سه شنبه, 18 فروردين 1394 13:36

نه آبجی! فردین هنوز نمرده / به بهانه پانزدهیم سالمرگ محمدعلی فردین

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نه آبجی! فردین هنوز نمرده / به بهانه پانزدهیم سالمرگ محمدعلی فردین نه آبجی! فردین هنوز نمرده / به بهانه پانزدهیم سالمرگ محمدعلی فردین

سی و یک نما- زن کیسه های خریدش را به زور با خود می کشد. جوان نزدیک می شود و کیسه ها را از او می گیرد .زن تعارف می کند  اما جوان می گوید: "نه آبجی! فردین هنوز نمرده. "جوانی که حتا سنش قد نمی دهد تا مثل خیلی ها به بهانه ی دیدن فردین با موهای سپید در فرش فروشی اول پاساژ ونک پشت شیشه آنجا بایستد. عشق به فردین، گلباران هر روزه ی مزارش نه به دلیل خاطرات "گنج قارون" و "سلطان قلبها" ست که برای تاکید بر این است که بگوئیم، خودمان برای احساسمان تصمیم می گیریم و اینکه تاریخ سینمای ایران قدمتی دارد که شاید بتوان آن را خط خطی کرد اما نمی شود آن را پاک کرد. مردم از فردین قدردانی می کنند به این بهانه که بگویند هرگز ممنوع الکار شدن او را تائید نکردند که او بخشی از تاریخ سینمای ایران بود، حتا اگر اسم آن دوره را "فیلمفارس" بگذاریم.

حامد بهداد از آن دسته هنرمندانی است که حتا واقعی ترین حرف هایش را هم جوری می گوید که عده ای را ناراضی می کند . او حرف های خوبی در مورد فردین زده که بعضی از اغراق ها و یا مقایسه ها موجب شده تا عده ای برنجند . اما جمله ی خیلی خوبی دارد که می گوید : "فردین هیچ آرزوی بزرگی نداشت ، چون خودش آرزوی مردم بود".

و یا فروغ فرخزادی که سینمای فروردین را در شعرهایش تقسیم می کرد و می گفت کسی است که مثل هیچکس نیست.

امروز 15 سال از چهره در خاک کشیدن کسی می گذرد که  سه نسل با منش و شخصیت او زندگی کردند نسل قبلی او را به چشم خودشان دیدند و جوانمردی او را بر پرده سینما آرزو کردندو نسل بعد هر چند او را و فیلم هایش را در سینما ندیدند اما نمادجوانمردی را در منش اوترسیم کردند. پهلوان ها هم می میرند اما دوباره در قلب ها زنده می شوند و به زندگی شان ادامه می دهند. همه وقتی بازیگری را در قامت قهرمان بر پرده سینما می بینند می دانند که در حال نقش بازی کردن است و واقعی نیست و همه این اداها و حرکات فیلم است اما فردین توانست از قاب فیلم ها بیرون بیاید و در قلب ها جایی برای خود باز کند و مصداقی باشد بر "هرگز نرود آنکه دلش زنده شد به عشق.تختی ها و فردین ها موفقترین قهرمانان ورزشی و هنری نبودند اما یقینن محبوب ترین و ماندگار ترین بودند

محمدعلی فردین 15 بهمن‌ماه 1309 در تهران به دنیا آمد. پدرش که یکی از مدیران ادارۀ تسلیحات (قورخانه) بود، در تئاتر هم در کنار مرحوم تقی ظهوری کارهای مولیر را اجرا می‌کرد. بدین‌ سان فردین از همان کودکی با تئاتر آشنا و به آن علاقه‌مند شد.

او دوران ابتدایی را در دبستان ترقی در خیابان شهباز گذراند. در این دوران بیشتر وقت خود را صرف ورزش می‌کرد. ابتدا با فوتبال از باشگاه شمارۀ سه شروع کرد. بعد از مدتی به شنا و ژیمناستیک روی آورد و این رشته را تا قهرمانی ادامه داد، اما سرانجام آن را هم کنار گذاشت و به کشتی روی آورد. او کشتی را هم از همان باشگاه شمارۀ سه شروع کرد و پس از مدتی به باشگاه نیرو و راستی رفت و زیر نظر کیومرث ابوالملوکی به فراگیری فنون کشتی پرداخت.

ابوالملوکی در مورد فردین می‌گوید: "بسیار باهوش بود. فنون کشتی را به‌راحتی یاد می‌گرفت و راحت‌تر از آن اجرا می‌کرد. بیش از آن که از زور بازو و قدرت خود استفاده کند، از هوش و ذکاوت خود بهره می‌برد".

پس از باشگاه نیرو و راستی، فردین به باشگاه تهران رفت. در این‌جا بود که با تختی آشنا شد. بسیاری معتقدند که تختی و فردین از دوستان دوران دبستان بوده‌اند، اما دست‌نوشته‌های فردین بیانگر آن است که او در باشگاه کشتی با تختی آشنا شد.

فردین در این باشگاه زیر نظر حبیب‌الله بلور به صورت حرفه‌ای کشتی را دنبال کرد و به تیم ملی راه یافت. او از معدود کشتی‌گیرانی بود که در همان سال اول حضور در تیم ملی، موفق  به کسب مدال نقرۀ مسابقات جهانی توکیو (1954) شد. اما به دلیل آسیب‌دیدگی و پاره‌ای نامهربانی‌ها مجبور شد با دنیای کشتی خداحافظی کند.

