به گزارش سی و یک نما از ایسنا، بدون شک انتخاب مناسب لوکیشن ساخت فیلم تاثیر بسزایی در فضاسازی متناسب با داستان و پیشبرد فیلم ایفا میکند، اما برخی فیلمسازان از این نیز فراتر میروند و از شهرها به عنوان جزئی جدایی ناپذیر و در واقع یک شخصیت اصلی در فیلم بهره میبرند.
روزنامه گاردین در گزارشی جالب، بر روی شهرهایی دست گذاشته است که به عنوان یک شخصیت مستقل در فیلمها توانسته حالا و هوای متفاوتی به بیننده بدهد. در گزارش ذیل به 10 فیلمی اشاره شده که به بهترین شکل ممکن از فضای شهری در فیلمنامه استفاده کردهاند.
نیویورک در «منهتن»
فیلم «منتهن» ساخته 1979 «وودی آلن» را میتوان نامهای عاشقانه به نیویورک دانست که با تصویربرداری چشمنواز «گوردون ویلیس» فقید، تصویری درخشان و پرزرق و برق عاری از هرگونه فقر و جرم از نیویورک در مقابل دیدگان مخاطب قرار میدهد که بهشتی خیالی را به ذهن مخاطب متبادر میکند. سکانس آغازین فیلم مونتاژ تصاویری از شهر نیویرک در شب و روز آغاز میشود و انتخاب فرمت سیاه و سفید برای فیلم نیز به سبب پرشکوه جلوه دادن شهر نیویرک است. وودی آلن فیلم «منهتن» را در ترکیبی از دو فیلم قبلیاش «آنیهال» و «داخلی» معرف میکند.
لندن در «یکشنبهها همیشه بارانی است»
در فیلمهای زیادی از تصاویر جاذبههای گردشگری لندن استفاده شده است، اما ماجرا در فیلم ملودرام و فوقالعاده ساخته «رابرت هامر» در سال 1974 کاملا متفاوت است. او در این فیلم گاهی از لوکیشنهای پیشساخته استفاده میکند و البته تصاویری از لوکیشنهای واقعی شناخته شده در «استراتفورد» و «چاکفارم» به صورت کاملا هوشمندانه نیز در این فیلم استفاده شده است.
بلفاست در «مرد ناجور»
«کارول رید» یکی از درخشانترین کارگردانان شهرها در سینما است. در فیلم «مرد ناجور» از شهر بلفاست به عنوان یک شخصیت در داستان استفاده شده است. همه به خوبی شهر جنگزده و فقیر "وین" را در فیلم برنده نخل طلای «مرد سوم» از این کارگردان به خاطر میآورند. فیلم «مرد ناجور» نیز تصویری رنگارنگ و با همان قدرت از این شهر به مخاطب ارائه میکند؛ بلفاست که در این فیلم به واقع شایسته عنوان شهر است با همه ازدحام، مشکلات و رونقی که دارد. جایی که میتوان با یک کولهپشتی و بدون هیچ ترسی دل به جاده زد. در این فیلم «جیمز میسون» در خانه امن خود پنهان شده و خود را برای یک سرقت بزرگ از بانک در شهر آماده میکند.
نانجینگ در «تب بهار»
«لو یه»، کارگردان چینی در سال 2009 یک فیلم نوآر جذاب درباره تغییر جنسیت ساخت. فیلمهای نوآر همیشه در شهرهای بزرگ با تصاویری تاریک و سرد و پرسایه ساخته میشوند، اما فیلم «تب بهار» کاملا متفاوت است و در شهر نانجینگ یکی از شلوغترین و بزرگترین شهرهای چین پس از شانگهای و پکن ساخته شده است. «لو» در این فیلم از تصاویری چشمگیر از شهر در روز استفاده کرده است. ساختمانهای بزرگ و میدانهای عظیم. «لو یه» یا ساخت این فیلم محکومیت پنج ساله ممنوعیت فیلمسازی را نقض کرد، اما بعدها مشخص شد که او فیلم را محصول مشترک هنگکنگ و فرانسه ثبت کرده است و بدین ترتیب قانون را دور زد.
تهران در «چهارشنبه سوری»
تهران همواره برای خارجیها چهرهای ناآشنا داشته و عموما تصویر غربیها از این شهر با آنچه در واقعیت میبینند اختلاف فاحشی دارد. در فیلم «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی تهران را بیشتر شبیه شهرهای اروپایی میبینیم که زندگی آنها تنها تحت تاثیر اتفاقاتی نیست که در اخبار میشنویم. فیلم «چهارشنبه سوری» درامی فوقالعاده است که داستان آن در زمان جشن سنتی آتشبازی آخر سال روی میدهد. شهر سرشار از سر و صدای زندگی مردم طبقه متوسط است که هر کدام اسرار و رموز خود را دارند.
پاریس درCleo از 5 تا 7
فیلمسازان موج نوی سینمای فرانسه عملکرد درخشانی در به تصویر کشیدن پاریس داشتهاند. «تروفو»، «گدار» و «ریوت» فیلمسازان بزرگ فرانسوی همگی فیلمهای درخشانی درباره پاریس به عنوان یک شخصیت مجازی ساختهاند، اما فیلم ظریف، کنایهآمیز و غمگین ساخته «آگنس واردا» ویژگیهای خاص خود را دارد. در این فیلم زنی به گشتزنی در پاریس میپردازد و منتظر نتایج آزمایش پزشکی خود است و در این میان با دوستان و غریبههایی مواجه میشود و در تلاش است با مرگ قریبالوقوع خود کنار بیاید.
لسآنجلس در «مخمصه»
فیلم «مخمصه» ساخته «مایکل مان» که در آن «آل پاچینو» در نقش پلیس رو در روی «رابرت دنیرو» تبهکار قرار میگیرد، نمونه واقعی یک فیلم با محوریت لسآنجلس است که در این کلانشهر بزرگ روی میدهد. این فیلم لسآنجلس را شهری معرفی کند که در آن تبهکاران جایی برای آرامش ندارند. «مخمصه» اولین فیلمی بود که «رابرت دنیرو» و «آل پاچینو» در مقابل یکدیگر در سکانسهایی بازی کردند. البته ۲۱ سال قبل هردو در قسمت دوم فیلم «پدرخوانده» بازی کرده بودند، اما در هیچ قسمتی از این فیلم در مقابل یکدیگر قرار نمیگرفتند.
ونیز در «حالا نگاه نکن»
یکی از بهترین نمودهای یک شهر در سینما را در این فیلم میتوان دید؛ «دونالد شاترلند» و «جولی کریستی» در نقش زوجی بازی میکنند که فرزندشان در یک سانحه رانندگی کشته شده است. آنها به ونیز میآیند و در آنجا با تصاویری از روح فرزند از دست رفتهشان مواجه میشوند. ونیز در فیلم فوقالعاده «نیک روگ» اسرارآمیز و عجیب و سرشار از اورینتالیسم به سبک شرقی است. فیلمی که به هیچ عنوان یک فیلم توریستی نیست. «روگ» هرگز کلیشههای تصویری را دوست ندارد، بنابراین شما در فیلم هیچ تصویری از نقاط زیبای شهر نمیببیند. در این فیلم که بر مبنای داستان کوتاه و گیرای نوشته «دو موریه» ساخته شده است، کارگردان با استفاده خلاق از لوکیشنهای دلگیر ونیز در زمستانی سرد و بارانی، چشماندازی خلق میکند که در آن همهچیز نحس و شوم بهنظر میآید.
داکار در «توکی بوکی»
فیلم عجیب و چالش برانگیز «جبرئیل دیوپ مامبتی»، سینماگر مولف و تجربهگرای آفریقایی تحت عنوان «توکی بوکی» از بسیاری جهات نحوه زندگی در شهر و چگونگی شکلگیری هویت انسان توسط شهر را زیر سوال میبرد. در فیلم «توکی بوکی» زوجی نشان داده میشوند که از زندگی در سنگال خسته و در آرزوی فرار به پاریس هستند و برای بدست آوردن هزینه سفر نقشههای گوناگونی را آزمایش میکنند.
رم در «زیبایی بزرگ»
این فیلم که در اسکار 2014 جایزه بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرد، سرشار از نماها و تصاویری فوقالعاده زیبا از شهر رم است. سورنتینو در این فیلم بدون اینکه اثری از روز، روشنایی، ترافیک و انسانهای پرمشغله ارائه دهد، جریان ساده و روزمرهی زندگی را بدون تکاپوها و فراز و نشیبهای مرسوم در زندگی به تصویر میکشد. داستان فیلم «زیبایی بزرگ» که در واقع نسخه بهروز شده فیلم «زندگی شیرین» فدریکو فلینی است، درباره نویسنده سالخوردهای است که به لطف رمان معروفی که 40 سال پیش نوشته همیشه مطرح بوده و اکنون در 65 سالگی زندگی یکنواختی دارد. در همان حال که وی به این فکر میکند که نوشتن را از نو آغاز کند، شیوه زندگی لذتجویانه و ثروتاندوزی خود را زیر سئوال میبرد و در پی گذشته خود در رستوارنها و کلوپهای شبانه رم میگردد.
بسیاری از منتقدین معتقدند فیلم «زیبایی بزرگ» توانسته همتای فیلمهای «رم شهر بیدفاع» از «روبرتو روسلینی» و «زندگی شیرین» فدریکو فلینی، روح شهر رم را به تصویر بکشد.