طنین صدایش هرگز از ذهنمان بیرون نمیشود طنین صدای مردی که میخواند:
"گل سرخ و سفیدم کی میایی،
بنفشه برگ بیدم کی میایی،
تو گفتی گل برایت من میارم،
گل عالم تموم شد کی میایی"
در گوش تک تک ما نجوای عشق و باران و گل سرخ سر داد.رسایی صدا و شخصیت والای استاد محمد نوری پنجاه سال در میان ما درخشید و هیچگاه کهنه نشد. چه صدایی که از خموشیهای ساحل می گفت.
با صدایش می شد سوار بر بال خیال شد و از این دنیای خاکی پرواز کرد به بی کرانها حتا به فراسوی اوهام و به فراسوی حقیقت .
می توانستیم پاهایمان را آهسته درون رویایی که او برایمان می ساخت فرو بریم زمانی که میخواند:
"می تراود عطر بوسه
از گل سرخ لبانت،
می گشایی پرده راز
با نگاهی پر ز تشویش
من به گوشت می سرایم
نغمه ای از غم خویش"
روحش شاد، یادش عزیز و ترانه هایش ماندگار ؛ بیا بار سفر بندیم از این دشت، زمستون باز توی این خونه برگشت, بیا تا قصّه ها گویُم برایت ، که دوران جدایی دیر بگذشت ، . . .