سه شنبه, 01 تیر 1395 13:24

یادداشت محمد صالح علا برای تولد کیارستمی / او نشانی راه را با دوربین می نویسد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
یادداشت محمد صالح علا برای تولد کیارستمی / او نشانی راه را با دوربین می نویسد یادداشت محمد صالح علا برای تولد کیارستمی / او نشانی راه را با دوربین می نویسد

سی و یک نما- محمد صالح علابازیگر، مجری و ترانه‌سرا در روز تولد عباس کیارستمی یادداشتی نوشته و گفته:  کیارستمی، نشانی راه را با دوربین می‌نویسد، خیالپردازی نمی‌کند، اما واقعیتی که نشان می‌دهد از رؤیا بزرگتر است.

محمد صالح علا: کیارستمی جان، درخت است

اگر آبی که می‌نوشیم، هوایی که نفس می‌کشیم و کوچه‌ای که از آن می‌گذریم، هستی ما را می‌سازد، پس روز و ماه و فصلی که در آن به دنیا می‌آییم، در جان ما آثاری دارد. کیارستمی روز اول تیر به دنیا آمده است، باید اول تیر ویژگی‌‌هایی داشته باشد که در آن روز به دنیا آمده، شاید ابوسعید ابی الخیر هم اول تیر به دنیا آمده، که عارف است و فهمش از جهان را خلاصه می‌کرده؛ ابوسعید ابی الخیر شاید نخستین هایکو نویس ایرانی است، عارف مینی مالیست. مولانا و شمس هم جان جهان را می‌چلانده‌اند، نشانی راه‌های میانبر را داده‌اند و کیارستمی هم نشانی خانه دوست را درجاده‌ای کوتاه و سربالا خلاصه کرده است، کار او هم مهندسی راه‌های میانبر است، مثل همان راه‌ها که عارف‌ها با کلمات تأسیس می‌کرده‌اند.

کیارستمی، نشانی راه را با دوربین می‌نویسد، خیالپردازی نمی‌کند، اما واقعیتی که نشان می‌دهد از رؤیا بزرگتر است. باهوشمندی نه به گذشته می‌پردازد، نه به آینده. راوی روزگار خود است، عارفی راهنماست، راه نشان می‌دهد، که سرگردانی در گم کردن راه است. روسو می‌گوید: آدمی چون نشانی راه را نمی‌داند، سرگردان شده. کیارستمی نه به انسان تاریخی کاری دارد، نه به انسان آینده و روزگار ندیده، جهان را بزرگ و کوچک نمی‌کند، در آثار او برد و باختی نیست، گوسفند و گرگی هم نیست، برای همین غیر از خودش با همه تفاوت دارد. او را از آثارش می‌شناسیم، این توضیحات هم برای آن است که ما با آثار هنرمند در غیاب خودش معاشرت داریم، همچنانکه با شعر در غیاب شاعر معاشرت می‌کنیم، شعرها کارشان خلاصه کردن زیبایی‌های هستی است، کیارستمی هم در خلاصه کردن زیبایی استاد است، به گالری فیلم‌های کوتاهش نگاه کنیم، به عکس‌ها و فیلم‌های بلند او، همه چلانده‌ای از زیبایی است. امسال آخرین اثری که از او دیدم، روی جلد شماره نوروزی مجله داستان بود، عکس در نیمه بازی که از درز آن به درخت‌های پرتقال توی حیاط نگاه کرده، دری با پنجره‌های شیشه‌ای، آنچه از پشت شیشه‌های درچوبی می‌بینیم، جاندارتر از درخت ها و پرتقال‌های واقعی در حیاط است، بهاری فشرده در یک عکس، عکسی که مزه پرتقال می‌دهد، نگاه کردن به آن، آدمی را لبریز نوروز می‌کند. عکس حتی ازخود بهار، بهارتراست. مرا به یاد نقاشی‌های آقا رضا زنبق می‌اندازد. آقا رضا نقاشی که در همه عمر، تنها گل زنبق می‌کشیده است، زنبق‌هایی زیباتر از زنبق‌های توی باغچه! برای همین، شباهنگام در مهتابی می‌نشسته و در حال کشیدن زنبق‌ها، زیر لبی می‌گفته، خدا جان مرا ببخش، فردای قیامت مرا به جهنم نبری، بگویی آقارضا، چرا زنبق‌ها که تو کشیده‌ای، زیباتر از زنبق‌های من بوده است.

عکس‌های بهار او، مثل زنبق‌های آقارضا است، بهار را در جان آدمی ته نشین می‌کند. مجله را که ورق بزنیم، می‌بینیم عکس کیارستمی به بهاریه‌ای از احمدرضا احمدی الصاق شده است. احمدرضا احمدی در ادامه عکس کیارستمی نویسانده: هرسال تصمیم داشتیم هنگام تحویل سال در سفر باشیم، در مسافرخانه‌ای که پنجره‌اش را که باز می‌کنیم، دریا تا ملافه‌های ما بیاید، از شیشه‌های قطار نرگس و گل سرخ می‌رویید، اسب‌ها در میان ساقه‌های جوان گندم می‌دویدند، قطار به تونل رسید، از تونل که بیرون آمدیم سالی دیگر آغاز شده بود.

احتمالاً احمدرضا هم به دنیا آمدنش با روز اول تیر نسبتی دارد، خیال می‌کنم، شبلی و مولانا هم اول تیر به دنیا آمده‌اند، آنها هم با کمترین کلمات آیینه‌های ژرف نمایی ساخته‌اند. کیارستمی بیشتر از کسی است که من می‌شناسم، او برخاسته از فرهنگ ایرانشهری است، اما مانند مولانا، فرشچیان و فروغ، متعلق به همه مردم دنیاست. من خوشبختم که اینها با من، همزبانند، بخشی از روزگار معاصرند. کیارستمی، ابوسعید

ابی الخیر، شبلی و شمس روزگار ماست؛ او عرفان ایرانی را بالفعل کرده، با سینما، با فیلم خانه دوست کجاست. من این فیلم را دوست دارم، ضمن اینکه می‌دانم هیچ فیلمی بهتر از سازنده‌اش نیست، شعرعارفانه‌ای درسینماست، زیرا در تاریکی ماه دیدنی‌تر است یا به قولی1 سینمای او آیینه‌ای‌ است که درجاده درحرکت است، اما خود او همواره ساکت است، کم حرف می‌زند، گاهی که دهان باز می‌کند، هر جمله‌اش چلانده‌ای از فهمی ژرف وعارفانه است.

هین خمش کن خارهستی را ز پای دل بکن،

تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف،

چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها2

چند سال پیش، فیلم «بورژوای کوچک کوچک» را با حضور ماریو مونیچلی در باغ فردوس تهران نمایش می‌دهند، کیارستمی صحنه کشته شدن پسر آلبرتو سوردی را برای سیف‌الله صمدیان شرح می‌دهد، صحنه‌ای که سوردی پس از تیرخوردن پسرش، متوجه می‌شود اطرافش کاملاً خالی شده، دیگر کسی کنارش نیست. کیارستمی به صمدیان می‌گوید، این صحنه، «نمایش نبودن است» کسی که چنین فهمی از «زیباشناسی نبودن» دارد، عارف است، اگر مولانا و ابن عربی هم آن پلان «بورژوای کوچک کوچک» را می‌دیدند، همین را به سیف‌الله صمدیان می‌گفتند البته من آنها را به اندازه کیارستمی نمی‌شناسم، حدس می‌زنم، برای همین می گویم شاید آنها هم روز اول تیر به دنیا آمده‌اند و حتماً رازی در روز تولد انسان است که ما از آن بی‌خبریم، شاید آن راز را خود آنها که فهمی از «زیباشناسی نبودن» دارند، می‌دانند زیرا از هر راهی که رفته‌اند به مقصد رسیده‌اند، کیارستمی استاد نشان دادن اصل ماجراست مثل در آوردن فریاد از بوستان سعدی، نه حتی بیشتر، او همه سعدی را در یک کلمه «فریاد» بیرون کشیده است، برای همین، کیارستمی، یک سبک زیباشناختی، یک سبک زندگی است، با زبان و لهجه‌ای منحصر بفرد.

او با زبان سعدی زبان دیگری می‌سازد، از تأثیر مجاورت بیت ها خبر دارد و با عناصری فرازبانی، به زیباشناسی نویی می‌رسد، برای من گاهی سعدی کیارستمی خوشایندتر از سعدیِ سعدی است. فریاد او را که می‌خوانم، لذت تازه‌ای از فهم سعدی می‌برم، برای همین حافظ کیارستمی را نباید با حافظ خانلری یا خرمشاهی مقایسه کرد. حافظ کیارستمی را می‌توان با سینمای کیارستمی مقایسه کرد، انگور رسیده را با انگور رسیده، کار او انتخاب لحظه قطعی در ادبیات است. او استاد ابدی کردن لحظه قطعی است، لحظه قطعی در عکس، در سینما و لحظه قطعی3 در ادبیات، کیارستمی همه سعدی را با انتخاب تنها یک کلمه در لحظه قطعی قرار داده «سعدی از دست خویشتن» فریاد. اینها برای تولد امسال اوکافی است، سال‌های دیگر رازهای دیگر او را برملا می‌کنم. زیرا غیر از اینها، آثار استادانه دیگری هم دارد، افسوس که من دهن لق نیستم، وگرنه به عنوان مثال می‌گفتم که او چه کارهای کارستانی با چوب‌ها و تخته‌ها کرده است. ولی امسال در این باره چیزی نمی‌گویم، صبر می‌کنیم، تا اول تیر سال‌های دیگر، می‌دانیم او هرسال با آثار نوآورانه‌اش همه را غافلگیر می‌کند، پس فعلاً این اول تیر زادروز عارف سینمای مدرن جهان، خُنشان باد.

١-استاندال ٢-مولانا ٣- لحظه قطعی (انری کارتیه برسون)

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید