سرزمین مین (دانمارکی: Under sandet) فیلم دانمارک-آلمانی ساخته شده در سال ۲۰۱۵ است. فیلم درام تاریخی به کارگردانی مارتین زاندولیت است. این فیلم در بخش پلت فرم جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۱۵ پخش شده است. فیلم با الهام از حوادث واقعی است که به ندرت در کتب تاریخی توصیف شدهاند و داستان اسرای جنگی آلمانی را باز گو میکند که برای پاکسازی میادین مین در دانمارک پس از جنگ جهانی دوم فرستاده شدهاند. تصور بر این است که بیش از ۲۰۰۰ سرباز آلمانی مجبور به کشف مین شدند که تقریباً نیمی از آنها جان خود و یا عضوی از بدن خود را از دست دادند.
مارتین زندولیت، کارگردان این فیلم می گوید: «می خواستم درنگ کنم و این بخش از تاریخ را درک کنم. رویداد بزرگی است. هنوز هم اهمیت زیادی دارد. بدنبال نشان دادن بزنگاه ها در این فیلم بودم.»
پس از یک دوره آموزشی کوتاه، گروه سربازان آلمانی برای مین روبی به سواحل غربی دانمارک فرستاده می شوند. نیمی از افراد گروه کشته و بسیاری نیز مجروح می شوند.
با گذشت زمان، مهربانی و دلسوزی جایگزین رابطه پر از نفرت میان سربازان و افسر می شود.
کارگردان دانمارکی این فیلم درباره امروزی بودن درونمایه این فیلم می گوید: «هر روز بیشتر و بیشتر درباره ساختن دیوارها و بستن مرز کشورها می شنویم. شخصیتی که در آغاز فریاد می زند “اینجا سرزمین من است” به همین مسئله اشاره دارد. اروپا قرار بود مرزهای باز داشته باشد و ما را بهم نزدیکتر سازد. ولی گویی جهان بیشتر و بیشتر مرزبندی می شود.»
در این فیلم برای به تصویر کشیدن دلهره سربازان، از جلوه های ویژه فیلمهای ژانر وحشت استفاده شده است.
در روز پس از تسلیم آلمان در می ۱۹۴۵ گروهی از اسرای جنگی جوان آلمانی تحویل مقامات دانمارکی شدند. این اسرا به سواحل غربی دانمارک فرستاده شده و در آنجا به آنها دستور داده شد تا بیش از دو میلیون مینی را که آلمانیها در شن و ماسه امتداد ساحل کار گذاشته بودند را پاکسازی نمایند. با دست برهنه خود و در حال خزیدن بین شن و ماسه و تحت فرماندهی گروهبان دانمارکی، کارل لئوپولد راسموسن (رولاند مولر)، این پسرها مجبور به انجام این کار خطرناک بودند. فرماندهی دانمارکی به اسیران وعده داده که پس از پایان پاکسازی تعدادی از میادین مین آن ها را آزاد خواهد نمود.
روابط بین فرمانده دانمارکی و اسیران آلمانی دست خوش فراز و فرود های فراوانی می شود. در ابتدا فرمانده از همه آلمانی ها و نازی ها متنفر است به سربازان جوان آلمانی رفتار خوبی ندارد و آن ها از وعده غذایی مناسب محروم هستند. با این حال هنگامی که فرمانده گرسنگی سربازان آلمانی را می بیند از پادگان دانماریکی برای آن های غذا می دزدد. در موقعیتی دیگر او سربازی آلمانی متعلق به گروه را از دست گروهی از سربازان مست دانمارکی و بریتانیایی نجات میدهد. اما این رفتار و رابطه خوب با کشته شدن سگ گروهبان دانمارکی در میدان مین پاک شده توسط مینی که پیدا نشده بود پایان می یابد. و گروهبان شروع به پرخاش گری و بد رفتاری با اسیران آلمانی می کند.
با گذشت زمان و با کشته شدن تدریجی سربازان آلمانی هنگام پاک سازی مین ها دوباره حس همدردی و حس مشقتی که بر این اسیران آلمانی وارد می شود رابطه گروهبان و اسیران را نزدیک و نیزدیکتر می کند. در انتهای فیلم هنگامی که فرمانده ارشد دانمارکی از آزاد کردن تنها چهار اسیر آلمانی بازمانده از گروه سر باز می زند، گروهبان دانمارکی اسیران را در نزدیکی مرز آلمان از اتومبیلش پیاده کرده و به سمت مرز آلمان فراری میدهد.
دیدگاهها