ورود فردین به عرصۀ سینما اتفاقی بود. در زمستان 1338 زمانی که 28 سال داشت، با دکتر اسماعیل کوشان آشنا شد. دکتر کوشان به او پیشنهاد کرد در فیلم "چشمۀ آب حیات" که سیامک یاسمی آن را کارگردانی می‌کرد، به عنوان هنرپیشۀ نقش اول در مقابل ایرن بازی کند. ایرن می‌گوید: "یک پلان را بارها و بارها تکرار کردم، چون فردین به دلیل کم‌رویی و خجالت نمی‌توانست آن را بازی کند." از همان آغاز چنگیز جلیل‌وند به جای او حرف می‌زد و آوازش را ایرج می‌خواند.

دومین فیلمش را، "فردا روشن است"، به همراه دلکش در سال 1339 بازی کرد. از آن پس دیگر به صورت حرفه‌ای به سینما روی آورد تا سال 1344 که فیلم "گنج قارون" به کارگردانی سیامک یاسمی را بازی کرد. تا این زمان دستمزد چندانی به بازیگران داده نمی‌شد. در یکی از دست‌نوشته‌های فردین آمده‌است که "به همراه آرمان و ناصر ملک‌مطیعی قرار گذاشتیم دستمزد زیر 20 هزار تومان نگیریم"، اما در فیلم گنج قارون فردین حدود 40 هزار تومان به اضافۀ پنج درصد از فروش را که حدود 600 هزار تومان می‌شد، دریافت کرد. پس از آن دیگر ثروتمند و ستارۀ درخشان فیلم فارسی بود. کمتر ایرانی را می‌توان یافت که این فیلم را ندیده باشد. بسیاری معتقدند اگر جمعیت آن زمان را در نظر بگیریم، رکورد فروش این فیلم هنوز شکسته نشده‌است.

فردین اولین فیلم وسترن تاریخ ایران را هم بازی کرده‌است، آن هم در ایتالیا. این فیلم که عنوانش "مردانه بکش" بود، در ایتالیا با نام "و حالا روحت را به خدا بسپار" به نمایش درآمد. او همچنین در لبنان فیلم "بر فراز پترا" و در هند فیلم "همای سعادت" را بازی کرد.

او علاوه بر بازیگری در زمینۀ کارگردانی، تهیه‌کنندگی و حتا گریم نیز فعال بود. استودیوی سینمایی فردین‌فیلم را بنیاد گذاشت و ویلیام وایلر، کارگردان آمریکایی را به ایران دعوت کرد.

فردین در سال 1347 فیلم "سلطان قلب‌ها "را ساخت. وقتی که این فیلم در مرحلۀ مونتاژ بود، مدتی را در انگلستان و به دور از سینمای ایران سپری کرد. در سال 1355 در فیلم "غزل" به کارگردانی مسعود کیمیایی بازی کرد و در سال 1356 "بر فراز آسمان" را ساخت.

بعد از انقلاب نیز به همراه سعید راد و ناصر ملک‌مطیعی در فیلم "برزخی‌ها " به کارگردانی ایرج قادری بازی کرد که سال 1361 روی پرده رفت. این فیلم آخرین حضور فردین در عرصۀ سینمای ایران بود و پس از آن او دیگر اجازۀ کار نداشت و از این بابت اندوهگین بود. در مراسم سالگرد علی تابش گفته بود: "همه مردم هر روز زندگی می‌کنند تا یک روز بمیرند. ما هر روز می‌میریم تا یک روز زندگی کنیم".

در این‌جا باید عنوان شود که فردین به همراه مرحوم ظهوری و سه تن دیگر سرپرستی 40 کودک را به عهده گرفته بود و گروه آنها تمامی هزینۀ آنها را پرداخت و ماهی یک بار به آنها سرکشی می‌کردند.

فردین در یادداشت‌های خود خطاب به کسی که در جایی نوشته بود "فردین عددی نیست"، نوشته‌است: "امروزه تعدادی از همین بچه‌های دوست‌داشتنی و گل‌های شکفته با عنوان دکترا مشغول مداوای خانواده‌های ما هستند که بی‌شک خانوادۀ شما هم برای بازیابی سلامت به آنها مراجعه کرده‌اند و من هم با برخوردی اتفاقی در دانشگاه سان‌فرانسیسکو در ساختمان دندان‌پزشکی عظمت دستگاه الهی را بیشتر از آن چه در باره‌اش می‌دانستم، ستودم. آخر برای معالجۀ دندان‌هایم حدود پنج هزار دلار احتیاج بود که نداشتم و این گل بی‌خار که امروز شکفته با پنجه‌های طلایی خود دندان‌های مرا معالجه کرد، بدون دریافت حتا یک دلار. خدایا بنازم عظمت و بزرگی تو را. حالا شما به دنبال کدام عدد هستید؟" و در نهایت فردین پس از سکوتی طولانی به قدمت دو دهه در 18 فروردین 1379 از دنیا رفت.

 

دیدگاه‌ها  

+1 #1 حماسه ایرانی 1399-05-11 01:15
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام فردین و کسانی که راه او را می روند. خاطره ات گرامی که معلم انسانیت و فداکاری و نجابت بودی.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید