اتاق زیر شیروانی بازسازی است از فیلمی بلژیکی در سال 2008 و به کارگردانی اریک ون لووی (کارگردان نسخه فعلی هم هست) که استقبال چندانی از آن نشده بود و منتقدین گرچه نسخهی جدید را بیشتر پسندیدند اما باز هم از آن به عنوان یک فیلم خوب یاد نمیکنند.
از ویزگیهای این فیلم به سخره گرفتن و کوچک شمردن همه چیز و همه ی شخصیتها است و این نگاه با عنوان فیلم آغاز می شود وقتی که یک پنت هاوس شیک به یک انباری و اتاق زیر شیروانی تشبیه شده است. این تحقیر در شخصیت و هویت زن و خانواده به اوج می رسد و با پوستر اصلی فیلم تثبیت می شود . سایه ای از یک زن که تصویر پنج شخصیت اصلی مرد روی هیکل او قرار دارد و یک جنازه ی برهنه و خون آلود که با دستبند به تخت بسته شده است . هیچ چهره ای از زن را نمی شود در این پوستر دید در حالی که چهره ی مردها مثل عکس پرسنلی بولد شده وکنار هم قرار گرفته است.
در اتاق زیر شیروانی زن در نهایت بی هویتی است. پنج زن، پنج همسر که به هیچ عنوان به شخصیتشان پرداخته نمی شود. زن های منفعلی که هم از شوهرانشان خیانت می بینند و هم به شوهرانشان خیانت می کنند. در یک سیاه نمائی تلخ و هشدار دهنده ، خانواده در این فیلم زیرسوال می رود . در طول فیلم بارها اسم بچه های این زوج ها به میان می آید اما حتی یک بار هم دیده نمی شوند. دو شخصیت دیگر زن فیلم هردو بدکاره اند و هر چند وقت یکبار در دیالوگ ها دوباره به بیننده گوشزد می شود که این زن یک بدکاره است و یک بدکاره هیچ حق و حقوقی ندارد.
پنج مرد با شغل های مختلف با هم دوستان نزدیکی هستند . یکی از این پنج نفر که آرشیتکت است و ساخت مجتمعی را به تازگی به پایان رسانده ،به بقیه پیشنهاد می دهد تا پنت هاوس این خانه را شریکی بخرند و از آنجا به عنوان مکان امن و بی دغدغه ای برای خوشگذارنی های پنهانی بهره بگیرند . این خانه پنج کلید دارد با پنج رمز که فقط این پنج نفر از آن مطلع هستند و حالا یک جنازه خون آلود که با دستبند و عریان به تخت بسته شده در پنت هاوس که انباری مشکلات عاطفی و جنسی آنهاست پیدا شده . قاتل کدامیک از این پنج نفر هستند؟
فیلم با نمائی باز و بعد بسته از یک خیابان در شب شروع می شود ، کسی از بالای مجتمع بلندی روی ماشین می افتد، شیشه های ماشین خرد می شوند. او خود کشی کرده یا به قتل رسیده؟ اصلا او کیست؟یکی دیگر از هوشمندی های کارگردان این است که در سکانس های بعدی ، انقدر بیننده در فیلم غرق می شود که به کل فراموش می کند که سکانس اول فیلم چه بود و انگار به جز این دخترشخص دیگری نمرده و یا نخواهد مرد.اصولا قتلی اتفاق افتاده یا اینکه خودکشی بوده؟چرا همه ی نگاه ها به وینسنت است؟
اواخر فیلم است و .... تازه راز این مرگ که چندان هم ما را کنجکاو نکرده فاش می شود که باز هم نمی دانیم روایتی که می بینیم و می شنویم حقیقت دارد یا نه!
فیلم تمام می شود و ما در حین خواندن تیتراژ یا کمی بعدتر و یا وقتی کنجکاوانه چند سکانس را مرور می کنیم و یا حتی فیلم را دوباره می بینیم می فهمیم که هنوز هم رودست خوردیم . فیلم به ما دروغ می گفت.
چرا بازپرس در باز جوئی از لوک با بازی خوب "ونت ورث میلر" (بازیگر همجنس گرای سریال فرار از زندان) از او می پرسد : تو به زن ها حسادت می کنی؟ آیا یک کد به بیننده نمی دهد که این مرد متاهل ممکن است از کودکی عاشق دوست همجنس خودش بوده باشد؟ و با مرور چند سکانس می توان فهمید که او هم یکی از قربانیان این بازی های کثیف است و شاید قربانی ترین. هرگز نمی بینیم که او به زنی نزدیک شود و یا بخواهد از آن مکان برای خیانت به همسرش استفاده کند ،حتی از همسرش هم کناره می گیرد. آیا انتخاب یک بازیگر همجنسگرا در این نقش بی دلیل بوده است ؟ بنابر این ما تا آخر فیلم همچنان دروغ شنیده ایم.
اتاق زیر شیروانی همانطور که لازمه ی یک فیلم با چند روایت و نگاه است ، روایت خطی ندارد و زمان بصورت لایه لایه و هزار تو تغییر می کند اما این تغییر خیلی ساده و روان اتفاق می افتد و به هیچ عنوان قرار نیست که ما از زمان رودست بخوریم.
بخصوص که این فیلم متوسط ، تدوین خوبی دارد و نماها به گونه ای به جا و حساب شده در نظر گرفته می شود که تنها دغدغه ی بیننده کشف معمای فیلم است.این دختر کیست؟ اینجا چه می کند و چه کسی او را به قتل رسانده است؟
اتاق زیر شیروانی
محصول 2014 کشور بلژیک و آمریکا
کارگردان : اریک ون لووی
زمان : 138 دقیقه در ژانر تریلر – درام جنائی
موسیقی :جان فریزل
بازیگرا ن : ونت ورث میلر – جیمز مارسدن- کارل اوربان – اریک استونستریت