درد دلم باز شد آقای مانی حقیقی ! من به احترام پدر بزرگ شما "ابراهیم گلستان"می ایستم، به احترام مادر گرامی تان "لیلی گلستان"هم همینطور . پدرتان زنده یاد "نعمت حقیقی" گوهر کمیابی بود که به احترام او نیز راست قامت تر می ایستم. چقدر سخت است وامدار نام این بزرگان بودن و شما چه وظیفه ی خطیری دارید.
اینکه من از فیلم تازه ی شما (سوای دوربین به جا و با قاعده) هیچ نفهمیدم که مستقیما بر می گردد به سواد کم من از سینمای امروز. تنها چیزی که فهمیدم اینکه سکانس مربوط به "سعید حجاریان" (که برای ایشان بسیار ارزش قائلم) یک شوی تبلیغاتی بود که بعدا سانسور شود و بگوئیم که "سانسور شد" و امتیازی بگیرد این اژدها برای اکران در داخل و خارج از کشور. از نظر خیلی از خبرنگاران دوزاری هم این تبلیغات و بازاریابی های سیاسی "دو زار" نمی ارزد.
"لیلا حاتمی" هم همینطور. او هم وارث نام پدری است که مردمی بود، زنده یاد "علی حاتمی"هم خیلی اهل جوشش نبود اما مردمی بود. حتی اگر "سلطان صاحبقران" می ساخت و در کاخ گلستان می ساخت.
سوال هائی را که از لیلا حاتمی شد، مرور کردم، سوال های جذاب و محرک و چالش برانگیزی نبود اما سوال های روتینی بود که از بازیگران هالیوود هم در پشت صحنه فیلم ها، تقریبا همین سوال های کسل کننده را می پرسند. این خبرنگاران، ریال می گیرند، خبرنگاران خوب و حرفه ای را قدر ندانستیم، بعضی خانه نشینند و بعضی دیگر رفته اند و دلار می گیرند و یورو و بعضی هم در حبسند. خبرنگاری ما هم این روزها خیلی تخصصی نیست درست مثل فیلمسازی ما.
سال پیش لیلا حاتمی را در برج میلاد دیدم برای فیلم بسیار خوب "در دنیای تو ساعت چنده؟".
از یکی از کارمندان برج که کنار من ایستاده بود، آدرسی پرسید.
کارمند بخت برگشته که ذوق مرگ شده بود و معلوم بود بسیار به خانم لیلای حاتمی علاقمند است سعی کرد تا به بهترین نحو آدرس بدهد و...
خانم حاتمی هنوز صحبت این کارمند خوش خدمت تمام نشده بود که با بی اعتنائی و چهره ای بسیار سرد و بدون تشکر رفت!! کارمند برج پرسید که چرا اینطوری کرد و من که می دانستم دارم دروغ می گویم با خنده پاسخ دادم که لابد عجله داشت، اما در دلم به او گفتم که ای کاش سر راه "کن" در فرانسه، یک بار هم سری بزنی به "کن" در سولقان، سر راه امام زاده داوود. همان جائی که "حبیب"، مجید "سوته دلان" علی حاتمی را برد اما "همه ی عمر دیر رسید."
متن کامل گفتوگوی لیلا حاتمی را به نقل از خبرگزاری مهر بخوانید:
- این فیلم تجربه دوم شما بعد از فیلم سینمایی «بی پولی» با حمید نعمتالله است. به نظر میرسد «رگ خواب» شخصیتمحور و قصه یک زن است. در مورد تفاوت این دو کار توضیح دهید و کمی هم در مورد فضای فیلمنامه کار جدیدتان که با عنوان «رگ خواب» است بگویید؛ فیلمی که قبلا «مینا» نام داشت.
حاتمی: من در مورد این واقعا چه بگویم؟ این سوال است به نظر شما؟ من گزارشگرم؟ مگر داستان فیلم را ننوشتند؟ داستان آن فیلم هم هست تفاوتش را هم خودتان نمیتوانید پیدا کنید؟ من باید بگویم؟ خلاصه هر دو داستان را دارید اختلافش را هم خیلی راحت خودتان میتوانید پیدا کنید. نه؟
- به عنوان پاسخ شما همین را منتشر کنیم؟
حاتمی: بله. پاسخ من همین است که از دهانم در میآید.
- در وهله اول که این فیلمنامه به شما پیشنهاد شد به عنوان بازیگر چه جذابیتی داشت و فکر میکردید چه ویژگیهایی دارد که پذیرفتید در این فیلم بازی کنید؟
حاتمی: من به کار آقای نعمتالله خیلی علاقمندم و همیشه مشتاق همکاری هستم با ایشان. در مورد این فیلمنامه هم نقش بسیار قشنگی بود و برایم واضح بود که مایلم با ایشان همکاری کنم.
