سی و یک نما- باید متولد دهه ی سی باشی یا نهایت دهه ی چهل و اوایل دهه پنجاه تا با دیدن فیلم کم نظیر ماجرای نیمروز شگفت زده با خود بگوئی، این جوان دهه ی شصت چطور حسی حداقل دو دهه مسن تر از خود را طوری باز سازی کرده که باورکردنی ملموس و باورپذیر است تا جائی که حتی در نوع کلام ، طرز حرکات و واکنش ها به اندازه طراحی صحنه و لباس باورپذیر است و مختص همان سالها. می خواهیم مروری کنیم بر نوشته ای اختصاصی از محمدحسین مهدویان که نشان می دهد مستندگونه ی آخرین روزهای زمستان چگونه تجربه ای شد تا مسیر نگاه او را در تونل زمان به نقطه ای برساند که دوران او نبوده است و او چه قدرشناسانه ما را هم در ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز با این غنیمت سهیم می کند.
نقدی بر روزهای آخر زمستان - "فیلم مستند آینه ی تمام نمای عالم درونی فیلم ساز است." این جمله را بارها از "محمد علی فارسی" مستند ساز شنیدم که چند سالی شانس همکاری با او نصیبم شد.
نازآفرین کاظمی-صدایش را نزدیک به یک دهه و نیم پیش بر روی تیتراژ پایانی سریال موفق و پربیننده ای به نام "کیف انگلیسی" شنیدیم.