سی و یک نما – جان کازال بازیگر برجستهی پنج فیلم نامزد اسکار که به رغم بازیهای درخشانش در این فیلمها؛ هرگز نامزد اسکار نشد صمیمیترین دوست آلپاچینو و اولین عشق و شریک زندگی مریل استریپ بود که تا زمان مرگِ وی در کنار هم بودند.
بازیگری که با گذشت زمان و بعد از مرگش، کوتاهی در قدردانی از تواناییهای او هر ساله بیشتر بازگو میشود و حالا در ماه مارس و سالگرد مرگ زودهنگامش بیمناسبت نیست تا از او بگوییم.
جان کازال بیشتر برای بازی در نقش شخصیت درمانده و ضعیفالنفس فردو کورلئونه در «پدرخوانده» شناخته میشود. اما او قبل از بازی باورنکردنی خود در این فیلم، یک هنرپیشه چیره دست بود و تنها در پنج فیلم بازی کرد که همه آنها نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم شدند. در طول مسیر زندگی هنریاش، کازال بر سر راه هر هنرمندی که قرار گرفت، به ویژه آل پاچینو و مریل استریپ، تأثیر گذاشت و با بازیهای درخشان خود، الهامبخش بازیگران بیشماری در آینده شد.
سی و یک نما - زمانی که فیلم "تایتانیک" جیمز کامرون بیشترین جوایز اسکار را به دست آورد، تقریبا همهی منتقدین و مخاطبین سینما با این انتخابها موافق بودند و آنچنان استقبال میکردند که گویی تیم فوتبال مورد علاقهشان گل زده است و یا در یک آزمون برنده شدهاند. تا جایی که هنوز هم بیاعتنایی به بازی لئوناردو دیکاپریو را سرزنش میکنند که یکی از دلایل نادیده گرفتن بازی "جک" در تایتانیک هم این بود که مگر تا چه سقفی میشود اسکارها را به یک فیلم هر چند کم نظیر اختصاص داد. حالا و پس از نزدیک به سه دهه همچنان فیلمی چون تایتانیک در ذهنها ماندگار شده و میتوان از تک تک جوایزش نام برد و دفاع کرد. البته تایتانیک مثال زده شد که به دلیل سوژه پر احساس و ملودرام عاشقانه اش، هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص طرفدار آن هستند و چه نگاه تخصصی باشد و چه غیر تخصصی، منظور را بهتر منتقل می کند.
حال به نظر شما فیلم "همه چیز، همه جا، به یکباره" در ذهن سینما ماندگار است؟ فیلمی که حتی بازی بازیگر نقش اول آن که اسکار را تصاحب کرد وابسته و استوار به تکنیکهای فنی و افکتهای ناب دیجیتال فیلم است که به او در خلق نقش کمک می کند (البته که بازی "میشل یئو" قابل تقدیر است) و لازم نیست تا مثل "کیت بلانشت" رو به روی قابی که به او خیره شده تمام انرژی و توانش را برای ارتباط با شخصیت و مخاطب به کار ببرد. در فیلم "همه چیز، همه جا به یکباره" همه چیز در همه جا بیشتر شبیه یک بازی پرسرعت کامپیوتری است که گاه بیننده را از داستان خلاقانه و قابل اعتنای خود دور میکند و صحنههای پی در پی تحلیل را از او میدزدد. یک ورژن خاص از دنیای مدرن سینما که لابد باید بپذیریم و در آینده با آن کنار بیاییم.
جالب است وقتی که از "جیمی لی کرتیس" پرسیده میشود که با خواندن فیلمنامه چه احساسی داشته، در پاسخ میگوید که اصلا چیزی از فیلمنامه نفهمیده و فقط نقشش را بازی کرده و در مقابل این سوال غافلگیر کننده ادامه میدهد که بازیگر باید با نقشش ارتباط برقرار کند و وظیفهاش همین است و نه فیلم و فیلمنامه!!!!!!!
هما گویا(سی و یک نما) – حسین معززی نیا آنقدر عزیز است و آنقدر اعتبار دارد که نیازی نیست برای کسب مکانی امن تر در نگاه دیگران از "شهید آوینی" وام بگیرد اما مسلما اینکه شریک زندگی یادگار مرتضی آوینی بودن هم کم سعادتی نیست. دیشب این نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و مستندساز خوب کشورمان به همراه کوثر و لیلایش مهمان برنامه خندوانه بودند. جایت خالی آقا مرتضی! لیلایت چه شیرین است.