کیسی افلک با نام مجهول«C» موزیسینی است که نمی تواند به خواسته هایش برسد . انگار او در مقابل هر آنچه که به آن علاقمند است با مشکل رو به رومی شود و همه چیز مثل نامش در فیلم تعریف نشده است، از عشق به دختر مورد علاقه اش تا کارش. همه چیزبرای "سی" ناتمام است درست مثل زندگیش که به آنی از دست می رود. او به همراه همسر یا هم خانه اش رونی مارا«M» (دختر را هم با حرف «ام » در فیلم می شناسیم) در خانه کوچکی زندگی می کرد اما حالا بر اثر یک تصادف و شاید یک اتفاق مرده است. "ام " جسد "سی" را شناسایی می کند و از سردخانه می رود و حالا "سی" در سردخانه به هوش می آید. یک ملحفه سفید با دو سوراخ به جای چشم. درست همان نماد بچه گانه ای که از کودکی به عنوان روح می شناختیم و در فیلم های لورل و هاردی هم دیده بودیم.این اولین صحنه ای است که ما را نسبت به ارتباط گرفتن با فیلم مردد می کند و بعد از آن هم سکانس چند دقیقه ای و ملال آور بی وقفه کیک خوردن "ام" که در طول فیلم آن را می پذیریم و هر دو هم مورد تایید و تحسین منتقدین قرار گرفته است.
"سی" به خانه برگشته و شاهد غم و اندوه همسرش هست اما نمی تواند با او ارتباط برقرار کند. فرق شخصیت "سی" با "ام" در این است که ام بالاخره موقعیت را پذیرفته و می خواهد زندگی تازه ای را شروع کند اما برخلاف او ، روح "سی" مرگ جسمانی اش را باور ندارد و به همین دلیل وقتی می بیند که فرد جدیدی به زندگی همسرش وارد شده و او را می بوسد ، طاقت نمی آورد و وسایل خانه را به هم میریزد.
مزاحمت های "سی" موجب می شود که "ام" تصمیم به ترک خانه بگیرد و پیش از آن نامه ای را در شکافی به جا بگذارد . نامه ای که "سی" باید به دست بیاورد اما نمی تواند.
محدوده زمانی در فیلم به هم میریزد و زمان به گذشته و آینده در نوسان است. به راستی شخصیت "سی" و "ام" قبل از مرگ "سی" ،برای نخستین بار بوده که در این خانه زندگی می کردند؟ آیا "سی" زندگی چند باره ای داشته که همه از نظر جغرافیایی به مکانی که حالا، این خانه در آن قرار دارد تعلق دارد؟ آیا روح "سی" در گذر زمانی بی انتها محصور در این خانه با سرنوشت های گوناگون و در شخصیت های گوناگون است؟ آیا همه ی این سوال ها را می شود در نامه ای که «ام" پیش از ترک خانه به جای گذاشته پیدا کرد؟
خانواده ای برای زندگی به این خانه می آیند.یک مادر به همراه دختر و پسرش. روح "سی" سعی می کند با شکستن ظروف و روشن و خاموش کردن چراغ ها به هر وسیله شده این خانواده را از وجود خود مطلع کند و همین خواسته او موجب آزار آنها می شود و از ترس، خانه را را ترک می کنند. اما این مربوط به چه زمانی است؟
خانه متروکه می شود ، خانه را خراب می کنند، اما "سی" همچنان روی خرابه های خانه مانده است.او باید نامه "ام" را به دست بیاورد.درکنار او روح دیگری هم هست که نمی داند باید در انتظار چه کسی باشد!!!آسمانخراشی قرار است ساخته شود و هنوز ما به همراه روح "سی" معلق در گذر زمان مانده ایم.
روح سرگردان "سی" به قرن های گذشته می رود اما باز هم یقینا در همان مکان.به زمان کشتار سرخپوستان که مالکین بومی آمریکا بودند.دختری را می بیند که نامه ای را زیر سنگ می گذارد ، در حالی که دور و بر "سی" پر از اجساد بومیان است.حالا، دختر نیز یکی از اجساد است.
زمان به صورت دایره وار به اول بر می گردد. به زمانی که شروعی برای یک پایان است."سی" زندگی اش را با "ام" دوباره مرور می کند.حالا او می داند که شب قبل از مرگش، صدای ضربه ای از پیانو که او و "ام" را ترسانده بود، تلنگر روحش بوده چرا که الان روی همان پیانو نشسته و همان صدا ی ضربه پیانو و همان اتفاق ها.
او به لحظه ای می رسد که "ام" یادداشت" را در شکاف گذاشته. می تواند آن را بردارد و بخواند. با خواندن نامه روح "سی" آزاد می شود و خانه را ترک می کند. حالا فقط یک ملحفه با قی مانده. شاید این آخرین زندگی "سی" باشد که تجربه می کند.
دیدگاهها
داستان فیلم . یک روایت بینامتنیتی است و در چنین چهارچوب و شکل بدوی اش بارها تکرار شده است . این فیلم در بردارنده چند رویکرد نظری ..فلسفی و حکمی و اشراقی درباره تجسد و روح و تناسخ و فنا و فدا و ...که در تلفیقی خوش در ازن داستان نشسته .. البته چنین شکل و نماد روح با ملحفه ایی و دو چشم و دو حفره که زیاد ترسناک نیست و صد البته کارگردان و نویسنده نیز همین منظور را داشته باشند اما واقعیت اینست که چنین موتیف و شکلی از روح بودن . فانتزی و حتا کمیک جلوه میکند .. ریتم فیلم آهسته هست و نسبت اش با اروند قصه گویی منطبق هست .. وجود روح و ا واج دیگر هیچ گکمکی به ادراک و یا مفاهمه و پذیرش مخاطب در خوانش و دریافت فیلم نمی کند بلکه باعث خرده روایتی می شو که هیچ غنا و یا بار غنایی اثر نمیکند اگر تمام صحنه های وجود روح بازگشت خورده و مستعصل زن در همسایگی را حذف کنیم و در کلیت اثر اتفاقی نیافتاد و نمی افتد پس لزوما زائد هست ..
ارادت