثلاً در مورد فیلم تفتان، خیلیها به من میگفتند تو چقدر پول از این آدم گرفتی؟! و یا فیلم تبلیغاتی و توریستی ساختی و یا نگاه تخت و موازی به موضوع داشتهای. در حالیکه در طول کار و زمان ساخت فیلم از همان ابتدا من دلم و وجود و روحم را به ایشان بخشیدم و ایشان قلبش را به من هدیه داد تا اینکه با هم صمیمی شدیم و این کار را انجام دادیم و مستند تفتان ساخته شد. متاسفانه این نگاههای بدبینانه و سلیقههای صرفا شخصی در جامعه ما و در سینمای مستند و تجربی آنقدر به یک اثر هنری لطمه میزند که روح آدم را واقعا خسته میکند و خستگی کار در تن میماند.
در پایان این جلسه نمایش و نقد و بررسی فیلم، به پرسشهای برخی از حاضران در سالن پاسخ داده شد.
گفتنی است مستند تفتان به پیرمرد زاهدانی به نام محمدامین سیستانی میپرداخت که در مدت ده سال توانسته با سنگریزه و سنگهای رنگی یازده هکتار زمین و بیابان خشک را در زاهدان را تبدیل به یک مجتمع بزرگ و فرهنگی و تفریحی نماید. مستند «دلتنگیهای یک شهر» هم به نحوه انتخابات در کوهدشت ارستان و نزاعهای طنزآمیز آنها در برگزاری انتخابات اختصاص داشت. کوروش نریمانی، رضا درستکار، سعیدنژاد سلیمانی، محمد کارت، غلامحسن لطفی و محسن استاد علی و هادی علی پناه از حاضرین در این جلسه نمایش و پرسش و پاسخ بودند.