پنج شنبه, 30 مرداد 1393 18:16

نگاهی به فیلم سینمایی "ملفیسنت" (Maleficent) / "اگه بیام بیرون، تو می ترسی"

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(11 رای‌ها)

عادل متکلمی آذر (سی و یک نما)- دیشب فرصتی دست داد و فیلم "ملفیسنت" با بازی آنجلینا جولی را دیدم، در اولین برخورد آنچه نمایان شد فیلم "زیبای خفته" معروف و مشهور در قالب مدرن پیاده شده است.

حالا دیگر قصه پریان متعلق به کودکان نیست، با فیلم هایی که در این چند سال اخیر از قصه های پریان ساخته شده و باز هم ساخته خواهد شد دیگر فقط کودکان مخاطب آنها نیستند در این بازسازی ها حتی کودکانه ترین آنها هم برای بزرگسالان ساخته می شوند. هالیوود با کارتون هایی مثل "منجمد"، "پرنسس و قورباغه" و حالا با "ملفیسنت" توانسته کلاسیک های محبوب کودکان را به فیلم های پرفروش بزرگسالان تبدیل کند.

ملفیسنت نسخه جایگزین از زیبای خفته است با این تفاوت که از دید کاراکتر منفی و ضدقهرمان قصه روایت می شود و کاراکتر منفی با بازی عالی آنجلینا جولی، تبدیل به شخصیت اصلی فیلم شده است. در کارتون "زیبای خفته" شخصیت منفی قصه شخصیتی پنهان داشت که انگیزه ها و دلایل بد بودن اش معلوم نمی شد اما حالا شخصیت منفی ملفیسنت  نه تنها کاراکتری پنهان نیست بلکه فیلم را به اثری قوی و چه بسا به یاد ماندنی تبدیل کرده است.

maleficent-elle-fanningelle-fanning-as-princess-aurora-in-maleficent-wallpaper-wide-or-hd-amb1ea9c.jpg

ملفیسنت پری قدرتمند و جوانی است که در قلمرو جادویی مورز زندگی می کند؛ جایی که با قلمرو انسانها هم مرز است، ملفیسنت عاشق جوانک روستایی جاه طلبی به نام استفان می شود که در فکر پادشاه شدن است. در سنین جوانی استفان به صورت ناگهانی قطع ارتباط می کند و ملفیسنت با درد دوری او کنار می آید تا اینکه روزی ملفیسنت در نبردی پادشاه را شکست می دهد پادشاه در اوج عصبانیت اعلام می کند که هر کس سر ملفیسنت را برایش بیاورد دختر و تاج و تختش را به او خواهد داد. استفان هم که مترصد چنین موقعیتی است به دنبال پری سیاه می رود و شب هنگام به ملفیسنت داروی خواب آوری میخوراند اما نمیتواند خودش را راضی کند که او را بکشد فقط پرهای او را می کند و آتش می زند و به عنوان شاهدی بر مرگ او با خود می برد. ملفیسنت دل شکسته از این خیانت استفان قلمرویی تاریک در سرزمین پریان می سازد و ترتیبی می دهد تا دختر استفان، پرنسس آرورا نفرین شود و نفرین آرورا این است که زمانی به شانزده سالگی رسید در خواب ابدی فرو رود و تنها زمانی از بر خیزد که عشق واقعی شامل حالش شود.

"ولاديمير پراپ" در كتاب "ريخت شناسي قصه هاي پريان"،  تحليل ساختاري و شناخت اجزای قصه های پریان را با فرهنگ مرتبط می داند. پس بر اين باور است كه هدف تحليل ساختاري قصه پریان، بررسي قصه پریان نيست، بلكه هدف، شناخت بهتر طبيعت و سرشت انسان يا دست كم شناخت بهتر و بيشتر يك جامعه خاص انساني؛ يعني دانش، بينش و ايمان آن جامعه است. به تعبير ديگر، تجزيه و تحليل ساختاري قصه پریان، بدون تعبير و تفسير نتايج حاصل آن يا به عبارتي، ربط دادن كل يافته ها به ساختار فرهنگي و اجتماعي ارزش چنداني ندارد. ساختارگرايي، يعني از جلوه ها و نمودهايي كه در قصه پريان است، زيرساخت هاي فرهنگي و به تعبيري، ايدئولوژيك استخراج شود. وقتي قصه "زیبای خفته" و حالا قصه ای که از روی آن در "ملفیسنت" روایت می شود، را بررسي مي كنيم به همان نتایج و تعابیر یکسانی می رسیم که در بقیه قصه های پریان نیز یافتنی است و همه اين گونه تمام مي شود كه اين مرد بايد به اين زن برسد و با او ازدواج كند، این نتیجه ای که در آخر اینگونه فیلم ها و در اصل در قصه های پریان بدان می رسند نتیجه گیری سرراستی است که نشان از مقوله ازدواج در فرهنگهایی که این قصه ها در آنها پرورانده شده اند دارد که یک عامل فرجام دهنده مهم است. شايد يك فرد عادي با خواندن اين قصه ها به اين نتيجه نرسد، ولي با تحليل ساختاري به اين نتيجه مي رسيم. در واقع، ما قصه را به آرمان و جهان بيني قوم مربوطه ارتباط مي دهيم. قصه "زیبای خفته" با این رویکرد محصول زیرساخت های فرهنگی جامعه ای است که در آن اینگونه قصه ها به منزله نمود خارجی خود را نشان داده اند. فیلم "ملفیسنت" هم با این رویکرد با خود زیرساخت های فرهنگی هالیوودی و آمریکایی را به ارمغان دارد. زیرساخت هایی که در حال فرهنگ سازی است.  

