سه شنبه, 22 شهریور 1401 13:34

ژان لوک گدار کارگردان موج نوی فرانسه درگذشت/ از نفس افتاده

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
ژان لوک گدار کارگردان موج نوی فرانسه درگذشت ژان لوک گدار کارگردان موج نوی فرانسه درگذشت

سی و یک نما - ژان لوک گدار چهره مطرح سینما و کارگردان موج نوی سینمای فرانسه در ۹۱ سالگی درگذشت.

روزنامه فرانسوی لیبراسیون به نقل از افراد نزدیک به ژان لوک گدار کارگردان فرانسوی-سوییسی خبر درگذشت این کارگردان را امروز سه‌شنبه در ۹۱ سالگی اعلام کرد.

روزنامه فرانسوی لیبراسیون گزارش داد ژان لوک گدار، کارگردان فرانسوی-سوئیسی که یکی از چهره های کلیدی در نوول وگ، جنبش فیلمسازی که سینما را در اواخر دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ متحول کرد، در سن ۹۱ سالگی درگذشت.

گدار که بیشتر به خاطر سبک فیلمبرداری نمادین، به ظاهر بداهه و همچنین رادیکالیسم سرسختانه شناخته می شود، با مجموعه ای از فیلم های سیاسی در دهه ۱۹۶۰ به شهرت رسید. 

وی مؤلف کامل فیلم‌های خود بود، اغلب در حال کارگردانی، مشغول فیلمنامه‌نویسی و دیالوگ‌نویسی بوده و در تدوین فیلم‌هایش نیز نظارت داشت. او گاهی به عنوان کارگردان ظاهر میشد، گاهی در نقشی کوچک، گاهی نه به عنوان بازیگر، بلکه به عنوان یک سوژه مداخله‌گر. او نظریه‌پرداز سینما نیز بود.

Jean-Luc Godard.jpg

لوئیجی کیارینی، رئیس جشنواره فیلم ونیز، اندکی پس از اکران فیلم «بی نفس» در سال ۱۹۶۰، گفت: «پیش از گدار سینما بود و بعد از گدار سینما». کارگردانی که اولین بار گرامر فیلمسازی را به این شکل رادیکال دگرگون کرد.

آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در مراسمی در سال ۲۰۱۰ به گدار جایزه اسکار افتخاری اعطا کرد. گدار قبول نکرد؛ اگر این کار را می‌کرد جای تعجب داشت (او همیشه بیرونی بدجنس بود و اسکار نماد نهایی تأسیسات سینمایی است). اما در این مراسم، همه از نفوذ او صحبت کردند، فیل آلدن رابینسون، نویسنده، گفت: "او فقط قوانین را زیر پا نگذاشت، بلکه با یک ماشین دزدیده شده آنها را زیر کرد." و اضافه کرد که ماشین دزدیده شده برای این بود که اطمینان حاصل کند قوانین مرده است.

گدار در اوایل کار به عنوان منتقد فیلم در نشریهٔ معتبر و تأثیرگذار کایه دو سینما می‌نوشت. در نقدهایش او جریان اصلی سینمای فرانسه را که بر راه و رسم‌ها و قراردادهای پذیرفته شدهٔ فیلمسازی بیش از نوآوری و تجربه تأکید می‌کرد مورد انتقاد قرار می‌داد. چندی بعد، او و منتقدان هم‌فکر او شروع به ساخت فیلم‌های خودشان کردند و علاوه بر سینمای فرانسه، قراردادهای سنتی هالیوود را نیز به چالش کشیدند. گدار برای نخستین بار برای فیلم بلند ازنفس‌افتاده مورد تحسین جهانی قرارگرفت. این فیلم توانست به استقرار موج نوی فرانسه کمک کند.

کارهای گدار مکرراً به تاریخ سینما ارجاع و به فیلم‌های پیشتر از خود ادای احترام می‌کنند. این فیلم‌ها اغلب نظرات سیاسی او را بیان می‌کند؛ نظریاتی که ملهم از اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارکس است که او به آنها علاقه داشت. از زمان سینمای موج نو، به بعد عقاید سیاسی او چندان افراطی نبوده‌است، و فیلم‌های اخیرش در مورد بازنمایی و تعارض انسانی از دیدگاه یک اومانیست و مارکسیست است.

Jean-Luc Godard2022.jpg

گدار به فیلمبردارش رائول کوتارد دستور داد تا «بی نفس» را مانند گزارش تلویزیونی با دوربین دستی فیلمبرداری کند، چیزی که در آن زمان تقریباً بی سابقه بود. ریتم جنبشی فیلم با استفاده گدار از جامپ کات برای پیشبرد اکشن و تغذیه سریع بازیگران از خطوط دیالوگ بداهه در طول فیلمبرداری بیشتر شد. ظاهراً یک عکس گانگستری در مورد یک دختر (ژان سیبرگ)، یک پسر (ژان پل بلموندو) و یک تفنگ بود. "از نفس افتاده" نیز فیلمی از ایده های وجودی بود. این فیلم که جایزه ژان ویگو و جایزه بهترین کارگردانی را در برلین دریافت کرد، در دسترس‌ترین فیلم گدار و برای بسیاری موفق‌ترین فیلم او در حرفه‌ای است که بیش از ۵۰ سال به طول انجامید، حدود ۳۰ فیلم بلند، چندین فیلم کوتاه و مقاله‌های فیلم‌برداری شده از دستاوردهای هنری اوست.

گدار در ۲۹ سالگی که «بی نفس» اکران شد، از کارگردانی خوش آتیه با چند فیلم کوتاه به هنرمندی که ره صد ساله را یک شبه پیمود تبدیل شد. هالیوود آماده بود تا با آغوش باز از او استقبال کند، اما گدار هرگز به هالیوود رو نداد. او فرصت کارگردانی «بانی و کلاید» را رد کرد و تمایلی برای به خطر انداختن اصول هنری خودش نداشت.

او جوایز عمده اروپایی از جمله خرس طلایی برلین را برای فیلم علمی تخیلی هیپنوتیزم «آلفاویل» (۱۹۶۵) و شیر طلایی ونیز برای «نام کوچک: کارمن» (۱۹۸۳) دریافت کرد، اما گدار هرگز نامزدی جایزه اسکار را دریافت نکرد.

او نسبت به همه چیز در هالیوود انتقاد داشت و گهگاه استیون اسپیلبرگ را به تیر تند نقد می نواخت و ادعا می کرد که فیلم هایش فاقد شایستگی هنری هستند. دیدگاه‌های او منجر به مخالفت هم‌عصران موج نوی خودش، فرانسوا تروفو، اریک رومر و کلود شابرول با او شد، که فیلم‌هایشان با بزرگ‌تر شدن، داستان‌گراتر و مخاطب پسندتر شدند.

Jean-Luc Godard 20222.jpg

 گدار در پاریس به دنیا آمده بود، به عنوان فرزند والدینی فرانسوی-سوئیسی مرفه، تربیت ممتازی داشت. پدر فرانسوی او یک پزشک بود که صاحب کلینیک خودش بود و مادرش از خانواده بانکداری سوئیسی بود.

در حالی که گدار در اواخر دهه ۱۹۴۰ در دانشگاه سوربن در حال تحصیل قوم شناسی بود، اولین باشگاه های سینما در سرتاسر پایتخت شروع به رشد کردند. تماشای فیلم برای گدار شبیه یک تجربه مذهبی بود. او یک بار با اشاره به خودش و معاصرانی مانند تروفو، شابرول و ژاک دمی گفت: "ما مانند مسیحیان در دخمه ها بودیم."

در سال ۱۹۵۱ گدار یکی از اولین نویسندگانی بود که همراه با رومر و ژاک ریوت برای مجله فیلم کایه دو سینما اثر آندره بازن نوشت. او منتقد سرسخت فیلم‌های فرانسوی پس از جنگ بود که به نظر او ایده‌های کارگردان‌هایش تمام شده بود و به معرفی ایده سینمای مؤلف کمک کرد.

Jean-Luc Godard Anna Karina.jpg

گدار در "سرباز کوچک" (۱۹۶۱) شجاعانه استفاده فرانسه از شکنجه را در طول جنگ استقلال الجزایر افشا کرد. این فیلم تا ژانویه ۱۹۶۳ در فرانسه ممنوع بود. این اولین باری بود که گدار بازیگر دانمارکی الاصل آنا کارینا را انتخاب کرد و بعد با او ازدواج کرد و متعاقباً طلاق گرفت.

شهرت گدار به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین اعضای موج نو فرانسه در اواسط دهه ۱۹۶۰ با مجموعه‌ای از فیلم‌های محبوب و تحسین‌شده منتقدان تثبیت شد که در بسیاری از آنها کارینا حضور داشت. ازدواج او با کارینا در سال ۱۹۶۴ به پایان رسید، اما او به عنوان یک نیروی بزرگ جهانی در سینما با «باند یک قسمت» (باند خارجی‌ها) ادامه یافت، بازگشتی به دنیای فیلم گانگستری که او آن را «آلیس در سرزمین عجایب با فرانتس کافکا ملاقات می‌کند» نامید.

او بزرگترین موفقیت تجاری خود را با فیلم «تحقیر» به ثمر رساند که در آن بریژیت باردو با شکوه در نقش همسر یک فیلمنامه نویس سرخورده (میشل پیکولی) بازی می کرد. فیلم «دو سه چیزی که از او می دانم» نیز مشاهداتی در مورد زندگی مدرن بود. فیلم‌هایی مانند «گذران زندگی»، «آلفاویل»، «پی‌یرو خله» و «مذکر، مونث» استعداد گدار را در ترکیب زیبایی‌شناسی آشکار کردند.

Jean-Luc Godard 202222.jpg

نقطه اوج این دوره، "تعطیلات آخر هفته" وحشیانه و به یاد ماندنی در سال ۱۹۶۸بود، با ماشین هایی که در یک بن بست بی پایان انباشته شده بودند و تفسیرهایی در مورد زوال تمدن غرب داشتند. فیلم «چینی» به‌خاطر شیوه‌ای که شورش‌های دانشجویی فرانسوی در ماه مه ۱۹۶۸ را پیش‌بینی می‌کرد، بسیار پیش‌بینی‌کننده بود. گدار در طول فیلمبرداری با ستاره فیلم، آن ویازمسکی ازدواج کرد که بعداً از او جدا شد.

اواخر دهه ۱۹۶۰ شاهد عقب نشینی گدار از جریان اصلی سینما بود. چند سال بعد او با گروهی از فعالان سیاسی جناح چپ کار کرد و فیلم های سیاسی خودش را تولید کرد. گدار به طور فزاینده ای گوشه گیر شد و برای سرگرمی خود فیلم می ساخت، تا اینکه در سال ۱۹۷۹ با فیلم «هر کسی برای خودش» به سینمای روایی بازگشت. در دهه ۱۹۸۰، «نام کوچک: کارمن»، «سلام بر مریم» و «کارآگاه» توجه جشنواره ها را به خود جلب کرد.

در مراسم آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در سال ۲۰۱۰، لین لیتمن، مستندساز گفت: «گدار به ما جرأت داد، چه به عنوان بزرگسال و چه به عنوان هنرمند رفتار نادرست داشته باشیم. او هنوز بد رفتار می کند و من می خواهم فکر کنم امشب اولین باری است که ما برای او اسکار می دهیم."

بلندپروازانه ترین پروژه گدار پروژه ویدیویی چند قسمتی او «تاریخ سینما» (۱۹۸۸-۱۹۹۸) بود، یک مطالعه نمادین و بسیار شخصی درباره مفهوم سینما و چگونگی ارتباط آن با قرن بیستم. اخیراً فیلم‌های «در ستایش عشق» (۲۰۰۱) و «موسیقی ما» (۲۰۰۴) در جشنواره فیلم کن با استقبال خوبی مواجه شدند. "فیلم سوسیالیسم" او در سال ۲۰۱۰ در بخش نوعی نگاه در کن به نمایش درآمد و با واکنش مبهوت کننده تری مواجه شد.

اما گدار در سال ۲۰۰۴ با «خداحافظ به زبان» دوباره به جشنواره کن برگشت، و در آن فرمت سه بعدی را آزمایش کرد و در عین حال آنچه را که اسکات فانداس می گوید آن را «تفسیری پرشور، بازیگوش و مضحک در مورد همه چیز، از وضعیت کشور» خواند، ارائه داد. این فیلم برنده جایزه هیئت داوران جشنواره (به صورت مشترک با فیلم «مامان» خاویر دولان) شد و از سوی انجمن ملی منتقدان فیلم به عنوان بهترین فیلم سال انتخاب شد.

گدار در ۳۰ سال گذشته یا بیشتر آن را با شریک زندگی اش، فیلمساز سوئیسی آن ماری میویل همکاری نزدیک داشت.

 00003.jpg

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید