آنچه میخوانید اشارهای است به عشقهای اساطیری. در پایان مطلب با ذهنیتی که درباره عشق اسطورهای برگرفته از اساطیر یونان و روم به دست میآورید، ميتوانید در این خصوص حکم کنید که کدام فیلم های عاشقانه، ارتباطی با این اسطوره ها دارد.
نماد عشق amours آنطور كه در اساطير و پيش از ظهور فلسفه در يونان باستان مجسم ميشده، به شكل فرشتگاني كوچك و بالدار بوده است. اين فرشتگان بالدار دوستداشتني از همراهان هميشگي ونوس بودند و او را ياري ميدادند. آنها معمولا سرگرم نواختن سازهای موسيقي بودند. اندكي بعد فرشتههاي عشق نشانه فصلها شدند و سوژه اصلي در تابلوهاي نقاشي و هنر مجسمهسازي.
عشق، پسر جوان ونوس كه در شکل يك نوجوان در تابلوهاي نقاشيهاي باستان حضور دارد؛ فرشتهاي است بالدار تا بتواند هرچه سريعتر به سوي دلهاي شيفته پرواز كند. او براي هر عاشقي تاجي در دست دارد؛ غافل از اينكه عشق در اساطير به همين جملات روان و تصاوير دلانگيز ختم نميشود و پايان ماجرا هميشه همراه با موسيقي و تاج عاشقي نيست!
از عشق تا جنون
آفروديت APHRODITE الهه عشق و زيبايي، معمولا سوار بر ارابهاي با شكوه است. كبوترها، قوها و قمريها ارابه اش را حرکت می دهند و ايزدبانو را به مقصدش ميرسانند.
تواناييها و قدرت آفروديت، ايزدبانوي عشق و زيبايي بسيار زياد است. آفروديت گاه مهربان و پشتيبان پیوند زناشويي است، به سازش عاشقانه زن و شوهر ياري ميرساند، چراغ خانواده را روشن نگاه ميدارد و در زايش نقش اساسي دارد.
آفروديت همچنین نماد ميل مفرطي است كه هيچ چيز نميتواند با آن مقابله كند. آنطور كه در اسطوره ها آمده؛ اگر آفروديت قصد تباهي كسي را داشته باشد، او را از عشق ديوانه ميسازد. اينگونه است كه گاه پيوندهاي مشروع را به هم ميزند، همسران را به خيانت نسبت به يكديگر ميكشاند و عشقهاي نامشروع را بارور ميسازد. او گاه انتقام را چاشني قدرتش ميكند و در مواردي كه از عاشق يا معشوق خشمگين شود، انتقام را وارد ميدان عشق ميكند.
فرمانروایی آفرودیت
هنگامي كه اورانوس به دست كرونوس مثله شد و خونش در دريا چكيد، آفروديت از خون او زاده شد. اين خون امواج را بارور كرد و آفروديت از ميان موجي به زيبايي و سفيدي كف دريا متولد شد. از همين لحظه، عشق كه آفروديت، تجسم ايزدي آن است، بر تمام ايزدان، مردم و همه موجودات جاندار فرمانروايي يافت.
نذر براي دوام عشق!
برخي ايزدان، حامي ازدواج بودند كه بر سازش و عشق بين همسران و باروري آنها نظارت داشتند. در عهد باستان، رسم بر اين بود كه دختراني كه نامزد ميشدند، پيش از پیوند زناشويي، اسباببازيهاي كودكي خود را به عنوان «نذر» تقديم آرتميس و آفروديت ميكردند تا آنها را با خود مهربان سازند. دخترها از هرا، ايزدبانوي «زن» ياري ميخواستند و شيرينيهاي ويژهاي كه به باردار شدنشان كمك ميكرد، ميخوردند.
پيش از رومئو، قبل از ژوليت!
اسطورههاي متعددي درباره عشقهاي آتشين وجود دارد كه سابقهاش به هزاران سال قبل بازميگردد. عشق ميان پيرام PYRAME و تيسبه THISBE در كتابهايي با محوريت اسطوره بارها نقل شدهاست.خانه پيرام و تيسبه، در همسايگي يكديگر قرار داشت و آنها از شكاف ديوار يكديگر را ميديدند. همانقدر كه علاقه اين دو عاشق به يكديگر زياد بود، پدران آنها با ازدواجشان مخالف بودند. روزي پيرام و محبوبش در زير درخت توت سفيد قرار ملاقات گذاشتند. تيسبه زودتر از دلدادهاش به ميعادگاه رسيد و شيري او را غافلگير كرد. تيسبه گريخت اما پارچهاي كه روي سرش مي انداخت، به زمين افتاد و به خون شير آغشته شد.
هنگامي كه پيرام به محل ملاقات رسيد، با ديدن روسري خونين تيسبه تصور كرد شير او را دريده و به اين دليل كه نميتوانست بدون يار به زندگي ادامه دهد، زير همان درخت توت با ضربه خنجري به زندگياش پايان داد. در آن هنگام ميوههاي سفيد درخت به سرخي خون درآمدند. تيسبه پس از بازگشت، با پيكر بيجان پيرام روبرو شد و از نااميدي خود را كشت.
تندیس سنگی معشوق
ايزدبانوي عشق كه در قدرت شهره بود؛ گاه براي معشوقهاي سنگدل هم تنبيهاتي را در نظر ميگرفت و حركات قهرآميز او در ميان مردم معروف ميشد. قصه آناكسارته، يكي از معروفترين داستانها در اين زمينه است.
آناكسارته ANAXARETE دختر جواني بود كه چوپاني به نام ايفيس را دلباخته خود كرد و او را از خود ميراند.
مرد جوان از فرط نااميدي، خود را بر كتيبه در خانه دلدار به دار آويخت. دختر از اين خودكشي اندوهگين نشد و چند روز بعد هنگام تشييع جنازه ايفيس، از پنجره خانهاش به بيرون خم شد و مراسم را تماشا كرد. آفروديت، الهه عشق، اين بي احساسي آناكسارته را تاب نياورد و دختر را به تنديسي سنگي تبديل كرد.