او در جاده با پلیسها و کلاهبرداران درگیر میشد، جسدها و کودکان گرسنه را میدید و زودتر از زمانش بزرگ میشد. او با قطارهای باری کل کشور را گشته بود. او یک ولگرد بیعار بود، القاب امضاگونهای که حتی مدتها بعد با افتخار به آنها چنگ میزد. او در همه سالهایی که مشهور و ثروتمند بود فقط دوست داشت بگوید که «بین قطارها» زیسته است. او بیش از نیم قرن ستاره سینما بود و بیشتر از هر کسی در این حرفه ماند. در دورهای که ستارگان سینما اگر جایزهای میگرفتند مثل بچهای گریه میکردند یا اگر به دام مواد مخدر یا الکل میافتادند، پیش مجری برنامهی تاک شو ناله میکردند، حضور اسطورهای میچام، تصویری از خویشتنداری، وقار در بحران، خونسردی در مواجهه با پوچیهای مداوم زندگی و با شکوهتر به نظر میرسید. تهیهکنندهی سریال «بادهای جنگ» میگفت: «او تنها گری کوپر باقیمانده است». و مردم میفهمیدند منظورش چیست. دیگر مثل او نمیآید. میچام بهترین و آخرین نسل خودش بود...
تصویر: رابرت میچام در صحنه فیلمبرداری «دختر رایان» اثر تری اونیل.