یکشنبه, 20 مهر 1393 13:42

10 فیلم از بهترین های اورسن ولز که باید ببینید

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
10 فیلم از بهترین های اورسن ولز که باید ببینید 10 فیلم از بهترین های اورسن ولز که باید ببینید

سی و یک نما - اورسن ولز كارگردان، نويسنده، بازيگر و تهيه كننده آمريكايي موفق به دريافت جايزه آكادمي اسكار بود كه در سه حوزه سينما، تئاتر، راديو و تلويزيون جزء افراد پیشگام بود.

 ولز اولین فیلمش را در 24 سالگی ساخت. هر چند عده ای از منتقدان چندان به فعالیت های سینمایی او تمایلی ندارند اما همه اینها از نابغه ای خلاق بودن او نمی کاهد چنان که «ولز» پس از مرگش بسيار مورد قدرداني قرار گرفت.

او به عنوان يكي از مهمترين هنرمندان دراماتيك قرن بيستم شمرده شد و در سال 2002 در يك نظرسنجي راجع به 10 كارگردان برتر  BFIكه توسط مؤسسه فيلم بريتانيا انجام گرفت به عنوان بزرگترين كارگردان سينما شناخته شد.

در سال 1941 در فيلم همشهری کین درخشيد و همينطور كارگرداني و تهيه كنندگي آن را نيز برعهده داشت كه اغلب در نظرسنجي هاي منتقدين، به عنوان بزرگترين فيلم ساخته شده تا به آن زمان شناخته شد.

همشهری کین تنها فيلم «ولز» بود كه براي آن سرمايه كافي گذاشته بود و خلاقيت بسياري تا آخرين صحنه فيلمبرداري به كار بسته بود و پس از آن بود كه با كمبود سرمايه، ناتواني در اداره امور استوديو و بدشانسي، چه در طول تبعيدش به اروپا و چه در هنگام بازگشت به هاليوود، روبرو شد.

عليرغم اين مشكلات اتللو جايزه «1952 پالمه دور» فستيوال فيلم «كنز» نشانی از شر نيز جايزه اول «بروسلز ورلد فير» را به خود اختصاص داد و ليكن «ولز» خود محاکمه و ترانه در نیمه شب را بهترين آثار خود مي دانست. اگر چه «ولز» در حاشيه استوديوهاي بزرگ به عنوان كارگردان / تهيه كننده باقي ماند اما شخصيت بزرگ او باعث شد به هنرپيشه اي محبوب و موفق تبديل شود. در سالهاي آخر زندگيش به مبارزه عليه سيستم هاليوود كه از حمايت فيلمهاي مستقل او سرباز مي زد، پرداخت. اين سيستم همچنين به او اجازه اين را نيز نمي داد كه از طريق بازيگري، پيامهاي بازرگاني و كارهاي دوبله درآمد زيادي كسب كند. «ولز» در سال 1975 موفق به دريافت جايزه «لايف لايم اچيومنت» از طرف مؤسسه فيلم آمريكا شد، وي سومين شخصي است كه پس از «جان فورد» و «جيمز كاگني» اين جايزه را كسب كرد.

1. همشهری کین/  Citizen Kane/ 1941

citizen-kane.jpg

"چارلز فاستر کین" (با بازی اورسن ولز)، سلطان مطبوعات و میلیاردر معروف در قصرش به تنهائی، در حالی که زیر لب کلمه "رزباد" را زمزمه می‌کند، می‌میرد. او با مرگش مورد توجه رسانه‌های گروهی و به‌خصو خبرنگار کنجاوی قرار می‌گیرد که مایل است رمز "رزباد" را کشف کند. خبرنگار اعتقاد دارد کلماتی که انسان پیش از مرگ بر زبان می‌آورد، بیانگر زندگی‌اش هستند. بنابراین پای صحبت پنج نفر، یک روایت از زندگی "کین" می‌گویند که با دیگری متفاوت است. خبرنگار به یک نتیجه قطعی دست پیدا نمی‌کند و حتی موفق به کشف "رزباد" نمی‌شود. اما روایتی از زندگی "کین" با کل روایت‌هائی که تماشاگر می‌بیند و می‌شنود روشن می‌شود. هم‌چنان که معمای "رزباد". "رزباد"نام سورتمه‌ای است که "کین" در کودکی بر آن سوار می‌شده...

همشهری کین، فیلمی که تاریخ سینما را به قبل و بعد خود تقسیم می‌کند، ساخته یک نابغه ۲۶ ساله بود. هالیوود در یکی از دوره‌های "بی‌خویشی"، اختیار تام و تمام به جوانی داد که پیش از آن با اجراهای گروه تآتری "مرکوری" و یک نمایش رادیوئی شهرتی به دست آورده بود. بزرگ‌ترین "قطار اسب‌بازی" در اختیار جوان نابغه قرار داشت و او باید آن را به یک ایستگاه می‌رساند. بدین خاطر، سینمای قبل از خود را مرور کرد. هر آنچه آموخت و هنری را که ختم کننده هنرها بود "ترتیب" داد. اما داستان انتخابی از ابتدا جنجال برانگیخت. همشهری کین کلام آخرین در سینما شد. همشهری کین نمایش تنهائی انسان بود. یعنی دست مایه اصلی هنری معاصر که در فیلم، یگانه شاهدش دوربین عینی ولز است. شخصیت‌های دور و بر "کین"، راهی به دورن او ندارند. شاهد عینی نیز تا حدی می‌تواند جلو برود. فراموش نکرده‌ایم که آغاز و انجام فیلم با اخطار نصب شده بر دروازه قصر "کین" شناخته می‌شوند: تعدی ممنوع! همشهری کین، از طرفی نمایانگر دقیق شکست رویای آمریکائی نیز هست. "کین" فردی است که بدون "اراده آزاد" مادیات را به دست می‌آورد و احساسات را از دست می‌دهد. ظهور و سقوط او، پوچی جاه‌طلبی‌ها را تصویر می‌کند. جاه‌طلبی‌های آدم‌های بزرگ یا نوابغ که خود ولز، بدون تردید از آنان بود! در حالی که ولز، آدم بزرگی، نابغه‌ای از نوع دیوید وارک گریفیث یا سرگئی ایزنشتاین نبود. مبدغ نبود. سینمای قبل از خود را ترتیب داده بود. اما فقط قواعدش را مرتب کرده بود و فکرهای جدید را با آن‌ها آراسته بود.

2. نشانی از شر/  Touch Of Evil/ 1958

Touch-of-Evil-1958.jpg

"مایک وارگاس" (هستن)، بازرس ویژه موادمخدر دولت مکزیک، همراه همسرش، "سوزان" (لی)، به شهری در مرز آمریکا و مکزیک می‌آید. همزمان با ورود این دو، بر اثر انفجار اتوموبیلی مردی به قتل می‌رسد و "هنگ کوئینلن" (ولز)، کارآگاه آمریکائی در شرف بازنشستگی، برای حفظ موقعیت خود، "سانچس" (میلان) راکه با دختر مقتول، "مارشا" (مور)، رابطه داشته دستگیر می‌کند. از طرف دیگر خلافکاری به‌نام "گراندی" (تامیروف) برای بی‌اعتبار کردن شهرت "وارگاس"، "سوزان " را می‌رباید. اما حالا "کوئینلن" با این که با گراندی" تباهی دارد او را خفه می‌کند تا گناه قتلش به گردن "سوزان" بیفتد. سرانجام "وارگاس" موفق می‌شود به کمک دستیار "کوئینلن"، "پیت منزیس" (کالیا)، او را وادار به اعتراف به جنایت‌هایش بکند...

اقتباس آزاد ولز از رمان عامه‌پسند نشان شر، مثل تمام آثار او از همان عنوان‌بندی نشانی از نبوغ دارد. مایه محبوب استاد، یعنی "قدرت به‌عنوان عامل فساد"، این‌جا مرکزیت دارد.او با نخستین حضور خود در نقش "کوئینلن" تا صحنه مرگ به یادماندنی‌اش، کاری می‌‌کند که بقیه بازیگران در سایه‌اش قرار گیرند. اگرچه کاتن و مکمبریچ نیز در نقش‌هائی کوتاه جلوه‌ مناسبی دارند.

3. ت مثل تقلب/  F for Fake/ 1975

F-for-Fake.jpg

در یک ایستگاه راه‌آهن، اورسن ولز به اویاکودار، بازیگر مجارستانی که از قطار پیاده می‌شود، خوش آمد می‌گوید. او رو به دوربین قول می‌دهد سرگذشت کودار را روایت کند. ولز سپس، دو نفر دیگر، المیر دوهوری، جاعل آثار هنری، و زندگی نامه‌نگار او، کلیفورد اروینگ، را معرفی می‌کند، که هر دو در جزیره ایبیززا ززندگی می‌کنند. دوهوری، اروینگ و ولز درباره احتمال خطا در کار متخصصان «آثار هنری» صحبت می‌کنند آن‌گاه، ولز به نقل سرگذشت اویاکودار می‌پردازد و ماجرای نقاشی‌هائی را که پیکاسو از او کشیده بود، بازگو می‌کند...

این رساله «کیشوت» وار که در قالب یک مستند داستانی روایت می‌شود، مکاشفه شخصی ولز درباره هنرِ جعل کردن و جعل کردنِ هنر است و به همان سرعتی که این نویسنده - راوی - کارگردان کلاهش را عوض میه‌کند، سبک و سوژه‌اش را نیز تغییر می‌دهد. آنچه حضور استاد جعل آثار هنری، دوهوری، اروینگ و کودار را به‌هم مربوط می‌کند، غیبت غالب ولز است، چون از فیلم او چنین برمی‌آید که خلق آثار تخیلی دروغ و مایه گم‌راهی است. اصل و مبدأ فیلم، مستندی شانزده میلی‌مترری درباره دوهوری بوده است که رایشنباک آن را برای مجموعه‌ای با نام جاعلان به سفارش تلویزیون فرانسه ساخته است. ولز بخش‌هائی از آن را برای برنامه‌ای جداگانه در نظر داشت؛ اما با پرداخت سوژه و اِعمال چند تغییر، فیلمی متفاوت سربرآورده که محصول تراوشات ذهن خلّاق استاد است.

4. خانواده باشکوه آمبرسن/  The Magnificent Ambersons/ 1942

still-of-joseph-cotten-in-the-magnificent-ambersons-1942-large-picture.jpg

شهر کوچک میدل‌وست، اواخر قرن نوزدهم. "ایزابل آمبرسن" (کاستلو) پس از مرگ شوهرش تصمیم می‌گیرد با "یوجین مورگان" (کاتن) که قبلاً هم به او علاقه‌مند بوده است ازدواج کند، اما پسرش، "جرج" (هولت) با آن که به دختر "مورگان"، "لوسی" (باکستر) علاقه دارد، با این وصلت مخالف است. تا این‌که "ایزابل" در اثر بیماری می‌میرد و پسرش تنها و خرده شده باقی می‌ماند...

فیلم با فضائی متأثر از رمان‌های فرانسوی نوزدهمی، شخصیت‌ها را با تخلیلی اجتماعی بررسی می‌کند می‌کند و با غم غربتی پنهان، افول اشرافیت زمین‌داران آمریکائی را نشان می‌دهد و نیز تقابل جامعه تازه به دوران رسیده شهری را با آریستوکراسی اصیل و ریشه‌دار. نما ـ صحنه‌های متعدد از طرفی بازی بازیگران را برجسته‌تر نشان می‌دهد و از طرف دیگر ارتباطی مداوم و اساسی بین شخصیت‌های اصلی و خانه با شکوه‌شان برقرار می‌کند. در مجموع این دومین اثر ولز عمیق‌تر از همشهری کین است، هرچند جاذبه آن را ندارد. تدوین، کار فیلم‌ساز بعدی رابرت وایز است.

5. فالستف – ترانه در نیمه شب / Falstaff – Chimes At Midnight  / 1966

Falstaff-Chimes-At-Midnight-1966.jpg

اورسن ولز به گرفتن كارهايي از قبيل بازيگري، داستان سرايي يا مجري گري ادامه داد و فيلمبرداري Chime sat Midnight كه در 1966 به اتمام رسيد را آغاز كرد. اين اثر كه در اسپانيا فيلمبرداري شد،‌ تركيب فشرده اي از 5 اجراي شكسپير بود و بيانگر داستان «فالستف» و رابطه او با «پرينس هال» بود. بازيگران شامل «كيت بكستر»، «جان گيل گاد»، «جين موريو» و «مارگارت روتر فورد» بودند و نقش داستانسرايي آن را نيز «رالف ريچاردسون» برعهده داشت. موسيقي فيلم توسط «فرانسيسكو لاواگنينو» ساخته شد. «جس فرانكو» نيز نقش كارگردان دوم فيلم را برعهده داشت.

6. بانویی از شانگهای/  The Lady From Shanghai/ 1947

download.jpg

یک روز غروب، "مایکل اوهارا" (اورسن ولز)، ماجراجوی ایرلندی، موفق می‌شود زنی پری‌رو، "السا بانیستر" (هیورث) را از چنگ اشرار نجات دهد. "آرتور بانیستر" (اسلوان)، وکیل دعاوی نامدار و شوهر "السا"، در عوض این خدمت، در قایق تفریحی خود به‌عنوان جاشو کاری به "مایکل" می‌دهد. طی سفر دریائی "خانم و آقای بانیستر"، "مایکل" با دوست صمیمی "آرتور"، "جرج گریزبی" (آندرس) آشنا می‌شود. "جرج" از "مایکل" می‌خواد ترتیبی بدهد که همه تصور کنند او به قتل رسیده است. پس از چندی "جرج" واقعاً کشته می‌شود و "مایکل" را به اتهام قتل دستگیر می‌کنند. با این همه، "مایکل" متوجه می‌شود که بازیچه دست "السا" و شوهرش قرار گرفته تا آن دو از "جرج" خلاص شوند. حالا، "مایکل" فرار می‌کند...

از بهترین‌های ولز با شکرت همسرش، هیورث که اینجا به خاطر کوتاه و بلوند کردن موهای بلند پرپشت فندقی رنگش باعث حیرت طرفدارانش و به‌خصوص همه کارهکمپانی کلمبیا، هاری کان شد. "السا"، یکی از افسونگرترین شخصیت‌های زن تاریخ سینما، در صحنه‌ پایانی از "مایکل" می‌خواهد تا نجاتش دهد و او امتناع می‌کند. با مجموعه‌ای از ستایش شده‌ترین صحنه‌ها؛ از جمله تالار آینه‌ها، مکالمه "مایکل" و "السا" در موزه موجودات دریائی و تک‌گوئی تلخ پایانی ولز: "شاید آن‌قدر زنده بمانم تا او را فراموش کنم. شاید هم با این آرزو بمیرم". کشتی تفریحی فیلم متعلق بهاورل فلین بود و در جریان فیلم‌برداری هدایت آن را شخصاً برعهده داشت.

7. محاکمه / The Trial / 1962

The-Trial.jpg

در سال 1962 «ولز» اقتباس برگرفته از رمان «فرانتس كافكا» به نام محاکمه را کارگرداني كرد كه تهيه كنندگان آن نيز «الكساندر سالكيند» و «مايك سالكيند» بودند. بازيگران شامل «آنتوني پركينس» در نقش «جوزف ك»، «جين موريو»، «رومي اشنايدر»، «پائولا موري» و «اكيم تميروف»‌ بودند. در طول فيلمبرداري در «زاگرب» ولز مطلع شد كه سرمايه «سالكينز» به پايان رسيده است و اين بدان معني بود كه ديگر كار نمي تواند ادامه پيدا كند. او نيز كه در فيلمبرداري هاي داخلي وارد بود در «گردرسي» كه ايستگاه متروكه اي در پاريس بود به فيلمبرداري ادامه داد. ولز اعتقاد داشت اين مكان مدرنيزم «جو لزورن» و حس غمگيني از انتظار را در خود دارد كه هر دو براي «كافكا» مناسبند. فيلم فروش زيادي نكرد. «پيتر بگ دانوويچ» ذكر كرده كه «ولز» فيلم را شديداً طنزآميز وصف كرده است. در طول فيلمبرداري «ولز» با «اوجا كدار» ملاقات كرد، شخصي كه بعدها شريك فكري و ستاره او به مدت 20 سال بود.

8. گزارش محرمانه / Confidential Report / 1955

Confidential-Report-1955.jpg

اثر دیگر «ولز» كه در آن هم نقش كارگردان را داشت هم بازيگر آقای آرکادین 1955 بود كه تهيه كننده آن نيز آموزگار سياسي او «لوئيس دوليوت» در دهه 40 بود. اين فيلم در فرانسه، آلمان، اسپانيا و ايتاليا فيلمبرداري شد. در اين اثر كه براساس چند اپيزود از شوي راديويي «هري لايم» است، «ولز» نقش بيليونر بدبيني را دارد كه قاچاقچي حقيري را استخدام كرده تا گذشته كثيف او را جستجو كند. گريم «ولز» موضوع بسياري از تمسخرها بود اما شايد اين كار به اين قصد بود كه كاراكتري را نشان دهد كه چهره واقعي خود را نشان نمي داد و هويت اصلي خود را مخفي مي كرد. در اين فيلم «رابرت آردن» نيز مي درخشيد كه در گذشته در مجموعه «هري لايم» نيز كاري كرد و همچنين «پائولاموري»، همسر سوم «ولز» كه صدايش كاملاً با صداي «بيلي وتيلا» تعويض شد و بازيگران مهمان شامل «آكيم تميرف»، «مايكل دگريو»، «كاتينا پاكسينو» و «ميشا آر» بودند. تهيه كننده فيلم «ردوليوت» كه از حركت كند «ولز» در اديت اين فيلم مشغول شده بود، «ولز» را از پروژه حذف كرد و فيلم را بدون او به پايان رساند. در نهايت 5 نسخه مختلف فيلم به بازار عرضه مي شود كه دو تاي آن به اسپانيايي و 3 تاي ديگر نيز انگليسي است.

نسخه اي كه «دوليوت» آن را كامل كرد به نام گزارش محرمانه تغيير پيدا كرد و جلوتر از نسخه «ولز» به بيرون آمد. در سال 2005، «استفان در وسلر» از موزه فيلم مونيخ ساخت دوباره اين فيلم را كه قصد اصلي «ولز» بود نظارت كرد. اين اثر توسط «كريتريون كامپني» بر روي «دي وي دي»‌ به بيرون آمد و توسط آموزگار و كارگردان «ولز»، «پيتر بگ دانوويچ» به عنوان بهترين نسخه در دسترس اين فيلم در نظر گرفته شد.

9. بیگانه /  The Stranger / 1946

still-of-orson-welles-and-loretta-young-in-the-stranger-1946-large-picture.jpg

کمی پس از جنگ جهانی دوم. "ویلسن" (رابینسن)، شکارچی بازمانده‌های نازی‌ها، مأموریت می‌یابد تا "فرانتس کیندلر" (ولز) را که یکی از طراحان برنامه نسل‌کشی یهودی‌ها در اروپا بوده، پیدا کند. "ویلسن" رد "کیندلر" را تا شهر دانشگاهی و خواب‌زده هارتفورد در کانتی‌کات، دنبال می‌کند و آن‌جا به این نتیجه می‌رسد که "پروفسور چارلز رانکین" (ولز) همان "کیندلر" است که پشت هویتی تازه پنهان شده است. با وجود تمام تلاش‌های "رانکین" برای گمراه کردن "ویلسن"، سماجت او بالاخره نتیجه می‌دهد و هویت واقعی "کیندلر" فاش می‌شود...

پس از شکست تجاری فیلم‌های همشهری کین، خانواده باشکوه آمبرسن، ولز به موفقیتی داشت که جایگاهش را در هالیوود مستحکم کند. بنابراین بیگانه را جلوی دوربین برد که از هر نظر عامه‌پسندترین کارش از آب درآمد. با این همه، فیلم از مشخصه‌های بصری بهترین نازی هنوز از واقعی‌ترین و قابل لمس‌ترین نمونه‌ها در تاریخ سینما به شمار می‌آید. این‌جا رابینسن نیز بازی قابل قبولی ارائه می‌دهد.

10. داستان جاویدان / The Immortal Story / 1968

The-Immortal-Story-1968.jpg

در سال 1966، «ولز» فيلمي را براي تلويزيون فرانسه كارگرداني كرد كه برگرفته از رمان داستان جاویدان نوشته «ايساك دين سن» بود. اين اثر كه در 1968 به بيرون آمد بازيگراني از قبيل«جين موريو»، «راجر كوگيو» و «نورمان اشلي» را در خود داشت.

اين فيلم در سينماهاي فرانسه موفق بود. در اين ميان «ولز» با «كدار» ملاقات كرد و به او نامه اي را داد كه برايش نوشته بود و 4 سال پيش خود نگاه داشته بود. سپس آنها هرگز از همديگر جدا نشدند. آنها فوراً همكاري شخصي و حرفه اي با هم آغاز كردند كه تا پايان عمر او ادامه داشت. اولين آنها برگرفته از رمان  The Heroine نوشته «ايساك دين سن» بود كه به عنوان اثر همراه داستان جاویدان بود و در آن «كدار» مي درخشيد. متأسفانه پس از يك روز فيلمبرداري، سرمايه ها ناپديد شدند. پس از اتمام اين فيلم، او در نقش «كاردنيال ولزي» در برگرفته از رمان مردی برای تمام فصل ها نوشته «فرد زنيمن» حضور كوتاهي داشت ـ نقشي كه براي آن مورد تشويق فراواني قرار گرفت.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید