یک زن ظریف اما محکم و پرقدرت، درونگرا اما با نگاهی نافذ که لباس های راحتی می پوشد که گاه حتی مردانه جلوه می کند و البته صورتی بدون آرایش و دست نخورده که زیبایی های واقعی چهره اش را در زوایای استخوانی آن به رخ می کشد و لحن و صدایی آرام اما پر جذبه که به مخاطب القاء می کند که من یک جنگنده ام، حالا یا پرسه زنان و نگران در باغ های پرتقال، یا سوار بروانتی که در خیابان ها برای نرخ کرایه ی بار چانه می زند.
"آبان" با بازی هدیه تهرانی زنی در نیمه ی دهه ی چهارم زندگی است که می خواهد در لا به لای باغ های پرتقال از زن های کارگر فصلی که او پیمانکار آنهاست مراقبت کند. تا جایی که دچار وسواس فکری شده است. او می خواهد از هر کسی که مورد ظلم قرار می گیرند دفاع کند و در عین حال، میان هیاهوی مردسالارانه این صنف "میوه چین"، سری میان سرها داشته باشد. آبان زخم خورده ی همین کارگری و خشونت علیه زنان است و در همین باغ ها فرزندش را از دست داده و دیگر نمی تواند صاحب فرزند شود.
آبان می داند که شوهرش مجید (با بازی نه جندان خوب علی مصفا) همراه او نیست، می داند که مجید دلش بچه می خواهد و حتی می داند که مجید در خفا قصد برقراری ارتباط با دختر جوانی (کارگر فصلی) را دارد. اما برای او نیت مجید مهم نیست، حتی خیانتش هم بی ارزش است. می داند که این هرزگی ها فقط مختص مجید نیست، او نگران دختران و زنان کم سن و سال بومی است که در این فصل از سال که فصل چیدن و فروش مرکبات است از گذشته تا به امروز در زیر بار نگاه حریص کارفرما و سرکارگرها در امان نبوده و نیستند و تلخ تر اینکه بعضی از همین زنان و دختران به هوای سامان گرفتن و یا پول بیشتر، حتی اعتراضی هم به این ارتباط ها ندارند.
"آبان" قصه های زیادی می داند که جایشان در این فیلم خالی است. کلا جای خیلی از قصه های ناتمام فیلم "روزهای نارنجی" تا انتها خالی است. از رقیب او (با بازی خوب مهران احمدی) که هر سنگی می اندازد تا آبان نتواند به تعهدات کاری اش برای تحویل بار پرتقال ها عمل کند (چرا که نه تنها رقیبی چون او را که یک زن است نمی خواهد بلکه از گذشته نیز عاشق آبان بوده و هست)، تا دختران و پسر بچه های نوجوانی که قصه های شنیدنی آنها، در میان هیاهوی فیلم گم می شود.
دور بین روی دست روزهای نارنجی گاهی به دنبال آبان، خوب جواب می دهند و گاه دلمان باز هم نماهایی درشت و بازتر از آن همه سبزی و نارنجی می خواهد که عطرش انگار به مشاممان می رسد. خورشیدهای درخشانی که بکر و دست نخورده، خوشمزه و آبدار از شاخه چیده می شوند، مثل دختران زیبای همین باغ ها به قیمت پایین فروخته می شوند و بعد رنگ مصنوعی می خورند و به جسمشان روغن می مالند تا برای خودنمایی برق بزنند و به شهرها که می رسند با قیمتی چندین برابر در ظرف میوه چیده شوند، در حالی که دیگر نه بکرند و نه واقعی. فقط زیبایند و بس.
سوژه ی فیلم آرش لاهوتی با موسیقی درخشان "کریستف رضاعی" و نماهای چشم نواز و حتی بازی های قابل قبول به خصوص در مورد هدیه تهرانی، پتانسیل همه چیز را برای دیدن یک فیلم خوب داشت اگر فیلمنامه منسجم تر میشد و کارگردانی دغدغه مندتر (به خصوص در یک سوم نهایی و پایان بندی و تحول یکباره ی شخصیت ها که ضعف فیلم دقیقا در این بخش است). اما این مستند ساز موفق به نظر می رسد در اولین فیلم سینمایی بلند خود هنوز تجربه ی کافی را نداشته است ولی یقینا در فیلم های بعدی خود موفق تر خواهد بود.
به هر حال، همچنان فیلم "روزهای نارنجی"، که هم اکنون در حال اکران است، فیلمی نیست که با دیدن آن احساس کنیم که وقتمان را تلف کرده ایم.
ویکی پدیا روزهای نارنجی: روزهای نارنجی فیلمی به کارگردانی آرش لاهوتی، نویسندگی آرش لاهوتی و جمیله دارالشفایی و تهیهکنندگی علیرضا قاسمخان محصول سال ۱۳۹۶ است که اولین نمایش جهانی آن در چهل و سومین دوره جشنواره فیلم تورنتو(TIFF) انجام پذیرفته است. همچنین این فیلم نامزد بهترین فیلم بخش نگاه نو از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر نیز شدهاست. روزهای نارنجی پس از چندین حضور بینالمللی و نامزدی در بخش بهترین فیلم جشنوارههای بینالمللی فیلم زوریخ و سائوپائولو، روز یکشنبه چهارم مهرماه ۱۳۹۷، موفق شد سه جایزه بهترین فیلم (با عنوان سینماگر بزرگ تازهوارد)، جایزه کلیسای جهانی و جایزه فیپرشی را از جشنواره بینالمللی فیلم مانهایم آلمان از آنِ خود کند. همچنین بازی هدیه تهرانی در این فیلم مورد تقدیر ویژه هیئت داوران جشنواره قرار گرفت.همچنین در آخر فیلم سینمایی روزهای نارنجی پس از ۳۵ حضور بین المللی برنده ۹ جایزه شد.