لیست زیر به معرفی فیلم های برخی از برجسته ترین فیلمسازان زن می پردازد که در تاریخ سینما الهام بخش بوده اند.
پیروزی اراده / Triumph of the Will / لنی ریفنشتال / 1935
مستندی دربارهٔ برگزاری ششمین کنگرهٔ حزب ناسیونال ـ سوسیالیست آلمان، از چهارم تا دهم ماه سپتامبر سال ۱۹۳۴، در نورمبرگ. پیروزی اراده، مشهورترین فیلم بهجا مانده از دورهٔ حکومت ̎رایش سوم̎ و ساختهٔ بزرگترین فیلمساز زن تاریخ سینما است. از زمان نخستین نمایش آن بیش از نیم قرن میگذرد. اما هنوز اختلافنظر وجود دارد که بهانهٔ خلق آن را تبلیغات بدانیم یا ضبط رویدادی تاریخی یا رویکردی هنری. اعتقاد و علاقهٔ ̎شخصی̎ آدولف هیتلر نیز به قابلیتهای کارگردانی ریفنشتال مجوز صدور حکم ممیزی به شمار میآمد. پیروزی اراده نتیجهٔ برخورد ̎ آگاهانهٔ فانتزی̎ یک نابغه با واقعیتی خاص در دورهٔ تاریخی خاصی است، کارکرد تبلیغی فیلم را، اصلاً، مقامات بلند پایهٔ حزب ̎نازی̎ و تماشاگران ̎نازی̎ نپسندیدند. پس از جنگ جهانی دوم و اضمحلال ̎رایش سوم̎ بود که فیلم، برای همه، تبلیغی تلقی شد.
مسافر مجانی بین راه / Hitch-Hiker / آیدا لوپینو / 1953
پنجمین فیلم آیدا لوپینو در مقام کارگردان از هر نظر اثری مردانه است. او ۱۳ سال پیشتر در نوآر جادهایِ آنان در شب میرانند (والش) بازی کرده بود و با چنین حال و هوایی آشنایی داشت. ویلیام تالمن به عنوان عامل قتلهای سریالی که چشم راستش هرگز - حتی هنگام خواب - بسته نمیشود، هراسانگیز است. از لحظات بیادماندنی فیلم سکانسی است که در آن اوبراین و لاوجوی بخت گریز را به دلیلی کودکانه، مفت و مسلّم از دست میدهند؛ و نیز آغاز فیلم، که تماشاگر در چند نمای کوتاه، درست و حسابی در جریان فیلم شناور میشود!
گل های داوودی / Daisies / وِرا کیتیلُوا / 1966
کیتیلُوا با گلهای داوودی سینما وریته را کنار گذاشت و گام در عرصهٔ خیالپرورانهٔ سوررئالیسم نهاد و یکی از آثار ممتاز موج نوی چک را خلق کرد. این فیلم داستان دو دختر بیحوصله خودخواه (گلهای داودی) است که خود را در مهلکهٔ بیبندوباری میاندازند و سرانجام نابود میشوند. این فیلم توسط اِستِر کرومباکُوا (متولد ۱۹۲۳) هنرمند چندکاره و از عناصر خطدهندهٔ موج نو طراحی و نوشته شده است. گلهای داودی فیلمی است صراحتاً آنارشیستی و نمایش آن تا ۱۹۶۷ ممنوع بود، اما بلافاصله پس از نمایش مورد تحسین منتقدان کشور خود و جهان قرار گرفت. کیتیلُوا پس از آن دیگر از تسهیلات دولتی استفاده نکرد و فیلمهای بعدی او را، همچنان با همکاری کوچهرا و کرومباکُوا یک کمپانی بلژیکی سرمایهگذاری کرد.
هفت خوشگل / Seven Beauties / لینا ورتمولر / 1976
هفت خوشگل نقش مهمی در مُد شدن کوتاه مدت ورتمولر در محافل هنری آمریکای اواسط دهه هفتاد داشت. با این حال فضای غلط انداز اردوگاههای زمان جنگ، باعث نشد سطحی و متورم بودن ادعاها و شعارهای ورتمولر از نظر همه دور بماند: یرژی کوزینسکی فیلم را یک نقاشی متحرک خواند که میکوشد تراژدی بنماید. عناصر فارس و هراس موجود در هر صحنه چنان بدوی و عاری از ظرافت اجرا شده که هدف مورد نظر، یعنی ترکیب این دو بهصورت یک فارس هراسانگیز عظیم هرگز حاصل نمیشود. کنایهها، مقایسهها و اشارههای فرهنگی فیلم، مثل بسیاری از دیگر آثار ورتمولر به همان سرعت که جنجالی و بحثانگیز شد، از سکه افتاد.
ژان دیلمان، شماره 23 که دو کومرس، 1080 بروکسل/ Jeanne Dielman, 23 Quai Du Commerce, 1080 Bruxelles / شانتال آکرمان / 1975
فیلم مینیمالیستیِ آکرمان به شکلی حیرتانگیز تماشاگر را از موضع تماشاگر بودن خارج میکند و به زندگی «ژان دیلمان» میبرد و در ماجراهای آن دخالتش میدهد. بازی سیریگ در نقش «ژانِ» ساکت و بیتفاوت، اعجابانگیز است و نفرت او از جنس مرد، توجیهپذیر. آکرمان اغلب اعمال روزمره «ژان» را با زمان واقعی فیلمبرداری کرده است. و همین سبب شده تا همه چیز واقعی و باورپذیر جلوه کند و پذیرش رفتار طغیانی و عصیانی پایانی او نه تنها قابل پذیرش بلکه ضروری جلوه کند.
عروج / The Ascent / لاریسا شپیتکو / 1977
زمستان سال 1942، بیلوروسیِ شوروی. در پی حمله آلمان نازی، و در شرایطی که سرما بیداد میکند، دو پارتیزان به نامهای «ساتنیکوف» و «ریباک» که برای تهیه غذا از گروه خود جدا شدهاند، پس از استراحت در خانهای روستائی به دام نازیها میافتند. طی بازجوئیها «ساتنیکوف» که بهنظر میرسید ضعیفتر است مقاومت بیشتری نشان میدهد و اعدام میشود؛ اما «ریباک» سازش میکند...
فیلمی با مایه تکراری جنگ کبیر میهنی و شعارهای تبلیغاتی کمونیستی که در نگاه نخست بهنظر نمیآیند. شپیتکو، در این ششمین اثرش، میکوشد با نگاهی «انسانی» مقاومت، مبارزه و جنگ را بررسی کند. او که یکی از معدود فیلمسازان زن مطرح سینمای شوروی بود، تنها دو سال پس از این فیلم، در 1979 بر اثر تصادف اتوموبیل درگذشت.
آواره / Vagabond / آنیس واردا / 1985
در بین آن همه اسم های مهم موج نوی فرانسه، گدار و رنه و تروفو و شابرول، کارگردان زنی هم بود به اسم آنیس واردا، فیلم هایش نگاهی بود به دنیای زنانه، به زندگی، به اگزیستانسیالیسم، به مرگ، به جوانی، به مفهومی به اسم زن. فیلم هایی با فرمی تجربی، بسیار نزدیک به مستند. تمرکز ویژه ی واردا روی زن ها بود، به نگاهی که به زن انداخته می شود، تصویری که زن از دنیایش دارد، به زن هایی که دوست دارند دیگران دوستشان داشته باشند اما خودشان، عشقشان را پنهان می کنند، زن هایی که نگرانند از دیده شدن، زن هایی که نگاه می کنند همه چیز را، بی آنکه نشان دهند در حال نگاه کردن هستند، زن هایی در میان رنگ ها، در میان نگاه ها.
آدم بزرگ/ Big / پنی مارشال / 1988
این فانتزی کمدی با مضمون امروزیاش بیش از آنکه به آرزوی بزرگ شدن بپردازد، نوستالژی کودکی را زنده میکند و درباره بزرگسالانی است که در جستوجوی این احساس هستند. مارشال فیلم را با یک دستی خاصی کارگردانی کرده است. در واقع قبولاندن «معجزه» فیلم باعث میشود تا تماشاگر فراموش کند چیزهائی که میبیند، هیچ مبنای واقعی ندارند. هنکس در بازی جذابش نوعی معصومیت و حس آسیبپذیری را نشان میدهد که سمپاتی عمیقی ایجاد میکند.
سلام بمبئی/ Salaam Bombay! / میرا نائیر / 1987
نائیر در نخستین فیلم بلندش سابقه خود را مستندسازی نشان میدهد. جزئیات مستند و خیره کننده فراوانی در کار دیده میشود، از جمله مکانهای واقعی و بازیگران خردسالی که از خیابانهای بمبئی گردآوری شدهاند. موفقیت فیلم در نامتظاهرانه بودنش است که از شرایط ساخت آن منشأ میگیرد. هیچ یک از قصههائی که ماهرانه در هم تداخل مییابد، شکل تحمیلی به خود نمیگیرد. همچنین خشم یا احساساتگرائی در پرداخت اثر دیده نمیشود. فیلم بدون آنکه عامدانه لحنی تغزلی بیابد، حس سرزندگی و در عین حال بیعدالتی زندگی در جامعهای کوچک از بمبئی را تصویر میکند.
فرشتهای سر میز من /An Angel at My Table/ جین کمپیون / 1990
اثری خیرهکننده که ابتدا در قالب یک مجموعهٔ تلویزیونی سه قسمتی عرضه شد. فیلم به کمک بازی قدرتمند فاکس موفق میشود تماشاگر را به دنیای درونی عجیب و غریب فریم نزدیک کند. فیلم، مثل دیگر آثار کمپیون، دربارهٔ زنی است که قادر به برقراری ارتباط با دنیای اطرافش نیست و به همین دلیل به هنر پناه میبرد. فیلمنامهٔ جونز چنان دقیق نگاشته شده که زمان طولانی فیلم احساس نمیشود.
اروپا، اروپا / Europa Europa / آنی یژکا هولاند / 1990
اگرچه اودیسهٔ کابوس گونهٔ پول با میاننویسی برای تأکید بر واقعی بودن داستان شروع میشود و با تصویر خود پرل در زمان حال، به پایان میرسد، ولی باور کردن تمام ادعاهای راست گوئی فیلم کمی مشکل به نظر میرسد. حتی اگر مجموعهٔ اتفاقاتی را که به طور تصادفی جان ̎زولومون̎ را نجات میدهند، باور کنیم، صحنهٔ پایانی به کلی دور از ذهن به نظر میرسد (اینکه درست لحظهای که نزدیک است ̎زولومون̎ به دست یکی از بازماندگان اردوگاههای جنگی کشته شود، برادرش ̎ایزاک̎ او را بشناسد و نجات دهد). حقیقی بودن یا نبودن داستان فیلم بیشتر از این جهت مهم است که دست مایهٔ اصلی فیلم، حقیقت و دروغ است، کنکاشی در واقعیتهای تاریخی و نژادی / فرهنگی، کنکاشی در هویت.
سیب / The Apple / سمیرا مخملباف / 1998
اهالی محل استشهادی تهیه میکنند و طی آن به سازمان بهزیستی اطلاع میدهند که در محلهشان خانهای وجود دارد که در آن دو دختر جوان به نامهای ̎زهرا ̎ و ̎معصومه̎ در بیشتر ساعت شبانهروز به صورت زندانی نگهداری میشوند و تنها ساعاتی که پدرشان ̎قربانعلی̎ که کارش تکدی است به خانه باز میگردد، آنها امکان تحرک محدودی مییابند و مادر نابینای ایشان نیز نمیتواند به آنها کمک کند. نمایندگان سازمان بهزیستی به محل رفته، زهرا و معصومه را آزاد میکنند. موضوع فیلم سیب یک ماجرای واقعی است که در مرداد 1376 شمسی به وقوع پیوسته و فیلمساز به شیوه مستند داستانی به آن پرداخته است.
زو زو: دختر سقوط کرده / Xiu Xiu: The Sent Down Girl / جوآن چن / 1998
اولین موضع سیاسی چن دربارع انقلاب فرهنگی جمهوری خلق چین در دهه 1970 این فیلم است که در آن دختری 15 ساله ساکن شهرستان چنگدو، برای پیدا کردن اسبی به اطراف شهر می رود اما پیس از شش ماه خبری از او پیدا نمی شود و بعدها معلوم می شود که در قضیه گم شدن دختر مقامات دولتی فاسد دست داشته اند. این فیلم، متاسفانه، در چین، پذیرفته نشد و چندان به مزاج مقامات خوش نیامد. سکون و دردهایی که دختر در طول فیلم متحمل می شود به قدری خوب هستند که در عین حال که تاثیر خود را می گذارند از داستان فیلم نمی کاهند. و به زیبایی توسط چن و بازیگران هدایت می شوند.
شکارپی موش / Ratcatcherthe / لین رمزی / 1999
نخستین فیلم رمزی، کارگردان زن اسکاتلندی، دربارهٔ زیبائیها و زشتیهای یک پسربچهٔ فقیر دوازهساله با استقبال بسیاری روبهرو شد (از جمله در جشنوارههای لندن، ریگا، شیکاگو و ادینبرو جایزه برد و منتقدان نشریهٔ فیلم کامنت آنرا بهعنوان یکی از بهترینهای سال ۲۰۰۰ انتخاب کردند). فیلم دنبالهروی سنت فیلمهای پرآوازه دربارهٔ فقر است (مثل بعضی از آثار نئورآلیستی ویتوریو دسیکا). اما رمزی هوشمندان از وجه احساساتی بخشیدن بهکار احتراز میکند. اینجا منظری که از زاغهنشینان حومهٔ گلاسکو عرضه میشود بهکلی با آنچه که پیش از این شاهد بودهایم، تفاوت دارد و فقرا (برخلاف مثلاً نام من جو استِ کن لوچ، ۱۹۹۷) برای بهبود شرایط زندگی خود به بزهکاری، موادمخدر و خشونت متوسل نمیشوند. شکارچی موش حتی در کشورهای انگلیسیزبان با زیرنویس انگلیسی به نمایش در میآید، چون تمام شخصیتها لهجهٔ غلیظ اسکاتلندی دارند.
سلیقه دیگران / The Taste of Others / انیس جاوی / 2000
فیلم که انیس جاوی (Agnes Jaoui) کارگردانی اش کرده است، در این فیلم کاستلا ، یک فرانسوی شهرستانی متوسط که به پاریس آمده و رئیس یک شرکت خصوصی شده است، عاشق کلارا، یک هنرپیشه تئاتر میشود و از طریق وی به دنیای روشنفکران، هنرمندان، نقاشان، آرشیتکتها و موزیسینها وارد میشود. یکی از صحنههای فیلم در یک رستوران پاریسی فیلمبرداری شده است. کلارا و دوستانش با هم به رستوران دعوت شده اند و کاستلا به عنوان همراه کلارا نیز در این جمع شرکت دارد. کاستلا که به این مناسبت به نظر خود لباس شیکی پوشیده است، با کت و شلوار اتو کشیده و کروات پت و پهن خود... متوجه نیست که لباس پوشیدنش مورد تمسخر دوستان هنرمند همسرش است که لباسهایی ساده و راحت به تن دارند. برخورد این جماعت روشنفکر با کاستلا، که کاملاً معذب است، برخورد با یک تازه به دوران رسیده شهرستانی است. احساس کاستلا در این محیط احساس متفاوت بودن و سرجای خود قرار نداشتن است. تفاوتی که در رفتار، در گفتار و عادات کاستلا با دیگران موجود است. در این میدان دیگر پول نیست که ارزش دارد ـ در نهایت این کاستلاست که پول رستوران را حساب میکند ـ مهم پرستیژ و به رسمیت شناخته شدن توسط دیگران است. کاستلا مورد خشونت سمبلیک محیطش قرار گرفته و هر چند همراه کلارا باز هم به این محیطهای فرهنگی برود باز احساس میکند که سر جای خود نیست و مانعی پنهان سد ورودش به این دنیای جدید میشود.
