یکشنبه, 17 بهمن 1400 11:20

"دسته دختران"؛ کدام دسته؟! کدام دختر!؟کدام شهر؟!

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)
"دسته دختران"؛ کدام دسته؟! کدام دختر!؟کدام شهر؟! "دسته دختران"؛ کدام دسته؟! کدام دختر!؟کدام شهر؟!

هما گویا - زنی خودش را برای آمدن معشوق آراسته می کند؛ معشوقی که شاید هرگز نیاید... زنی دیگر که نگران است مبادا این بار پیک، خبر شهادت همسر او را بیاورد. مادری که مهمان ویلایی ها شده و حالا برایشان مادری می کند، حتی برای سرباز جوانی که دم دمای شهادت مادرش را می طلبد. دختری عاشق شده ، کودکی می رقصد و... تک تک زن های ویلایی ها شخصیت و قصه ای دارند که با آنها همراه می شویم.

زنان "ویلایی ها" کفن می دوزند، برای رزمنده ها خوراکی بسته بندی می کنند، لباس های خونی را می شورند، زخم ها را می بندند و ... 

اما همگی باورپذیرند و دوست داشتنی و مسلما از شخصیت های فیلم دوم منیر قیدی بسیار قهرمانترند. آنها حتی در انتظار هم قهرمانند.

فیلم ویلائی ها موجب شد تا با اشتیاق منتظر دیدن "دسته دختران" باشیم، اما به مهمانی دعوت شدیم که همه چیز مهیا بود، صدا، دوربین، حرکت ... موسیقی و جلوه های ویژه اما، داستان ندارد، قهرمان هم ندارد. زنانی فلک زده و منفعل که بود و نبودشان در خرمشهر فرق نمی کرد و چه بسا دست و پای مردان را هم بسته بود. مهمانی ای که انگار میزبان نداشت و خرمشهری که خرمشهر نبود. دغدغه ی آدم های فیلم نیز جنگی نبود، مشقی بود.

منیر قیدی کارگردان فیلم می گوید که دسته دختران هیچ ربط و نگاهی به "تنگه ابو قریب" ندارد. کاملا موافقم. تنگه ابوقریب در شخصیت پردازی بسیار با فیلم او فاصله دارد. ما تک تک آن شخصیت ها را در تنگه ابو قریب می شناختیم و با آنها همدلیم، اما این زنان را نمی شناسیم. شاید در این میان تنها شخصیتی که درآمده باشد، آن دختر موقرمز و برادر مرده ای است که مسخ شده در میدان به سرباز زخمی عراقی شلیک می کند.

در فیلم "دسته دختران" تمام امکاناتی که برای این فیلم پرخرج صرف شده بود به رخمان کشیده شد اما سفره ای بود با مرصع پلو که از گلویمان پائین نمی رفت. حال خوش هم نداشت و فقط گاهی بازی فرشته حسینی ما را به شوق می آورد که اکت هایش خواستنی بود، هر چند چیزی از او هم نمی دانستیم.

دسته دختران می تواند نامزد تمام شاخه های فنی و حتی برنده آن ها نیز باشد اما جزو ضعیف ترین فیلم ها، ضعیف ترین فیلمنامه ها و ضعیف ترین کارگردانی در جشنواره است.

کارگردان "دسته دختران" باید انتقاد پذیر باشد و بداند که ما آمده بودیم تا قصه ی سرافرازی های زنان سرزمینمان را بشنویم و ببینیم و صدالبته بی اغراق؛ وگرنه از بدبختی هایشان در شهرهای مرزی و جنگ زده به خصوص در سقوط خرمشهر که خبر داشتیم....

و در انتها یک سوال:

چطور میشود با یک سکانس از "سفر به چزابه" ی زنده یاد رسول ملاقلی پور که رزمنده ی آذری در تونل زمان با دخترش در آینده و بعد از شهادت خود مکالمه تلفنی دارد را بارها و بارها ببینیم و باز هم تحت تاثیر قرار بگیریم ولی بعد از یک روز دیدن فیلم دوم منیر قیدی دنبال سکانسی از "دسته دختران" بگردیم تا در مورد شخصیتی حرف بزنیم؟ به جز جنازه های تلمبار شده به روی هم و خشونت پشت خشونت چه چیز از فیلم «دسته دختران» در ذهن ما باقی خواهد ماند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید