تهیهکننده تئاتر جوزف پاپ کازال را «هوشی شگفتآمیز، انسانی فوقالعاده، و هنرمندی دقیق و متعهد» توصیف کردهاست. مستندی در مورد کازال با عنوان «میدانم که تو بودی» به کارگردانی ریچارد شپارد در سال ۲۰۰۹ در جشنواره فیلم ساندنس اکران شد. در این مستند مصاحبههایی با پاچینو، استیو بوشمی، مریل استریپ، رابرت دنیرو، جین هکمن، ریچارد درایفس، فرانسیس فورد کوپولا، و سیدنی لومت انجام گرفتهاست.
کازال در ۳ صبح دوشنبه ۱۲ مارس ۱۹۷۸ در اثر سرطان ریه درگذشت. شریک زندگی وی مریل استریپ در تمام دوران بیماری در کنارش بود. کازال در ملدن، ماساچوست به خاک سپرده شد.
زندگی اولیه (۱۹۳۵-۱۹۵۸)
جان هالند کازال در ۱۲ اوت ۱۹۳۵ در ریور، ماساچوست، درست خارج از بوستون به دنیا آمد. پدر ایتالیایی-آمریکایی همنام او برای فروش زغال سنگ به اطراف نیوانگلند سفر میکرد، در حالی که مادر ایرلندی-آمریکایی او سیسیلیا، دو خواهر و برادرش را بزرگ کرد. اطلاعات کمی از دوران کودکی او وجود دارد، اما پس از رفتن به مدرسه برای تحصیل در دبیستون در ویلیامتاون، در کالج اوبرلین در اوهایو ثبت نام کرد تا درام بخواند، سپس به دانشگاه بوستون منتقل شد. در اینجا توسط پیتر کاس مشهور به او آموزش داده شد، که به دلیل تشویق شاگردانش (از جمله هم دورههای کازال، المپیا دوکاکیس و فی داناوی) برای صداقت و شجاعت بیحدش، شهرت داشت، درسی که کازال آن را با جان و دل یاد گرفت.
تئاتر (۱۹۵۹-۱۹۶۹)
کازال کار بازیگریش را در سال ۱۹۵۹ در خانه نمایش چارلز در بوستون آغاز کرد. پس از حضور در نمایشهای هتل پارادیزو و شهر ما، برای یافتن کار صحنه به نیویورک نقل مکان کرد. مانند بسیاری از بازیگران قبل و بعدش، مجبور به انجام کارهای عجیب و غریب از جمله رانندگی تاکسی و کار به عنوان عکاس شد. در سال ۱۹۶۲، کازال اولین فیلم خود را ساخت، البته یک فیلم کوتاه مبهم دانشجویی دانشگاه بوستون با عنوان راه آمریکایی. در نهایت، در سال ۱۹۶۶، کازال و آل پاچینو هر دو به عنوان پیام رسان برای شرکت استاندارد اویل کار میکردند که در مقابل یکدیگر در نمایش «سرخپوست برانکس میخواهد» نوشته اسرئیل هوروویتز، بازی کردند و یک دوستی مادامالعمر شکل گرفت و اولین نمایشنامه از سه نمایشنامه مشترک را آغاز کردند. هر دو بازیگر برنده جایزه Obie برای برترین بازیگر در تئاتر آف برادوی شدند. در اواخر سال ۱۹۶۸، در کنار ستارههای آیندهدار مارتین شین و رائول جولیا قرار گرفت و در سال ۱۹۶۹، کازال به شرکت تئاتر لانگ ورف در نیوهیون، کانکتیکات پیوست، محلی که در طول سه فصل در تولیدات متعددی ظاهر شد.
پدرخوانده (۱۹۷۲)
در سال ۱۹۷۱، کازال دوباره نقشش را در تولید جدید نمایشنامهها، این بار با ریچارد دریفوس جوان بازی کرد. تهیه کننده فرد روس در نیویورک در حال انتخاب بازیگران فیلم پدرخوانده برای کارگردان فرانسیس فورد کاپولا بود و با دیدن بازی کازال، او را برای نقش فردو کورلئونه عالی دانست. اولین نقش بلند کازال کوچک اما به یاد ماندنی بود. او در تیتراژ پایانی در رتبه چهاردهم قرار دارد، و اگرچه برای مدت کوتاهی در مراسم عروسی افتتاحیه و بعداً در یک مهمانی در لاس وگاس (در هر دو صحنه با دوست واقعیاش آل پاچینو) ظاهر میشود، صحنهای که شخصیتش را به بهترین شکل به تصویر میکشد. در حالی که پس از ناکامی در محافظت از دون کورلئونه (مارلون براندو) از گلوله خوردن اشک میریخت. این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد و برنده سه جایزه از جمله اسکار بهترین فیلم شد.
مکالمه (۱۹۷۴)
فرانسیس فورد کاپولا پس از همکاری با کازال در فیلم پدرخوانده، بخشی را به طور اختصاصی برای او در فیلم بعدیش، «مکالمه» نوشت. اگرچه دومین فیلمش بود، اما تماشاگران کازال متفاوتی را در فیلم میدیدند که نقش یک حرفهای خوش اخلاق، به نام استن را بازی میکرد. جین هکمن بازیگر نقش اصلی فیلم بعداً به یاد آورد: "جان مرا هل داد و موفق شد همه آن قطعات را با هم جمع کند." این فیلم با محوریت دنیای نظارت خصوصی، پس از واترگیت به خوبی عمل کرد. این فیلم در سال ۱۹۷۴ برنده جایزه جشنواره فیلم کن شد و سه نامزدی جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم را دریافت کرد.
پدرخوانده: قسمت دوم (۱۹۷۴)
بازیها و صحنههایی که بیشتر طرفداران از فردو کورلئونه به یاد دارند در واقع در قسمت دوم پدرخوانده است. یک دنباله پرمخاطره، حتی خطرناکتر که فردو را به یک شخصیت محوری تبدیل کند، زیرا نقش کازال در قسمت دوم تا حد زیادی گسترش یافته بود. داستان فیلم بین ویتو جوان (رابرت دنیرو) و مایکل مسنتر (آل پاچینو) رد و بدل میشود و بیشتر داستان مایکل، حول تصمیم فردو برای خیانت به خانواده میچرخد. صحنههای بازی کازال، بهویژه صحنههایی که با آل پاچینو داشت، او را در جایگاه یک بازیگر درجه یک شخصیت تثبیت کرد و تماشاگران با مرگ فردو همدلانه و غمانگیز رو به رو شدند. نظرات درباره فیلم پس از اکران متفاوت بود، اما با گذشت زمان بهبود یافت. راجر ایبرت، چندین سال قبل از مرگش، قسمت دوم را دوباره ارزیابی کرد و نوشت که این فیلم «فیلمی است که هر کسی که برای فیلمها ارزش قائل است، باید ببیند». این فیلم نامزد ۱۱ جایزه اسکار و برنده شش جایزه از جمله بهترین فیلم شد که در آن کازال نقش عمدهای داشت.
بعدازظهر سگی (۱۹۷۵)
وقتی سیدنی لومت کارگردان تصمیم گرفت که بعدازظهر سگی را با آلپاچینو بسازد، میخواست بازیگر جوانی نقش ساول را بازی کند، درست مانند مرد جوانی که در سرقت واقعی بانک شرکت کرده بود و الهامبخش فیلم بود. اما پاچینو اصرار کرد تا کازال ۳۹ ساله این نقش را بازی کند و لومت متقاعد شد. کازال به نقش جان بخشید، اما به آن طنز نیز تزریق کرد. وقتی سانی با بازی پاچینو از ساول با بازی کازال پرسید که به کدام کشور میخواهد برود، کازال اسم «وایومینگ» را بداهه گفت. شاید هیجانانگیزترین لحظه فیلم زمانی باشد که ساول میگوید سیگار نمیکشد چون "من سرطان را نمیخواهم". این فیلم موفق شد هم نظر منتقدان را جلب کند و هم در گیشه بهتر بفروشد. چهارمین فیلم کازال چهارمین فیلمی از او بود که نامزد بهترین فیلم شد. اگرچه آکادمی همچنان او را نادیده میگرفت، اما کازال سرانجام زمانی که نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در فیلم سینمایی را به دست آورد، از سوی صنعت سینما نیز به رسمیت شناخته شد.
بازگشت به تئاتر (۰۱۹۷۵-۱۹۷۷)
علیرغم موفقیتش در سینما، کازال به کارش در تئاتر ادامه داد. در سال ۱۹۷۵، او به جایی که همه چیز از آنجا شروع شده بود، یعنی خانه نمایش چارلز، بازگشت تا در نمایشی با آل پاچینو ظاهر شود. سال بعد آنها برای سومین و آخرین بار با هم روی صحنه تئاتر عمومی جو پاپ در شهر نیویورک ظاهر شدند. پاچینو بعداً گفت: «تنها کاری که میخواستم انجام دهم این بود که تا آخر عمر با جان کار کنم. او شریک بازیگری من بود.» در تابستان سال ۱۹۷۶، کازال برای بازی در پارک مرکزی فیلم شکسپیر انتخاب شد. بازیگر زن جوانی تازه از مدرسه درام ییل فارغالتحصیل شده بود. کازال به پاچینو گفت: "من با بزرگترین بازیگر زن تاریخ جهان آشنا شدم." پاچینو تایید کرد: "مطمئناً، مریل استریپ بود. حق با او بود." کازال و استریپ عاشق هم شدند و با هم زندگی کردند. در سال ۱۹۷۷، کازال قرار بود نقش اصلی آگاممنون را در برادوی بازی کند، اما پس از یک اجرا مجبور به کنارهگیری شد. او که سیگاری بود، به سرطان ریه مبتلا شده بود.
شکارچی گوزن (۱۹۷۸)
علیرغم تشخیص بیماریش، کازال خوشبین بود و میخواست به کارش ادامه دهد. او در فیلم شکارچی گوزن با رابرت دنیرو انتخاب شده بود و همانطور که اخیراً تأیید شد، دنیرو شخصاً هزینه بیمه کازال را برای اطمینان از همبازی شدن با او پرداخت کرد. استریپ نقشی را پذیرفت، بنابراین میتوانست در کنار کازال بماند. کارگردان مایکل چیمینو برنامه فیلمبرداری را طوری تنظیم کرد که ابتدا صحنههای کازال را فیلمبرداری کند، اما سرطان به استخوانهای او سرایت کرده بود و او زنده ماند تا فیلم را ببیند. با این حال، او یک اجرای نهایی قدرتمند با چندین لحظه ظریف کمیک ارائه داد. این فیلم ۹ نامزدی جایزه اسکار را به دست آورد و برنده پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد و آخرین باری بود که صنعت سینما کازال را روی پرده خود جای داد.
مرگ و میراث
جان کازال در اوایل صبح ۱۳ مارس ۱۹۷۸ در بیمارستان اسلون کترینگ مموریال، ۹ ماه قبل از اکران شکارچی گوزن درگذشت. او فقط ۴۲ سال داشت. استریپ تا آخر عمر کنارش ماند. اسرئیل هوروویتز، همکارش، جان کازال را "یک کمال کوچک" نامید. تا به امروز، آل پاچینو به ستایش کازال ادامه میدهد و میگوید: "فکر میکنم بیشتر از هر کس دیگری درباره بازیگری از جان یاد گرفتم. او الهامبخش بود. او شما را بهتر میکرد." علیرغم موفقیت، محبوبیت و برخورد خوب منتقدان با فیلم های او، آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک هرگز جان کازال را برای نامزدی اسکار به رسمیت نشناخت. اما دنیای تئاتر، جایی که کازال برای اولین بار خودش را در آنجا یافت و هر وقت فرصتی پیدا میکرد به آنجا بازمی گشت، ادای احترامی ماندگار به او داد. در سال ۱۹۸۴، خانه شرکت تئاتر در شهر نیویورک نام خود را به افتخار کازال و والتر مکگین، دوست و همکار فارغالتحصیل دانشگاه BU و بازیگری است که سال قبل از جان در یک تصادف رانندگی درگذشت، به (McGinn/Cazale) تغییر داد. سرانجام، در سال ۱۹۹۰، فرانسیس فورد کاپولا تصمیم گرفت تصاویر آرشیوی کازال در نقش فردو را در ششمین فیلمش پدرخوانده: قسمت سوم (۱۹۹۰) اضافه کند. این فیلم نامزد بهترین فیلم شد و این فیلم جان کازال را مدتها پس از مرگش نیز زنده نگه داشت.
یادداشت حسین معززینیا بر مستند میدونستم کار تو بود درباره جان کازال / شبیه یک جور مجلس ترحیم
مستند ۴۰ دقیقهای میدونستم کار تو بود فیلمی است دریغ آلود و دیدنی دربارهی یک مورد بسیار خاص در تاریخ بازیگری سینما: جان کازال. بازیگر مستعدی که فقط ۵ فیلم بلند بازی کرد و سرطان جانش را در ۴۲ سالگی گرفت. کازال از جهتی میتواند بدشانسترین بازیگر تاریخ محسوب شود که درست در سالهایی که آمادهی درخشیدن در سطوح بالاتر بود از دنیا رفت و از تشخیص بیماریاش تا مرگ هم زمان زیادی نگذشت، اما از طرف دیگر پنج فیلمی که او بازی کرده شاهکارهای بیمانندی محسوب میشود: پدرخوانده (۱۹۷۲)، مکالمه (۱۹۷۴)، پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴)، بعدازظهر نحس (۱۹۷۵) و شکارچی گوزن (۱۹۷۸). در اوایل فیلمبرداری شکارچی گوزن بوده که مشخص میشود کازال بیمار است و استودیو ابتدا تصمیم میگیرد او را از پروژه کنار بگذارد اما مریل استریپ که رابطهاش با کازال جدی شده بوده و قرار بوده ازدواج کنند به استودیو فشار میآورد که با تغییر برنامهی فیلمبرداری ابتدا سکانسهای بازی کازال را فیلمبرداری کنند.
فیلم مستند میدونستم کار تو بود ثبت خاطرات چهرههایی است که با کازال کار کردهاند: آل پاچینو، مریل استریپ، فرانسیس فورد کاپولا، سیدنی لومت، رابرت دنیرو، جین هکمن و… در کنار اینها بازیگرانی از نسل جدید مثل استیو بوشمی، سم راکول و فیلیپ سیمور هافمن (که حالا خودش هم نیست) دربارهی کازال حرف میزنند و تسلطشان بر ریزهکاریهای بازی او و نقشهایش را به رخ میکشند.
فیلمی است تلخ و حسرتبرانگیز، شبیه یک جور مجلس ترحیم برای بازیگری بهیادماندنی که البته همزمان، کیف میکنید از تماشای این همه آدم حسابی که جلوی دوربین نشستهاند و دربارهی همکار و رفیقشان حرف میزنند. نام فیلم هم از دیالوگ معروف مایکل کورلئونه خطاب به فردو گرفته شده در سکانسی از پدرخوانده ـ قسمت دوم. آنجا که در جشن سال نو در هاوانا او را میبوسد و در حالیکه سرش را محکم در دستهایش گرفته میگوید: میدونستم کار تو بود.