سی و یک نما - مازیار لرستانی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون خبر ازدواج خودش با یکی از بازیگران زن ایرانی را تکذیب کرد و گفت: برخی از افراد با استفاده از نام من و شایعهپراکنیهایشان در تلاشاند بیشتر خودشان را نشان دهند.
سی و یک نما - مدیرکل دفتر تولید سازمان سینمایی نسبت به انتشار خبر تولید آثار سینمایی به دو وجه بیحجاب و باحجاب واکنش نشان داد و صحت آن را رد کرد.
سی و یک نما - "نوید محمدزاده، بازیگر مطرح سینمای ایران، با انتشار سه پست درصفحه اینستاگرام خود به حمله نظامی و خونین در شهرهای کردنشین طی روزهای اخیر واکنش نشان داد:
سی و یک نما - برخی از چهرههای سیاسی، هنری و ورزشی به دلیل انتشار مطالبی راجع به اعتراضات در شبکه های اجتماعی به دادسرا احضار شدهاند.
سی و یک نما - مهتاب کرامتی روز گذشته در یک پست اینستاگرامی از یونیسف کنارهگیری کرد. او تصویری از دست نوشته خود به روی سربرگ کاغذی صندوق کودکان سازمان ملل با این محتوا منتشر کرد: «من مهتاب کرامتی همیشه جایی بودم که بتوان برای کودکان کاری کرد. کنارهگیری خودم را از یونیسف اعلام میکنم.»
بعد از آن واکنش و انتقاد صریح و تندی از سوی دیگر بازیگر مطرح سینمای ایران، هنگامه قاضیانی نسبت به او وارد شده بود و او را با توجه به منصبش به عنوان سفیر یونیسف به اهمال و کم کاری در مورد وضعیت کودکان در وقایع اخیر متهم کردد.
قاضیانی خطاب به کرامتی چندین استوری دیگر منتشر کرد و نوشت: «استعفا رو با ادبیات رسمی مینویسن، خطاب به سازمان، نه تو یه دفتر یادداشت سیمی یونیسف که تو شهر کتاب هم میفروشن. در پیج یونیسف حتی یک عکس از کودکان ایران نبوده و نیست.»
این موضوع اسم این دو بازیگر را که اتفاقا هم سن و سال هستند، به راس اخبار آورد.
سی و یک نما- خانم بوبانی را از نزدیک می شناسم. ریشه هایمان یکی است و باورهایمان نزدیک به هم. هم محله ای هم هستیم. هر دو در شهرک اکباتان. زن سختی است. دیر می جوشد اما وقتی نزدیکت شود، می توانی حتی از دور هم به رفاقتش تکیه کنی. اگر بازیگر نقش اصلی نمی شود نه به دلیل بینی عمل نکرده اش است و نه موی رنگ نکرده اش. شناسنامه اش را هم دستکاری نمی کند. اگر او نقش اول نیست چون ما بلد نیستیم قصه ای بنویسیم که نقش اولش بازیگری چون او بطلبد. شاید اگر بنویسیم هم طالبش کم باشد. بازی او را همیشه دوست داشتم اما در "خاک سرخ" بیشتر. من آن مادر جنگ زده را دوست داشتم و در آخرین سکانس بازیش در خاک سرخ بیشتر از هر گذاشتن و برداشتن حجابی به گردن رگ غیرتم در مورد وطنم و باورهایم حق دارد. موهای سفید بافته ی او اغواکننده نیست، شاید ساختار شکن باشد، اما اگر معترض هم باشد که هست اما نه دشمن است، نه فرصت طلب است و نه وطن فروش. پاسپورت هم نمی خواهد چرا که اهل از بورلی هیلز لیدر شدن نیست. او مریم بوبانی است. هم کُرد است و هم جنوبی. نمی خواهد " اهواز" را "احواز" بنویسد و نمی خواهد "زن"را "ژن". او حجابش را برداشت تا شما او را ببینید که اعتراض دارد، پرسش دارد و خشم دارد. او از آن دسته هنرمندانی است که ما به او بدهکاریم و نه او به ما. مایی که دل بدست آوردن بلد نیستیم. می گوییم مهسا امینی خودش فوت کرد، بی هیچ خشونتی. مریض بود. و این درد را بیشتر می کند. چرا باید یک دختر جوان با بیماری زمینه ای آنچنان در معرض استرس قرار بگیرد که بمیرد. می گوییم فلان دختر و فلان دختر خودکشی یا اووردز کرده، اما کدام بی انگیزگی و کدام خشم تا این اندازه آمار خودکشی را سرسام آور بالا برده؟ مریم بوبانی هم با چنین پرسش هایی روسری از سر برداشته.
سی و یک نما - دو روز پیش از این خبر فوت ناگهانی پسر بزرگ نسرین مقانلو بازیگر سینما و تلویزیون موجب شایعاتی پیرامون این اتفاق ناگوار شده بود که حالا روزنامه ایران جزییات این حادثه را شرح داده است:
سی و یک نما - مجلس یادبود امین تارخ، چهارشنبه ۶ مهر با حضور جمعی از هنرمندان و دوستداران او در مجتمع فرهنگی هنری پیامبر اعظم (ص) برگزار شد.
سی و یک نما – در سال های اخیر مرگ چهره ها بستری شده تا در فضای مجازی توانایی های قلممان را به رخ بکشیم. گاه خودمان را مطرح کنیم، گاه قصه ها و خاطراتی تعریف کنیم که خود آن عزیز از دست رفته به یاد ندارد و گاه عکس های دو نفره و چند نفره. شاید هیچکدام بد نبود اگر موقع تشییع و خاکسپاری او را تنها نمی یافتیم.
اما معمولا در وداع آخر جای خیلی ها خالی بود. جای آنها که باید می آمدند و البته جای بعضی که وظیفه داشتند که بیایند. مسیر بدرقه کوتاه شده بود تا فضای مجازی و این زنگ خطری بود برای عاطفه ها. اما امین تارخ و مرگ تاسف بارش انگار تلنگری شد که یکبار دیگر با خود بیاندیشیم که این آخرین انتظاریست که از ما دارد. قدردانی با حضور در مراسم آخر. یقینا اگر حس درونی خاصی نسبت به امین تارخ نبود، شاید این اتفاق باز هم نمی افتاد اما ای کاش ارتباطمان با هم، این روزها به واسطه قطع اینترنت مختل نمیشد و میدیدیم که هر که آمده گویی خود صاحب عزا است. یک مراسم دلی و آه های از ته دل. انگار که واقعا معصومیت از دست رفته است.