ولی در فیلم ملفیسنت برخلاف ساختاری که در قصه و فیلم کلاسیک "زیبای خفته" شاهد بودیم، به غیر از انتهای آن که مقوله ازدواج ناشی از فرهنگ ها نگه داشته شده است، ساختارشکنی های فرهنگی را انجام داده که روایتی متفاوت از قصه قدیمی خودش عرضه می کند در واقع در این اثر سازندگان عمدتا در تلاش هستند تا برای نسل نوجوانان و یا تازه بالغان و خانواده همراه آنها فرهنگ سازی متفاوتی نسبت به گذشته، این بار از منظر همان شخصیت پلید و منفی، صورت بخشند. در ملفیسنت با تغییر زمینه ها، ریشه ها و علتها ضد قهرمان به منجی تبدیل شده است که هر چه داستان پیشتر می رود جذاب تر و منطقی تر نیز می شود. دیگر معلوم نیست که نسبت خیر و شر با یکدیگر چگونه است، شخصیت شرور و شیطانی داستان فیلم به مرزهای خیر و خوبی می رسد. این تنها ساختارشکنی داستان فیلم نیست. مثلا به صحنه ای که شاه ها و شاهزاده ها، اعم از استفان و بقیه سعی می کنند طلسم را بشکنند و همچنین نوع رابطه میان ملفیسنت و دستیارش و در آخر سر رابطه آرورا و ملفیسنت (پرنسس از ملفیسنت می خواهد که بیرون بیاید/ ملفیسنت در جواب پاسخ می دهد: اگه بیام بیرون، تو می ترسی) که همگی علیه فرمول های کهنه هالیوودی است نگاه کنید، در همه این صحنه ها و تصاویر یک چیز مسلم است و آن اینکه شرکت دیزنی در محصولات اخیرش نشان داده که همزمان با تغییرات بزرگ اجتماعی، در حال باز تعریف ارزش های جدید خانوادگی است.

20140329192947Maleficent_2.png

 

و بازی قوی و چند وجهی آنجلینا جولی نقش بسیار مهمی در سرپا نگهداشتن فیلم و داستان آن دارد. حضور جادویی آنجلینا جولی بر فیلم سنگینی می کند و به دلیل فیزیک چهره اش به خوبی در میان دو قطب خیر و شر نوسان می کند. و به جرات می توان گفت که پری سیاه ملفیسنت نام باشکوه  بدون حضور او ممکن نمی شد.

فیلم "ملفیسنت" را "رابرت استرومبرگ" کارگردانی کرده که دلیل دیگری بر سرپا بودن این فیلم است ملفیسنت اولین فیلم استرومبرگ در مقام کارگردان است اما وی در سینما پر آوازه است. استرومبرگ در تولید فیلمهای کارگردانهای بزرگی چون اسپیلبرگ و اسکورسیزی و جیمز کامرون به عنوان طراح و ناظر جلوه های ویژه مشارکت داشته که از جمله کارهایش می توان به "آلیس در سرزمین عجایب" و "آواتار" اشاره کرد که دو اسکار بهترین جلوه های ویژه را از آن او کرده است.و استرومبرگ با توجه به تخصصش توانسته دنیای فانتزی و جادویی موفقی ایجاد کند.

فیلمنامه ملفیسنت را "لیندا ولورتون" براساس انیمیشن "زیبای خفته" نوشته است و "دین سلمر" مدیر فیلمبرداری، "جیمز نیوتن هوارد" موسیقی متن آن را کار کرده اند. آنجلینا جولی، شارلتو کوپلی، ال فانیتگ، سم ریلی و جونو تمپل در آن بازی کرده اند.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید