فیلم با معرفی شخصیتهایش شروع می شود. با کمترین و البته مفیدترین سکانس های ممکن. «ریچارد» «کتی» و «واتسون»
اولی که مهربان و وظیفه شناس است حتی اگر در این مسیر آسیب ببیند. دومی که به دنبال اول بودن است و حریمی برای کارش قائل نیست. سومی هم وکیل است و مهربانی اش محدود به آن است که ضرری از این بابت به او وارد نشود. فیلم با قرار دادن این سه در مقابل هم و در سکانس های جداگانه بر این تناقض تاکید می کند. از سکانس شروع گرفته تا عصبانیت های «واتسون» از «ریچارد» و دعوایش با «کتی» و مخاطب قرار است کلاهش را قاضی کند که کدام یک بهتر است؟
فیلمنامه ی فیلم بر اساس ماجرایی واقعی نوشته شده و در دستچین کردن موقعیت های متاثر بر اتفاق، تا حدودی موفق بوده است و تعلیق هیچکاکی آن مخاطب را منتظر نگه می دارد. داستانی سرراست که با کارگردانی بسیار خوب «کلینت ایستوود» تبدیل به اثری قابل تامل و بسیار خوب شده است. مطمئنا نقطه عطف فیلم شخصیت «ریچارد جول» با بازی تحسین برانگیز «پل والتر هاوزر» است. مردی که اولویتش کار است و هدف زندگی اش رسیدن به شغلی که بتواند عدالت را اجرا کند. و شاید این جمله معرف کامل شخصیت ریچارد باشد :
"ترجیح میدم دیوونه باشم تا اینکه الان بخوام اشتباه کنم"
اما تاثیر رسانه چیست؟
ریچارد عاشق این است که عدالت را اجرا کند. فقط برای ارضای حس درون خود و اینکه خودش را باور و تحسین کند. این ویژگی «ریچارد» را می توانید در تک تک لحظه ها ببینید. وقتی نسبت به «واتسون» حواس جمع است. یا به شوق کار، تیراندازی را تمرین می کند و رکورد برایش اهمیتی ندارد.
اما پیدا کردن یک بمب در تجمع پارک زندگی اش را در مسیری جدید قرار می دهد و در این بین پافشاری «ریچارد» تاثیر زیادی در دفع خطر بزرگ داشته و جان افراد زیادی نجات پیدا می کند.
آیا ریچارد قهرمان است؟
در نگاه اول، خیر. او به وظیفه اش عمل کرده و کمی هم خوش شانس است. تا جایی که خودش هم تاکید دارد که کار ویژه ای انجام نداده.
اما رسانه او را تبدیل به قهرمان می کند. حالا ریچارد کار خارق العاده انجام داده و به پاداشی عظیم رسیده. قهرمان شدن که از نگاه رسانه شروع می شود و بعد به نگاه یک شهر و نگاه مادر تعمیم پیدا می کند.
اما این پایان ماجرا نیست. همانطور که رسانه مردم را هدایت می کند، مردم نیز رسانه را مجاب می کند تا خوراک هیجان انگیز برایش بسازد. یک خبر که قرار بود، مخفیانه در اف بی آی حل و فصل شود، با بمب خبری «کتی» بزرگ می شود. اف بی آی مجبور می شود روش خودش را تغییر دهد. حالا زیرفشار است و نباید در دید رسانه کم ارزش شود. پس این فشار از رسانه به اف بی آی و سپس به «ریچارد» و مادرش وارد می شود. حتی واتسون نیز به این نقش رسانه آگاهی دارد و برای همین مادر را در یک نشست خبری حاضر می کند تا رسانه را تحت تاثیر قرار دهد و حتی این کارش را به پیروزی بزرگ تعبیر می کند. قبلتر نیز کتی را زیر هجمه ی خودش قرار داده بود تا فشار را کاهش دهد.
و در پایان «ریچارد» دل کنده از آرزوی همیشگی اش به فکر یک زندگی آرام است و عدالت برایش دور از دسترس.
البته فیلم بدون ایراد نیست و از همه پتانسیل های موجود برای عالی شدن استفاده نکرده. شخصیتهای وکیل و خبرنگار هم عمیق نبوده و گریه ی «کتی» می تواند توی ذوق بزند.
در یک جمع بندی «ریچارد جول» محصول سال ۲۰۱۹ فیلم بسیار خوبی است که قرار نیست مخاطب را به هیجان بیاورد. اما در گفتن حرف و نشان دادن دغدغه اش بسیار عالی عمل کرده است.