گمشده در ترجمه / Lost in Translation / سوفیا کاپولا / 2003
سوفيا کاپولا دختر فرانسيس فورد کاپولا کارگردان برجسته آمريکائی، تمام صحنه های فيلم گمشده در ترجمه را در توکيو فيلمبرداری کرده است. او اين فيلم را بر اساس تجربه های شخصی خودش در جريان سفرش به توکيو ساخته است. داستان ساده و به ظاهر بدون حادثه گمشده در ترجمه در واقع بريده ای از زندگی روزمره دو انسان در يک شهر غريب است. شخصيت های اصلی فيلم يعنی باب و شارلوت برای تماشاگر بسيار باورپذير و دوست داشتنی هستند. آنها انسان های واقعی با خواسته های معمولی هستند، و با شخصيت های عجيب و غريب فيلم های هاليوودی به کلی متفاوت اند. هر دوی آنها گمشده ای دارند که خودشان دقيقا نمی دانند چيست. هردو از دو نسل مختلف دچار نوعی افسردگی و بی تفاوتی هستند که فضای شلوغ و آشفته توکيو و ندانستن زبان ژاپنی نيز مزيد بر علت می شود. کاپولا شخصيت های فيلمش را در طول داستان آرام آرام می پروراند، و افسردگی و غربت آنها را به خوبی به بيننده انتقال می دهد. ولی اين پرورش شخصيت در برخی لحظات بيش از اندازه تماشاگر را در انتظار اتفاقاتی که تقريبا از ابتدای فيلم قابل پيش بينی است، می گذارد. کاپولا در اين فيلم از توکيو تصويری زنده به نمايش می گذارد و زمانی که باب و شارلوت به شهر می روند توکيو در واقع خودش شخصيتی داستانی در مقابل آنها پيدا می کند.
35 عکس عجیب و غریب / 35 Shots of Rum / کلر دنیس / 2008
با از راه رسیدن یک مرد خوش چهره،رابطه بین پدر و دختری وارد مرحله پیچیده ای می شود. دنیس برای وند فیلمسازی خود از تدوین های آرام و حرکات تند استفاده می کند الزام او در تدوین صحنه های فیلم به فیلمنامه کمک می کند که هر چه بهتر خودش را نشان بدهد و از طرفی به او این امکان را می دهد که بازیگرهای بسیاری را وارد صحنه کند و از صحنه فیلم خارج نماید. 31 عکس عجیب و غریب فیلمی درباره صمیمیت بین یک خانواده است این فیلم روایتگر داستان مردی است که همسرش را از دست داده و به همراه دخترش ژوژفین در پاریس زندگی می کنند در آپارتمان کناری آنها زن و شوهری هم ساکن هستند که مرد همسایه باعث پیچیده شدن روابط بین آنها می شود. فیلم در واقع رابطه و تعامل این چهار نفر را به تصویر می کشد.
قفسه درد / The Hurt Locker / کاترین بیگلو / 2008
این فیلم استثنایی جنگی، داستان یک تیم خنثی ساز بمب، را در طول جنگ عراق به تصویر می کشد، روایت تكاندهنده كاترین بیگلو از 131دقیقه تقلای قربانیان عراقی و سربازان آمریكایی در مسلخ انسانیت است؛ چالش نفسگیر كشمكش قدرت در ویرانه یكی از آخرین لشكركشیهای تاریخ كه اگر میلیونها عراقی را زیر چكمههای سیاستمداران قلدرمآب له كرد، برای آوارگانی كه فرسنگها دور از خانه به اجبار پا به میدان گذاشتهاند هم رهاوردی جز ناامیدی و نابسامانی روحی نداشته است. آكادمی 2010 هم مسخ واقعیت تلخی شد كه در مقابل چشمان حیرتزده جیمز كامرون بر تخیل شگفتانگیز او در «آواتار» پیشی گرفت و تندیس اسكار را در دستان پیروزمندانه بیگلو جای داد تا نخستین زنی باشد كه این جایزه را از آن خود میكند.
یک آموزش / An Education / لون شرفیگ / 2009
جنی دختر 16ساله ای است که از زندگی درحومه شهر لندن خسته شده است. جایی که زندگی روزمره او در درس و مشق و مدرسه رفتن و رسیدن به خواست های پدری که قبولی در دانشگاه آکسفورد برایش اهمیت خاصی دارد، خلاصه شده است. اما همه چیزدریک بعدازظهر بارانی شکل تازه ای پیدا می کند، جنی درحالی که ویولن سل خود را به زحمت از روی چاله های گل آلود خیابان رد می کند، دیوید درون اتومبیلی جلوی پای او ترمز می کند و پنجره ماشین را پایین می کشد. دیوید از جنی چندین سال بزرگ تراست اما بی اندازه جذاب و آراسته و کمک دهنده است. این ملاقات خیلی زود به یک رابطه احساسی عمیق بین جنی و دیوید می انجامد. رابطه ای که جنی و ...
این فیلم برنده جایزه ویژه تماشاگران و فیلمبرداری هم شده است. فیلم ابتدا در 9 اکتبر 2009 در فستیوال فیلم میل والی و سپس در 16 اکتبر 2009 در آمریکا به طور رسمی اکران شد. این فیلم نامزد متعددی در جشنواره های مختلف سینمایی سال 2009 شد.همچنین این فیلم نامزد 3 جایزه اسکار امسال ، از جمله اسکار بهترین فیلم امسال نیز شد.
یک زندگی ساده / A Simple Life / آن هویی / 2011
"یک زندگی ساده"، شرح حال دو انسان خوب را با مناسبات خوشایند انسانی به تصویر می کشد. این فیلم مرا غرق در نوعی علاقه غیر منطقی نسبت به هر دوی آنها کرد. این فیلم به شفافی جریان آب تازه است که بی جنجال به سوی سرنوشتی مشترک جاری است. این داستان اغفال کننده نیست . پیچ و خم ندارد. صرفا یک زندگی ساده است. این زندگی خانمی به نام آه تائو است که در حین اشغال هنگ کنگ توسط ژاپنی ها یتیم شد، زندگی اش را به طور کامل صرف خدمت به چهار نسل از یک خانواده چینی کرد و اکنون خدمتکار تنها عضو این خانواده است که هنوز در چین زندگی می کند. او راجر، یک تهیه کننده فیلم است. آنها روالی تثبیت شده دارند: هنگام صرف غذا، راجر دستش را دراز می کند، در حالی که می داند آه تائو با یک پیاله برنج پشت سرش ایستاده است.
Pariah / دی ریس / 2011
این فیلم درباره یک نوجوان 17 ساله آمریکایی آفریقایی تبار است که در بروکلین زندگی میکند . این دختر دچار مشکل بحران هویت شده و به عنوان کسی که به جنس موافق گرایش دارد، در بحبوحه تنش خانوادگی قرار گرفته است. هر چند فیلم پایان خوشی ندارد اما در تصویر کردن بحران هویت نوجوانان با شخصیت پردازی های خوب موفق از کار در آمده است. بودجه فیلم بسیار کم بوده و عکاسی آن صحنه های مسحور کننده ای را ثبت کرده است.
بچه شیطون / Tomboy / سلین شاما / 2011
این فیلم محصول سال 2011 کشور فرانسه است اثری که در اوج سادگی پر از پرسش و فلسفه، و در اوج ملاحت سرشار از ظرافت است؛ اثری به غایت «صادقانه» که احساسات پرتنش یک زندگی منحصر به فرد را به تصویر میکشد. صداقتِ کمنظیر فیلم، لحناش را متفاوت و منحصر به فرد میگرداند. فیلم از سؤالات بیپاسخی پرده برمیدارد که ذهن هر مخاطبی را به چالش میکشد. فیلم بر روی نقطهی سیاه هستی و نقصِ حیات، دست میگذارد اما خشن و کینهتوزانه به آن نمینگرد؛ و همین نکتهی لطیف است که فیلم را شاهکار جلوه میدهد و آنرا ارزشمند میگرداند.
فیلم زندگی یک دختر 10 ساله به نام لائورا را به تصویر می کشد که موهایش را کوتاه می کند تا شبیه پسرها باشد و اسمش را به میکاییل عوض می کند و مانند پسران لباس می پوشد و در حال و هوای کودکی اش کارهای پسرانه انجام می دهد. فیلم به قدر لحظات ناب و در عین حال طنز تولید می کند و اطز طرفی ناامنی دختر را نیز به خوبی نشان می دهد.
داستان هایی که ما می گوییم / Stories We Tell / سارا پولی / 2012
داستان هایی که ما می گوییم، نه تنها فيلمي تکاندهنده است، بلکه کاوشي است در باب حقيقت و خيال که پس از بازبينيهاي مجدد تا مدتها با شما ميماند. چرا که ديدارِ نخست اين فيلم به گونهاي تمرين براي ديدارهاي بعدي است. نوشتن ريويو و يا ستايشي درخور اين فيلم به نحو آزاردهندهاي مشکل است. فيلم به نحوي جادويي هم مستند و هم داستانگو است.همان طور که در فيلم از زبان يکي از اعضاي خانواده رو به کارگردان مي شنويم عجب کارگردان شروري هستي. اين اظهار نظر با نوعي شوخي پدرانه همراه است که البته خالي از کنايه نيست. زيرا گوينده آن شرايط سختي را گذرانده. شرايطي که هرکس بخواهد درباره فيلم حرف بزند از سر خواهد گذراند.
وجده / Wadjda / هیفا المنصور / 2012
وجده دختری خردسال در عربستان سعودی است، که به منظور خریدن یک دوچرخه در مسابقات قرآن مدرسه شرکت میکند. شخصیت وجده که «وعد محمد»، بازیگری تازه کشف شده با آینده ای درخشان، نقش او را بازی می کند شاید بعد از شخصیت "هاش پاپی" با بازی «کوونژانی والیس» در فیلم نامزد اسکار «هیولاهای حیات وحش جنوب»، جذاب ترین کودکی باشد که در فیلمی دیده می شود. او که در برخورد اول در میان گروهی دختر مدرسه ای سیاهپوش دیده می شود، آن کسی است که کفش ورزشی آبی رنگ پوشیده و نمی تواند دعاهای سر نماز را به خاطر بیاورد. او از آن نوع بچه های جدی و موقر و مذهبی نیست و زمان زیادی را در دفتر مدیره ی به شدت سخت گیر و پایبند اصول مدرسه (عهد) می گذراند.
میدان / The Square / ژیان نوجیم / 2013
داستان فیلم درباره مبارزه شش نفر در انقلاب مصر 2011 می باشد که از روزهای آخرین مبارک شروع می شود و مبارزات مردم را در میدان التحریر مصر به تصویر می کشد. در این فیلم شخصیت انقلابی های مشهور مصر مانند احمد حسن، خالذ عبدالله که سخنگوی انقلابیون را بر عهده دارند نیز ترسیم شده است و با صحنه های مقابله مردم و انقلابیون با ارتش بر تماشاگر تاثیر می گذارد و از گیجی انقلابی به سمت سکانس های غم انگیز و احساسی سوق می دهد.