سه شنبه, 10 مرداد 1402 15:29

چرا فرشید منافی، برزو ارجمند، احسان کرمی و فرزین صابونی به دنبال "خانه امن" می‌گردند؟

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(4 رای‌ها)
چرا فرشید منافی، برزو ارجمند، احسان کرمی و فرزین صابونی به دنبال "خانه امن" می‌گردند؟ چرا فرشید منافی، برزو ارجمند، احسان کرمی و فرزین صابونی به دنبال "خانه امن" می‌گردند؟

سی و یک نما - چند سال پیش، وقتی داشتم برای محتوای کتابم، از میان بیش از صد گفتگو، انتخاب می‌کردم، گفتگو با "فرشید منافی" در روزنامه شرق؛ یکی از انتخاب‌های اصلی من بود که آن را بسیار دوست داشتم، اما ناشر عقیده داشت که امکانش نیست و مجوز کتاب را به خطر می‌اندازد.

تیتر گفتگو من با فرشید منافی این بود:

"جون من یه بوق بزن!"

فرشید منافیِ جوان، یک مجری درجه یک رادیویی بود و پسر یکی از صداهای بی‌نظیر.

در این میان یک برنامه رادیوی در "رادیو جوان" با اجرای او بسیار محبوب شده بود. برنامه‌ای که ساعت 12 ظهر، زنده روی ایر می‌رفت.

یادم هست آن روز، پشت چراغ قرمز بودیم که این برنامه داشت از رادیو پخش می‌شد و فرشید منافی گفت:

" اگه داری این برنامه رو گوش میدی، جون من یه بوق بزن!"

ما بوق زدیم و صدای بوق‌های ممتد ماشین‌های دیگر رو در آن ترافیکِ پشت چراغ قرمز شنیدیم.

همان جا تصمیم گرفتم با فرشید منافی گفتگو کنم و این تصمیم را با سردبیر شرق در میان گذاشتم و استقبال کرد. قراری گداشتیم و فرشید منافی به "شرق" آمد.

و گفتگویی که بسیار مورد توجه قرار گرفت.

فرشید منافی خیلی محبوب شده بود و محبوبیت در ایران همیشه خطرناک است و برای همین سعی کردند تا نابودش کنند؛ شاید نزدیکترین‌ها به او که رقابت با فرشید منافی از نظر حرفه‌ای برایشان سخت شده بود. به‌خصوص آنهایی که قدیمی‌تر و با تجربه‌تر از او بودند. منافی هم مغرور و البته عصیانگر‌.

تلویزیون قلاب انداخت و فرشید منافی را صید کرد به امید یک برنامه صبحگاهی پر بیننده. اما او یک چهره تلویزیونی نبود و در تلویزیون موفقیت رادیو را به دست نیاورد. برنامه‌های محبوبِ "شهرام گیل آبادی" هم در رادیو جوان با سیاست‌های عمدتا اشتباه سازمان صدا و سیما در تنگنا قرار گرفتند. فرشید منافی و "بنفشه رافعی" باید حذف می‌شدند. شاید شهرام گیل آبادی هم باید حذف می‌شد.

فرشید منافی اصولا کم طاقت است و زود جوش میاورد و این وسط بازی خورد چون سکوت را بلد نبود. شروع کرد به فریاد زدن و شروع کردند به تهمت زدن به او.

و جامعه‌ی هنری بی‌صاحب و سیاست‌های غلط و صدا و سیمای پر اشتباه منافی را ممنوع‌الکار کرد و بعد کارش به جاهای باریک و قوه قضاییه هم کشیده شد، با دست گذاشتن روی زندگی شخصی و خصوصی او.

حالا بیشتر فریاد می‌زد و بعد رفت....یک روز رفت.

زخم خورده رفت و سر از "رادیو فردا" درآورد. رسانه‌های خارج از کشور همیشه به دنبال زخم خورده‌ها بوده و هستند. اعتراضش تبدیل شد به مخالفت و نفرت.

حالا هم "علیرضا امیرقاسمی" باهوش، فرصت طلب و فرصت شناس او را در کنار یک گروه خوب بازیگری که هر کدام قصه‌هایی کمابیش این چنین دارند برای نمایشی شکار کرده است...  نمایشی کاملا سیاسی به نام "خانه امن" به تهیه‌کنندگی علیرضا امیرقاسمی که سال‌ها ادعا می‌کرد به هیچ وجه سیاسی نیست، نه خودش و نه رسانه‌‌اش. کارگردان هم شد "حمید فرخ نژاد" که داستان دیگری دارد.

برزو ارجمند، اشکان خطیبی، احسان کرمی، فرشید منافی یا فرزین صابونی زخم خورده‌ی سیاست‌های غلط در ایران بودند که رفتند.

هیچ کدام از آنها که در ایران بسیار زحمت کشیدند و استعدادهای درخشانی هم هستند؛ به حقی که استحقاقش را داشتند در کشورشان نرسیدند و خسته شدند و رفتند..‌.

قصه‌ی مهناز افشار و حمید فرخ نزاد اما جداست.

"احسان کرمی" چه از نظر حرفه‌ای در اجرا و چه از نظر ادب، متانت و شخصیت همیشه برایم محترم بوده و در مورد "برزو ارجمند" هم چنین است. بازیگری که هرگز در جایگاهی که به آن تعلق داشت قرار نگرفت چون اصولا مظلوم بود.

"اشکان خطیبی" هم هنرمند خوبی است، اما بسیار حساس و زودرنج که گاهی تحملش کم می‌شود و خود من تجربه‌اش را داشته‌ام و به چشم دیده بودم که چطور سعی می‌شد از یک حدی جلوتر نرود. این تجربه را در یکی از گفتگوهایم با او که قرار بود روی جلد مجله بخورد و حتی عکاسیِ این گفتگو را "حجت سپهوند" از بهترین‌های عکاسی کرد اما گفتگو به تحقیرآمیزترین شکل و بدون عکس در لا به لای مجله چاپ شد دیدم و هر چقدر فریاد زدم که هیچ نقشی در این اتفاق نداشتم، اشکان خطیبی قانع نشد که نشد‌.

"فرزین صابونی" را باید روی صحنه می‌دیدید و در ایران. عجب بازیگری است! اما آنقدر به حقش نرسید که چند سال پیش مهاجرت کرد و جای بسیار تاسف که حالا با یک نمایش در لس‌آنجلس قرار است شناخته شود و یکی از بهترین‌های تئاتر کشور را نه روی صحنه‌ی تئاترمان بلکه از طریق ماهواره شناختیم. این بازیگر کُردِ کاربلد را که قدرش را ندانستیم.

اما همانطور که پیش از این اشاره کردم؛ حمید فرخ‌نژاد و مهناز افشار را از منظر دیگری می‌بینم که تمایلی هم برای پرداختن به آن ندارم. هر کسی می‌تواند قصاوت خودش را داشته باشد. ما مردم باهوشی هستیم.

این‌ها زنگ خطر بزرگی است. تلنگر است. هنرمند که می رود، باید بیدار شد. این کوچ کردن‌ها غم‌انگیز است.

اشتباه محض است اگر مهاجرت و حضور هنرمندان ایرانی را روی صحنه، تصویر و استیج و پشت دوربین خارج از کشور ببینیم و فکر کنیم که اتفاق مهم و قابل تاملی نیست.

اگر این خانه، یعنی "ایران" امن باشد، هنرمند به دنبال "خانه امن" درخارج از کشور نخواهد بود و "علیرضا امیرقاسمی" زیرک بسترسازش نخواهد شد. البته این را هم اضافه کنم که همیشه طرفدار نبوغ امیرقاسمی بودم و عقیده دارم که بسیار حرفه‌ای و کاربلد است و......دوباره تاکید می‌کنم، فرصت شناس و زیرک.

هما گویا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید