میتوان اسامی فیلمهای زیادی را به فهرست نادیده گرفته شده توسط منتقدان اضافه کرد که بعدها بازخوردهای مثبتی دریافت کردند، در زمان اکرانشان واقعاً به حق خود نرسیدند و ممکن است تبدیل به فیلمهای کلاسیک شوند: فیلمهایی مانند «بابیلون»، «بلوند» و «بو میترسد»، به این فهرست میتوان باز اضافه کرد: «یک افسر و یک جاسوس» رومن پولانسکی، «میول» و «ریچارد جول» کلینت ایستوود، «من هنوز اینجا هستم» کیسی افلک، «برنی» ریچارد لینکلیتر، «بعد از خواندن بسوزان» جوئل کوئن، «مرد غیرمنطقی» وودی آلن، «کریشا» تری ادوارد شولتز، «بل فلاور» ایوان گلودل، «سکوت» مارتین اسکورسیزی، «پریا» دی ریس، "جو قاتل" ویلیام فریدکین، «هشت نفرتانگیز» کوئنتین تارانتینو، «اینگرید به فنا میرود» مت اسپایسر، «زیبای خفته» جولیا لی و «خانهای که جک ساخت» لارس فون تریر.
گاهی اوقات فیلمها ساخته میشوند تا دوباره کشف شوند. شاید مشهورترین نمونه، فیلم کلاسیک متروپلیس فریتز لانگ باشد که توسط منتقدان و مخاطبان نادیده گرفته شد و به حقش نرسید.
باور کردنش سخت است، اما این فیلم در ابتدا در سال 1927 مورد استقبال قرار نگرفت. مهمتر از همه، و جالبتر اینکه اچجی ولز نویسنده، نقدی انتقادی برای فیلم نوشت که در دیده نشدن فیلم تاثیر زیادی داشت.
استودیو پول زیادی برای «متروپلیس» سرمایهگذاری کرد و از ترس فاجعه مالی، زمان پخش را قطع کرد تا سالنها بتوانند فیلم را بیشتر در روز نمایش دهند تا بخشی از سرمایهشان را پس بگیرند.
به همین دلیل است که تا همین اواخر، هیچ کپی «کاملی» از «متروپلیس» در دسترس نبود. استودیو در آن زمان به سادگی صحنههای حذف شده را کنار گذاشت و فکر میکرد که هیچکس پس از پخش اولیه فیلم هرگز به آن اهمیت نخواهد داد.
در فیلم زندگینامهای ونسان ون گوگ اثر جولیان شانبل با عنوان «در دروازه ابدیت»، کشیشی با بازی مدز میکلسن به ون گوگ میگوید که کار او، کاملاً رک و پوست کنده، بوی بدی میدهد و نباید آن را «نقاشی» یا حداقل با تعریف استاندارد در نظر گرفت. ون گوگ در پاسخ میگوید که احساس میکند برای افرادی که هنوز به دنیا نیامدهاند نقاشی میکشد.
هنرمندان بزرگ زیادی در سینما بودند که تا مدتها در زندگیشان یا تنها پس از مرگشان به حق خود نرسیدند. این قدرندیدنها بسیار رایج است، بسیاری از فیلمهای کلاسیک هستند که منتقدان فیلم پس از اکرانشان آنها را دوست نداشتند.
میتوان بسیاری از فیلمهای آلفرد هیچکاک را نیز در این فهرست گنجاند. «سرگیجه» و «روانی» هر دو در زمان اکران، به دلیل به تصویر کشیدن خشونت و تمایلات جنسی جنجالی بهپا کردند و مورد استقبال منتقدان قرار نگرفتند. مخصوصاً «روانی» که شروعی دشوار داشت و در نقدها به اوج خودش رسید و آن را «حیلهگر» و «نفرتانگیز» نامیدند. نیویورک تایمز در یک بررسی نوشته بود که این کار هیچکاک «ظرافت زیادی ندارد» و «یک کار آشکارا کمهزینه است». نقد تایمز در برابر نقدهای دیگری که از این فیلم شد، یکی از مهربانترین و ملایمترین نقدها بود.
همچنین میتوان هر فیلم استنلی کوبریک را نیز به این فهرست افزود. «۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی» فیلمی است که وودی آلن را در سال 1968 گیج کرد. آلن درباره شاهکار کوبریک گفته بود: «وقتی برای اولین بار این فیلم را دیدم، آن را دوست نداشتم. سه چهار ماه بعد، با خانمی در کالیفرنیا بودم و دوباره به دیدنش رفتم و خیلی بیشتر دوستش داشتم. یکی دو سال بعد، دوباره آن را دیدم و فکر کردم، این فیلم واقعاً هیجانانگیز است، و این یکی از معدود دفعاتی در زندگی من بود که متوجه شدم این هنرمند بسیار جلوتر از من است!»
حتی «بری لیندون» حیرتانگیز کوبریک دوران سختی را با منتقدان سپری کرد، منتقدانی که بیشتر آنها از طبیعت سرد و بیتفاوت فیلم یا همانطور که نیویورک تایمز آن را توصیف میکند، «هنرمندی کند و خودآگاه در نمایش» شکایت داشتند. اما بدتر از همه، فیلم بعدی کوبریک، «درخشش» بود که نامزدی تمشک طلایی برای بدترین کارگردانی را به کوبریک اهدا کرد. ولی اکنون به عنوان یکی از بهترین فیلمهای دهه 1980 شناخته میشود. در چند سال اخیر، ارزیابی مجدد انتقادی برای آخرین فیلم او، «چشمان کاملا باز و بسته» نیز اتفاق افتاده است.
«شب شکارچی» تنها فیلمی است که چارلز لاتن کارگردانی کرده است. در زمان اکرانش چنان بمبی در میان منتقدان و تماشاگران برپا کرد که دیگر هرگز فیلم دیگری را کارگردانی نکرد. اما از قضا، اکنون به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای آمریکایی شناخته میشود. شاهکار لاتن ترکیبی از ژانرها بود که در دوران اشتباهی منتشر شد ترکیب درخشان سوررئالیسم جادویی و وحشت فیلم مردم را غافلگیر کرد. بازلی کرادر از نیویورک تایمز نوشت که این فیلم "عجیب" است و "به خطا میرود". اما اکنون در فهرست کایهدوسینما که به تازگی منتشر شده، آن را دومین فیلم برتر ساخته شده معرفی کرده است و نظرسنجی سایتاندساوند بنیاد فیلم بریتانیایی آن را به عنوان شصتوسومین فیلم برتر تاریخ معرفی کرده است.
الان بسیاری از افراد کمدی "قاعده بازی" ژان رنوار کارگردان فرانسوی را شاهکار میدانند، بسیاری از مورخان سینما نیز از آن با این تعبیر یاد میکنند. داستان این فیلم که در اواخر دهه 30 در حومه بورژوای فرانسه اتفاق میافتد، گرانترین فیلم فرانسوی بود که در آن زمان ساخته شد. رنوار پس از موفقیتهای فیلم «توهم بزرگ» نزد منتقدان این فیلم را ساخت ولی منتقدان به آن روی خوش نشان ندادند.
چرا «قاعده بازی»، کیفرخواست کوبنده طبقه بورژوازی فرانسه، مورد نفرت منتقدان قرار گرفت؟ حتی توقیف موقت فیلم توسط دولت فرانسه نیز فیلم را در نظر منتقدان بهتر نکرد. پس از انتشار، منتقدان آن را به سطل زباله انداختند و نیویورک تایمز در یک بررسی، بیان کرد که "استاد مشتی بیهوده و بیاثر به هوادارانش زده است." رنوار گفته است که ناکامیهای فیلم آنقدر مرا افسرده کرد که تصمیم گرفتم یا سینما را رها کنم یا فرانسه را ترک کنم.
وقتی صحبت از کلاسیکهای عصر مدرن به میان می آید، بسیار سخت است که «بلید رانر» ریدلی اسکات را در نظر نگیریم. نه تنها در باکس آفیس بسیار ضعیف عمل کرد، بلکه نتوانست منتقدان را تحت تاثیر قرار دهد. تصور اینکه چگونه منتقدان این فیلم را دوست نداشتند، زیاد سخت نیست. در آن زمان، در سال 1982، ارزشهای تولید آن به عنوان یک نکته مثبت ذکر شد، اما اتفاق نظر بر این بود که این فیلم اکشنی نیست که در تریلرها تبلیغ میشد. در عوض، فیلم ریدلی اسکات تبدیل به یک نوآر علمی تخیلی آرام و مراقبه در مورد معنای انسان بودن شد. در نهایت کارگردانی اسکات باعث شد که مخاطبان و منتقدان دوباره فیلم را مورد ارزیابی قرار دهند، از آن زمان به بعد، "بلید رانر" بهعنوان یکی از مهمترین و بهترین فیلمهای علمی تخیلی ساخته شده تا کنون شناخته شده است.
«موجود» (۱۹۸۲) جان کارپنتر پس از اکران نقدهای منفی دریافت کرد، و کاملاً رک و پوست کنده، به دلیل لحن بدبینانه، ضد استبدادی و جلوههای ویژه گرافیکی آن، نقدهای خصومتآمیزی دریافت کرد. لیندا گراس، نویسنده لسآنجلس تایمز، گفت که «موجود» «بیحوصله، ناامیدکننده، و پوچگرا» و فاقد احساس است، به این معنی که مرگ شخصیتها اهمیتی نداشت. ورایتی آن را پایینتر از نسخه 1951 نامید.
من هر شکستی را سخت میپذیرم. چیزی که من بیشتر از همه جدی گرفتم شکست «موجود» بود. اگر این فیلم یک موفقیت بزرگ بود، حرفهی من متفاوت میشد... فیلم منفور شد. حتی توسط طرفداران داستانهای علمی تخیلی. آنها فکر میکردند که من به نوعی در امانت خیانت کردهام. حتی کارگردان فیلم اصلی، کریستین نایبی، من را ناراحت میکرد. - جان کارپنتر