- از ابتدا قرار بود شما در این فیلم حضور داشته باشید؟ ممکن بود که برخی ویژگیهای نقش را بر اساس شما نوشته باشند؟ چون گاهی اوقات برخی کارگردانان از ابتدا بازیگر را انتخاب می کنند و ...
حاتمی: از ابتدا به نظر شما یعنی چه؟ یعنی از ابتدایی که من وجود داشتم؟ به نظر شما از قبل از خودم میدانم چه خبر است؟ به نظر شما من نوشتم و نگارش کردم؟ این سوال را نباید از من بپرسید. من از جایی خبر دارم که گفتند الو سلام. ما میخواهیم فیلم بسازیم این هم سناریو.
- شما پیشفرض هایی از خود آقای نعمت الله به عنوان کارگردان داشتید.
حاتمی: نه من پیشفرض نمیکنم که چه کسی چه کار کرده است.
- ما امروز هرچه بپرسیم شما عصبانی میشوید.
حاتمی: چون سوالی را که از یکی دیگر باید بپرسید از من میپرسید. من از حرکات نابجا عصبانی میشوم نه در مورد خودم، در مورد هر کس. ببخشید. آدم باید سوال جالب و مربوط به طرف بپرسد. الان شما از من میپرسید از ابتدا که آقای نعمتالله این را می نوشت قرار بود تو باشی؟ من چه میدانم.
- گفتیم شاید با شما صحبت کرده باشند و گفته باشند طرحی داریم و ...
حاتمی: اگر شما کمی تحقیق کرده باشید متوجه میشوید آقای نعمت الله اصلا این سناریو را ننوشتند.
- می دانم نویسنده خانم بیات است.
حاتمی: بنابراین فکر میکنم جواب سوالتان را گرفتید.
- نمود بیرونی نقشی را که بازی میکنید چقدر در جامعه دیدید؟ ما میدانیم یک زنی هست که در رابطه با مردی دچار اضمحلال میشود. در جامعه و اطرافیان این زنها را چقدر دیدید و از شخصیتشان چقدر الهام گرفتید؟
حاتمی: به نظرم کاملا یک ماجرای آشنایی است.
- از آن اتفاقاتی که در جامعه ما زیاد رخ میدهد؟
حاتمی: من به جامعه خودمان و بقیه جوامع فکر نمیکنم به نظرم یک مساله طبیعی و خیلی آشناست مثل غذا خوردن و همه چیزهای عادی است.
- برداشتی که من از خلاصه داستان یک خطی داشتم این است که یک شخصیت منفی میبینیم.
حاتمی: شخصیت منفی درباره چه کسی؟
- ما در خلاصه داستان میخوانیم زنی در روابط با دیگران دچار اضمحلال میشود.
حاتمی: چه کسی منفی است؟
- زن.
حاتمی: اضمحلال یعنی حالت خراب شود. شما سرما میخورید و غش میکنید منفی است؟ به نظر من جمله این معنی را نمی دهد. دچار اضمحلال شدن یعنی ناموفق، شکستخورده، یعنی از هم فرو میپاشد.
- یا قربانی؟
حاتمی: نه به معنی قربانی نیست. اول فارسی تان را خوب کنید بعد هشت تا بلندگو بگذارید در دهان من.
- اگر حوصله ندارید مزاحم نمیشویم.
حاتمی: حوصله دارم. من نمیفهمم شما چه میگویید. شما چیزهای فرامتن را با متن قاطی میکنید. میخواهید سوال کنید سوالتان را بکنید برایتان مهم است که من حوصله دارم یا حوصله ندارم؟ حوصله که معلوم است ندارم چون از اول گفتم دوست ندارم مصاحبه کنم.
- باشد ممنون.
حاتمی: چرا؟ حالا که آلوده کردید و من را له کردید؟ حالا ممنونیند؟ ادامه دهید.
- ما بیشتر از یک جمله از این فیلم نمی دانیم و در حد سه چهار ساعت از فضای فیلم مطلع شدیم.
حاتمی: الان سوال تان چیست؟
- میخواهیم بدانیم خانم لیلا حاتمی برداشتش از نقشی که ایفا می کند چیست؟
حاتمی: به شما گفتم به نظر من بسیار آدم آشنایی است که همه جا هست. مربوط به جای خاصی هم نمیشود و یک چیز طبیعی است و برای من آشناست. جوابم را دادم. درست است؟ شما دوباره سوال کردید؟ سوالتان چه بود؟
- فضای منفی و بحث اضمحلال و روابط...؟
حاتمی: شما گفتید نقش منفی. نه نقش منفی در این داستان از نظر من وجود ندارد.