این صدای بی تصویر دیشب خوشمزگی را به اوج رسانده بود و بعد از اجرای خوب آیت بی غم (سوای قار قار های مشمئزکننده اش که هیچ جایگاهی در میزان ظرفیت ها برای شوخی نداشت و همچنین شوخی با حمیده خیرآبادی مادر سینمای ایران که در بین ما نیستند و اگر نویسندگان حرفه ای متن او از کارآکتر پانته آ بهرام وام می گرفتند به مراتب هم جذابتر میشد) تمام اعتماد به نفس وحید کم ظرفیت را تخلیه کرد.
بعد از آن ، رامبد جوان در اوج ناباوری ما آمد و در حالی که وحید رحیمیان باید ریکاوری میشد برای اجرا، شروع کرد از بی غم خودش، در حد بی نهایت تعریف کردن. وحید ( که من از اول هم دلیل شباهتش به "جاستین تیمبرلیک" فکر می کردم چهره و فیزیکی بسیار مناسب بازیگری و استندآپ دارد) آنقدر در فضا گم شده بود که بی دلیل شانه مرد اول ایستگاه خنداننده شو را بوسید!!!
این بازی ادامه داشت ، انتخاب اشتباه تماشاچی هایی که شوخی های جدی و حرفه ای را در یک استندآپ نمی شناسند و گاه آنقدر رامبد جوان را دوست دارند و می دانند که او هر از گاهی صندلی اش را می چرخاند و نگاهی به پشت سر می اندازد، در تشویق رقیب او احتیاط می کنند همه دست به دست هم دادند تا وحید بگوید : "گیم ایز اوور".
حتی مربی او هم که باید در هر شرایطی لااقل جلوی دوربین حمایتش می کرد با چندین بار تکرار "راه رفتن روی طناب "، کلا تعادل را از او گرفت و خلاصه وحید فهمید که بازنده میدان است و به حق هم بازنده شده. این عین حقیقت است. در بازی و در زندگی.
بازیگری مثل بازی زندگی در وهله اول خویشتن باوری می خواهد و در وهله دوم پشتیبانی و بعد اگر لیاقتی بود و لیوان آبی که بد نیست.
تاکید می کنم، چیزی که مسلم است رقیب او "آیت بی غم" دیشب تنها اجرای خوبش در این شب ها را داشت و مستحق بالا رفتن است اما باید فضا برای اجرای نفر دوم مناسبتر می بود.
به هر حال دیشب با خندوانه حالمان خوب نبود. انگار یک سکانس از واقعیت های زندگی را در یک اجرای نیمه تمام می دیدیم.
امیر مهدی ژوله اما در صفحه شخصی اش حالمان را خوب کرد. حالمان خوب شد از اینکه یکی آمد و دست محکمی به شونه ی این بچه زد تا مبادا دیگر بلند نشود و اسکار نقش مکمل نگیرد. ژوله نوشت:
اقاي وحيد رحيميان!
خنداننده شوي اين سري پديده هاي جذابي داره: اون آقايي كه ريش داره، اون پسر جووني كه عينك ميزنه، اون كه به شوخيهاي خودش ميخنده، اون بچه ساله، اون عزيز روستازاده، آقاي آيت باسواد و كوشا و ...
اما تو يه جونور عجيب وبامزه و رد داده و خل و چل و درجه يك و تكرار نشدني هستي.
شوخي هات بكر و روده بر كننده ست. معلومه كه خيلي از اهالي اون سالن شوخي هاي فوق العاده ت با سيگاري بار زدن و اسيد برداشتن و توهم زدن رو نميگيرن و نميخندن.
بعد اون شوخيت با جاي خنده تماشاچي ها كه عالي بود. اون قطع ناگهاني برنامه و تموم شد ديگه نميتونم!! مگه ميشه يكي اينجوري با پربيننده ترين برنامه تلويزيون روپايي بزنه!
رأي و نظر از روي احساس چيه؟ به پشتوانه عقلي و تجربي هجده سال طنزنويسي براي مطبوعات و كمدي نويسي براي بهترين كمدين هاي تلويزيون و سينماي مملكت و چندسال استنداپ كمدي كردن و بازي مي گم شما نه تنها به مرحله بعد راه پيدا ميكني و يك پاي فينالي، كه يه استنداپ كمدين و بازيگر كمدي درجه يك خواهي شد.
همينقدر خل و چل و ردي بمون فقط لطفا!.
پي نوشت: قدر اون جواهري كه مربيته بدون. تا ميتوني پر شو ازش. دق نده عمو فرهادمونو