"پلتفرم" نام یک زندان عجیب و خاص، یا همان حفره ای است که "گورنگ" داوطلبانه به آنجا می رود، شاید از سر طمع و یا برای به چنگ آوردن مدرک دانشگاهی.
پلتفرم (The Platform ) یک فیلم اسپانیایی است که ایده ای خاص و فوق العاده دارد. ایده ای که قرار است برخی زشتی های انسان را به صورت مخاطب بپاشد. زشتی هایی که در محدودیت ها سر باز می کنند و این ایده، در فیلمنامه ای پرکشش و عالی به نگارش در آمده است.
فیلم نامه ای که قرار نیست قصه بگوید یا مخاطبش را احساساتی کند بلکه قصدش به وحشت انداختن اوست. اینکه آینه ای مقابلش بگذارد تا با کمک دیالوگ ها، ارجاعات و استعاره ها سیاهی های ممکن را به رخش بکشد.
"تریما گاهی" یک انسان است، انسان بدون تمدن که اصلی ترین رسالتش خوردن است. به همان میزان اطلاعات می دهد که در مقابل خواهد گرفت. رفتارش با پایین دستی، ظالمانه است و با ظلم بالادستی کنار می آید. چیزی که دوست دارد حمل کند، چاقو است و چیزی که برایش اولیت دارد، زنده ماندن است. و البته در انجام عملش توجیه گر.
اما انسان مدرن به واسطه فرهنگ و هنر زیباتر شده است. دوست دارد که کمک کند. می خواهد عدالت فراگیر باشد و همه انسانها لذت ببرند. و گورنگ با حمل کتاب "دون کیشوت "(مهم ترین کتاب تاریخ اسپانیا)، داعیه ی این هنر را دارد. و در اوایل فیلم تقابلی بین گورنگ و تریما گاهی شکل می گیرد.
اما آیا فرهنگ و هنر، به تنهایی، انسانی عاری از زشتی می سازند؟ شاید نه. چون گورنگ نمی تواند مرگ خودش را ببیند و کاری نکند. کم کم به خوردن غذای پسماند عادت می کند و در ماه دوم گوشت هم نوعش را می خورد. البته همنوعی که دشمن بوده و زشت رفتار. و غلط نیست اگر بگوییم که در کشته شدنش نیز نقش داشته.
مرحله بعد تلاش برای ایجاد عدالت است. با کمک یک هم سلولی جدید. زنی به نام "ایموگیری" که سابقا کارمند حفره بوده و حالا برای کمک و اصلاح آمده است. با استفاده از حرف زدن و منطق. منطقی که ایموگیری در زندان ارائه می دهد و بیراه نیست اگر ادعا کنیم با همین منطق همه زنده خواهند ماند. اما این بار گورنگ می داند که همراه منطق، باید زور هم وجود داشته باشد. می داند که هیچگاه با منطق و هنر خالص نمی توان انسان کاملا زیبا ساخت و عدالت برقرار کرد. که اگر اینکار میسر بود، نیاز به قانون و پلیس نبود و حالا گورنگ این را دانسته و سعی می کند از این حربه استفاده کند.
یک سختی دیگر در راه است و گورنگ باید زنده بماند و باز هم به خوردن گوشت هم نوع روی می آورد. اینبار همنوعی که دوستش بود. دوستی که در مردنش دخیل نبوده ولی به خوردنش تن می دهد.
و مرحله ی آخر
برای ایجاد تغییر و عدالت، به زور متوسل می شود. با کمک یک مرد سیاه پوست. شاید برای ایجاد عدالت باید همه ی نژادهای انسان دست به دست هم بدهند. اما در این مسیر هم خیلی از زندانی ها می میرند. البته نه به خاطر نبودن غذا و گرسنگی. بلکه به خاطر ضربه های کسانی که می خواهند عدالت ایجاد کنند.
و سوال این است، آیا با زور سلاح می توان عدالت ایجاد کرد؟
از طرفی فیلم با به نمایش گذاشتن سلاخی حیوانات در آشپزخانه و قیاس رفتار انسان با موجودات دیگر و خود، روی دیگری از زشتی انسان را به رخ می کشد. اتفاقی که در دیالوگ های تریما گاهی هنگام بریدن گوشت گورنگ، به خوبی تداعی می شود. وقتی که تریماگاهی حلزون را که غذای مورد علاقه ی گورنگ است، به یادش می آورد و می خواهد گوشت تنش را برای غذا ببُرد.
و مدیر حفره که به تک تک آشپزها سر می زند غذاها را تست می کند تا ایده آل به دست مصرف کنندگان برسد. بی نقص و کاملا خوشمزه. و تا جایی به عالی بودن تاکید دارد که به خاطر پیدا کردن یک مو در غذا، آشپزها را بازخواست می کند. اما نتیجه کاری که می کند نه به عدالت نزدیک است و نه به ایده آل حتی اگر "ایموگیری" هم بگوید که هدف ساختن حفره، ایجاد حس همبستگی است.
و حرف آخر، نجات دنیا در این است که نسل های بعد نجات پیدا کنند. همانطور که انسان اولیه در گذر زمان تبدیل به انسان متمدن و اجتماعی شده است. شاید زمان بتواند در نسل های بعد عدالت ایجاد کند.
و شاید هزاران برداشت دیگر......
پلتفرم در ساخت نیز باهوش است. کارگردانی بسیار خوب "گالدر گازتلو".
یک موسیقی متن خوب و کاملا متناسب با فیلم که به زیبایی اثر افزوده است. اگر چه با توجه به ماهیتش نمی توان انتظار زیادی در طراحی صحنه و لباس داشت. اما در حد بضاعت خوب بوده اند. و شاید تنها چیزی که در فیلم ممکن است مخاطب را اذیت کند، عدم منطق در روایت و ماموریت نامعلوم تریماگاهی است که در اواخر فیلم ماهیتی توصیه گر و حکیم پیدا می کند.
دیدگاهها