فیلم سینمایی «هیچکس» (Nobody) فیلم اکشن-تریلر آمریکایی به کارگردانی ایلیا نایشولرِ روس است که این فیلمساز در سال ۲۰۱۵ با اولین فیلم بلندش «هنری جان‌سخت» در کانون توجه قرار گرفت؛ فیلمی که هم در گیشه غوغا به‌پا کرد و هم در بخش «جنون نیمه‌شب» جشنواره تورنتو روی پرده رفت و جایزه انتخاب مردمی را برنده شد.

«هیچکس» (Nobody) باب اودنکرک، بازیگر سریال‌های معروف «بریکینگ بد» و «بهتر است با سال تماس بگیرید»،را در نقش اصلی خود دارد. فیلمنامه‌اش را دِرک کولستَد، نویسنده‌ی دنیای جان ویک نوشته است، از هویتش به‌عنوان فیلمی که زندگی‌اش را به موفقیتِ بدعت‌گذارِ سه‌گانه‌ی کیانو ریوز مدیون است آگاه است و سعی نمی‌کند آن را مخفی کند. تا جایی که بعضی‌وقت‌ها این‌طور به نظر می‌رسد که کولستد از این فرصت برای بازنویسیِ فیلمنامه‌ی جان ویک استفاده کرده است.

«هیچکس» امتیاز میانگین ۶۳ از صد را از ۳٨ منتقد در «متاکریتیک» گرفته است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: ناظری که به کمک زنی می‌شتابد که مورد آزار گروهی از مردان قرار گرفته، به هدف اصلی رییس یک تشکیلات فروش مواد بدل می‌شود.

باب اُدنکرک نقشِ هاچ، یک مرد خانواده‌دارِ حاشیه‌نشین را بازی می کند که روزانه با اتوبوس به‌عنوان حسابدار کارخانه‌ پدرزنش به سر کار می‌رود و بازمی‌گردد. شروع فیلم با در معرفی بازیگر اصلی خیلی بازیگوشانه و بامزه‌ است، روزمرگی هاچ را که شامل بیرون بردن زباله‌ها، انجام شغل کافکایی‌‌اش، خیره شدن به پوستر صورت خندانِ همسرش در ایستگاه اتوبوس و خوابیدن در تخت دونفره‌شان با یک دیوار بالشتی در بینشان نشان می‌دهد. ولی وقتی یک گروه دزد بی سر و پا شبانه به خانه‌‌شان دستبرد می‌زنند، پسرِ نوجوان هاچ یکی از سارقان را خلع سلاح می‌کند، اما هاچ خیلی بزدلانه از درگیر شدن دوری می‌کند و باعث فراری شدن خلافکاران می‌شود. هاچ جلوی خود را می‌گیرد تا فیلم به جاهای حساس و تحریک پذیرتری برسد و خلافکارهای موذی‌تر و خطرناک‌تری از آن دزدهای معمولی سراعش بیایند.

درک کولستد در نوشتن فیلمنامه‌ «هیچکس» فقط از جان ویک الهام نگرفته است، بلکه به نحوی آن را از نو نوشته است. اگر آنجا کشتن سگ ویک خشم جان ویک را برمی‌انگیخت، اینجا تصمیم هاچ برای پس گرفتنِ النگوی گربه‌ای دخترش تبدیل به محرک خشم وی می‌شود. اگر آنجا پسر مافیای روسی گستاخانه با ویک برخورد می کرد، اینجا همه‌ چیز با کتک‌ خوردن برادر کوچک‌تر مافیای روسی کلید می‌خورد. اگر آنجا رئیس مافیا از شنیدن اسم جان ویک شوکه می‌شد، اینجا هم در صحنه ای، یک خلافکار زورگو همین که هویت واقعی هاچ را می‌فهمد پا به فرار می‌گذارد.