سی و یک نما - اسماعیل سلطانیان بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون نیمه شب گذشته ۲۳ خردادماه در سن ۶۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
سی و یک نما- میگویند خودکشی کرده، از افسردگی. مگه میشه؟! باورش سخته خودکشی با موهای سپید و این همه سرد و گرم چشیدن!! شوک شدیم. همین چند وقت پیش، سر حال داشت از خواستهی مردم دفاع میکرد. همین چند وقت پیش، رسانهها بندش کرده بودند و نقدش میکردند و آزارش میدادند. همین چند وقت پیش، مرتب به او سرکوفت میزدیم که دورانات تمام شده مربی و دیگر بلد نیستی کار خوب بسازی.
همین چند وقت پیش....
اما داشت دوباره سریال میساخت. هنوز آن قامت بلندش، چندان خم نشده بود و هنوز هم وقتی میایستاد دو وجب از همه بلندتر بود اما رفت!!
پسر بی بی رفت. راوی تصویرهای خاطرهساز "قصه های مجید" رفت. خالق "خواهران غریب" رفت اما غریب نبود، بود؟ با "اتوبوس شب" رفت؟ نه انگاری که شبرو نبود، دم صبح رفت. دنبال کدام "سرنخ" رفت اینطور بی خبر، نمیدانم!
اما شاید رویمان نشود با نقدهای این دو سه سال اخیر، راحت مُرده پرستی کنیم و به سوگ بنشینیم. اما او رفت. با آن لهجهی شیرین اصفهانی و با آن همه خاطره که از او داریم، رفت. قبل از "شب یلدا" رفت، چند روز بعد از سال نو. او رفت، شاید "به خاطر هانیه" رفت.
سی و یک نما - حسن ناهید نوازنده پیشکسوت نی و از نوازندگان سرشناس موسیقی ردیف دستگاهی ایران در سن ۷۹ سالگی درگذشت.
سی و یک نما - راکوئل ولش بازیگر و خواننده؛ ستارهی کلاسیک هالیوود پس از یک دورهی کوتاه بیماری، در سن ۸۳ سالگی درگذشت.
سی و یک نما - ابوالحسن مختاباد روزنامهنگار و پژوهشگر شناخته شده موسیقی و برادر سید عبدالحسین مختاباد خواننده براثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.
سی و یک نما - اسطوره فوتبال برزیل که در پست مهاجم بازی میکرد، بعد از چند ماه مبارزه با بیماری امشب در ۸۲ سالگی درگذشت.
سی و یک نما - مراسم تشییع پیکر زنده یاد جلال مقامی دوبلور، مجری و گوینده پیشکسوت صبح روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۱ از مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
سی و یک نما – در سال های اخیر مرگ چهره ها بستری شده تا در فضای مجازی توانایی های قلممان را به رخ بکشیم. گاه خودمان را مطرح کنیم، گاه قصه ها و خاطراتی تعریف کنیم که خود آن عزیز از دست رفته به یاد ندارد و گاه عکس های دو نفره و چند نفره. شاید هیچکدام بد نبود اگر موقع تشییع و خاکسپاری او را تنها نمی یافتیم.
اما معمولا در وداع آخر جای خیلی ها خالی بود. جای آنها که باید می آمدند و البته جای بعضی که وظیفه داشتند که بیایند. مسیر بدرقه کوتاه شده بود تا فضای مجازی و این زنگ خطری بود برای عاطفه ها. اما امین تارخ و مرگ تاسف بارش انگار تلنگری شد که یکبار دیگر با خود بیاندیشیم که این آخرین انتظاریست که از ما دارد. قدردانی با حضور در مراسم آخر. یقینا اگر حس درونی خاصی نسبت به امین تارخ نبود، شاید این اتفاق باز هم نمی افتاد اما ای کاش ارتباطمان با هم، این روزها به واسطه قطع اینترنت مختل نمیشد و میدیدیم که هر که آمده گویی خود صاحب عزا است. یک مراسم دلی و آه های از ته دل. انگار که واقعا معصومیت از دست رفته است.