با سعید مطلبی شروع کردم اما در قصه ی ماه و پلنگ آنقدر ضعف نمی بینم که در حیرت کارگردانی و بازی های آن هستم. استادی بزرگ چون "داریوش ارجمند" که دوباره فردوس ستایش شده است و دو بازیگربسیار توانا و بی ادعا ی تلویزیونی "شاهرخ استخری "و "بیتا سحرخیز" که هیچ بستری تا به اینجای کار برای خود نمائی نداشتند الی جلب توجه نوجوانان و جوانانی که با سکانس های دم دستی غیر قابل باورعشقی بتوانند در رویاهایشان با این دو همذات پنداری داشته باشند و کیف کنند.
خیلی سخت است باور اینکه "احمد امینی" کارگردان سریال خوب "اولین شب آرامش" و یا فیلم سینمائی "این زن حرف نمی زند" و از هر دو ی این ها چند پله بالاتر در سریال ماندگار "باران عشق" به چنین ماه و پلنگی برسد که تنها امضای او در آن، شات ها و قاب های کجی است که به آن علاقه دارد و در این سریال جواب نمی دهد.
شکی نیست که پس از این کاریکاتور عاشقانه ی جلب مشتری ، سریال به جاهای جدی تری می رسد چرا که شاخه پردازی و تعلیق از اصول کار سعید مطلبی است و باز هم شکی نیست که این سریال از کارهای پر مخاطب تلویزیون خواهد بود اما به چه قیمتی می شود قسمت های اول سریال را نادیده گرفت.
نویسنده و کارگردان ماه و پلنگ انگار به سه یا چهار دهه قبل برگشته اند ، این رفتارهای ارباب رعیتی الان در کجای جامعه دیده می شود؟رفتار هائی که با کارگر خانه یا منشی دفتر در این سریال می بینیم که به شدت توهین آمیز و خلاف فرهنگ این روزهای جامعه است.قرار است در لابه لای این سکانس های کاریکاتوری و گاه عاشقانه به قشر جوان و رویا پردازمان چه چیز یاد بدهیم؟
رشوه گرفتن و حق را نا حق کردن و با پولش از فرمانیه تا شهر ری گل سفارش دادن از سبدی هشتصدهزار تومان تا....
چقدر ضعیف و مصنوعی است این سکانس ها و غیر قابل باور که اوج خطر در آن است که قشر متوسط یا پائین جامعه آن را باور کنند که پسری که از لا به لای دسته چک و کیف پولش پول های میلیونی فوران می زند برای جلب توجه یار چنین ولخرجی که نه آتش به مالش میزند وحتی یک لحظه هم به خون پایمال شده جوانی که مثل او آرزوهای بسیاری داشته، عاشق بوده و در شب عروسی کشته شده فکر نمی کند. آیا این یک کارآکتر مثبت است که باید با او همذات پنداری داشت؟ این ها چه بستر نا مناسبی است برای پرورش یک عشق جوانی هستند که حتی اگر در انتها نادم و پشیمان تاوان این انتخاب اشتباهش را بدهد، مهم این است که او حالا قهرمان قصه ماه و پلنگ است که باید دوستش داشته باشیم که داریم.
عشق هائی به هیچ عنوان در سریال های ضعیف ترکی هم نمی بینیم وباید بپذیریم که سریال های ترکی و هندی بسیاری هم هست که از بیشتر کارهای تلویزیونی ما جلوترند.
ماه و پلنگ عجولانه برای جلب مشتری داستان اصلی خود را کنار زده و یک عشق باسمه ای را پیش کشیده تا دوباره به قصه ی اصلی برگردد. قصه ای که برخلاف نظر بعضی منتقدین، ویدا جوان و علی شادمان در آن موفق تر از بیتا سحرخیز و شاهرخ استخری هستند.قصه ای که با ورود کارآکترهای جدید منتظریم تا ضعف سه قسمت اخیر ماه و پلنگ را بپوشاند.