اظهار نظر کردن در مورد فیلمی که نقطه مشترک سلیقه و انتخاب مردم و داوران جشنواره فیلم فجر اخیر بوده خیلی کار دشواری نیست. فیلم خوش ساخت، متفاوت، تروتمیز را دیدن و آن را تحسین کردن آسان است اما ...در مورد آن چطور و از کجا باید نوشت تا با لو دادن قصه و ماجرا ، زحمات مثلث نویسنده، کارگردان و تدوینگر ی که با حوصله روی چینش آن وقت گذاشتند را خدشه دار نکرد؟
حد فاصل شروع و پایان رخ دیوانه در نمادی از یک سقوط چند ثانیه ای که با اسلوموشن به اندازه ی نود دقیقه یادآوری "پیروز" که بر عکس اسمش شکست خورده و رخ دیوانه ی این قصه است می گنجد. شاید اشاره ای به این باورقدیمی که گفته می شود در لحظات پایانی زندگی در یک آن تمام خاطرات از جلوی چشممان می گذرد.
فیلم با نریشن گونه ای از زبان شخصیت پیروز روی یک سقوط (با فیلمبرداری و جلوه های ویژه دیدنی)شروع می شود. او خودش را به سادگی برای بیننده معرفی می کند و از آشنائی اش با مسعود و چند جوان دیگر در فضای مجازی می گوید و از لبه ی تیغی که در این فضاها خواسته و نا خواسته وجود دارد و اینکه لزومی نیست که خودت یا طرف مقابلت آدم های بد یا خطر ناکی باشید، خطر جائی است که بازی بد روی صفحه ی شطرنج شما را یا مثل رخ دیوانه قربانی کند و یا کیش و مات شوید. حتی می تواند تمام بازی دست خوش یک اتفاق ساده، یک تصادف، یک شوخی و یا یک سوء تفاهم شود.
یک گروه در شبکه اجتماعی راه اندازی شده است. "بچه های بی پدر و مادر" که به قول پیروز این یک فحش نیست و واقعا اعضای این گروه که با هم دوست هستند و چت می کنند یا پدر، یا مادر و یا هر دو آنها را از دست داده اند.
بیننده می داند که مبتکر راه اندازی این گروه حتما فرد زیرکی است که می داند جوانهائی که چنین خلائی را در زندگی دارند شکننده تر از بقیه ی اقشار جوان جامعه هستند.
پیروز و مسعود (با بازی بسیار خوب "امیر جدیدی" که کشف هومن سیدی در فیلم آفریقا بود و به نظر خیلی ها استحقاق حضور در بین نامزدهای جشنواره سی و سوم را داشت و "ساعد سهیلی" که برای این نقش کاندید بهترین بازیگر نقش دوم مرد شد) قرار است با بقیه اعضای این گروه دیداری حضوری داشته باشند.
و محل ملاقات کافی شاپ پدر" شکوفه".
اعضای این گروه "پدر یا مادر از دست داده "عموما مرفه هستند و مسعود نسبت به آدم های پولدار حس خوبی ندارد. پیروز هم از اوضاع مالی رو به راهی برخوردار نیست. در این ملاقات مسعود و پیروز با دختر پولداری به نام ماندانا که معتاد است(طناز طباطبائی برای این نقش کاندید بهترین بازیگر نقش اول زن شد) و زوجی جوان(صابر ابر و نازنین بیاتی که این چند وقت آنقدر آن ها را در فیلم های مختلف دیده ایم که نمی توانیم روی بازیشان هیجانزده شویم)آشنا می شوند. مسعود در ازای گرفتن موبایل گران قیمت ماندانا، قبول می کند تا از سر شوخی ،برای سرقت وارد خانه ای اعیانی در بالای شهر شود که ماندانا از خالی بودنآن مطمئن است. اما پس از ورود مسعود، آمدن شخص دیگری (احتمالا سرایدار خانه) همه را غافلگیر می کند و...
اولین خلاقیت ابوالحسن داوودی در انتخاب بازیگرها رخ نمائی می کند و در آخر فیلم متوجه می شویم که چقدر هوشیارانه بازیگر نقش شکوفه انتخاب شده تا ما با دیدن یک قیافه عادی، یک شخصیت معمولی با حضوری غیر ملموس ،به عنوان مخاطب به راحتی از کنار گذاشته شدن او از فضای قصه بگذریم و تا انتها فراموشش کنیم.انگار که این کارآکتر از اول هم وجود نداشته است.
حتی حضور "امیر محمد زند" در یک تک سکانس هم یکی از بهترین بازی های او محسوب می شود و تاثیر گذار است، آنقدر که در لحظاتی حتی به او هم شک می کنیم. آیا او یک پلیس واقعی است؟
ریتم فیلم اعجازآور است و با ما بازی می کند. تند، کند، تند و تندتر.
مورد بعدی تر و تمیز ساختن فیلم است که داوودی چه در فیلم "تقاطع" و چه در "رخ دیوانه" به خوبی به آن وفا دارست. دیدن و شنیدن یک قصه از زوایای مختلف و با روایت های متفاوت در فیلم سازی کار بسیار ظریف (بخصوص در تدوین و راکورد)، دشوار و البته جذابی(به روز در دنیا) است که در فیلم رخ دیوانه به خوبی از آن استفاده شده تا جائی که نکات مثبت به اندازه ای زیاد است که ناخودآگاه از نقطه ضعف هائی که در فیلمنامه وجود دارد و یا کارگردان نتوانسته است وفا دارانه آن را در بیاورد می توان گذشت. درست مثل سکانس های زندگی خصوصی ماندانا و حضور مادرش (گوهر خیراندیش) که به نظرم یا خیلی اضافه است و یا اینکه اصلا در نیامده و ابتر می ماند.
خلاقیت "رخ دیوانه" هم در فرم وجود دارد و هم در محتوا که سالها بود این ویژگی را در بیشتر فیلم ها نمی دیدیم.
فیلم روایت دلنشینی دارد. شخصیت ها را به دور از هر پیچیدگی و در چند فصل (پرده) کوتاه و مجزا به ما معرفی می کند، درست مثل امتحان های "کتاب و جزوه آزاد". هر فصل هم مختص یک شخصیت است. فیلم به ما می گوید که دنبال معما در شخصیت ها نباشید. معما در بطن قصه و به همین سادگی است.
معما و تعلیق ارتباطی با شخصیت و زندگی آنها ندارد. شخصیت ها به راحتی معرفی می شوند و به قول پدر غزل (بیژن امکانیان) آنقدر ساده و کوتاه است که می شود یک زندگی را به فاصله رسیدن از سالن به در ورودی تعریف کرد.
یکی از بزرگترین ویژگی های رخ دیوانه در این است که فیلمی که پتانسیل این را دارد تا مملو از شعارزدگی های آشکار و پنهان شود، بدل به یک تریلر بی حاشیه و به دور از شعار می شود و خیلی بی سر و صدا خط های قرمز را خط خطی می کند و با مجوز و به دور از ترفندهای خود نمایانه واقعیت هائی از زندگی امروز را به تصویر می کشد وقضاوت را به مخاطب واگذار می کند. با پایان بندی خوب و تیتراژی هوشمندانه (از صفحه ی فیسبوک) آن را به کمال می رساند. "رخ دیوانه" فیلمی است آبرومند که می تواند توانائی های سینمای ایران را به رخ سینمای جهان بکشد و آشنائی سینماگران ما را به مدل های جدید روایت تصویر بیشتر از گذشته به دنیا ثابت کند.