نمایش موارد بر اساس برچسب: سریال دلدادگان

سی و یک نما-سریال دلدادگان را به درستی دنبال نکردم، گرچه هرگز از سریال های تلویزیونی غافل نبوده و نیستم و ترجیح می دهم همیشه امیدوار باشم که شاید در این جعبه جادویی که دیگر جادو نمی کند مجموعه ای ببینیم که لااقل هزینه ساختش که مستقیم از جیب خود ماست حلال شود و به شعورمان هم توهین نکند.دلدادگان را با نام قبلی و آشناتر "پاهای بیقرار" دنبال نکردم چرا که در باکس امنی قرار ندارد تا بشود بی وقفه دنبالش کرد و نادیده مورد قضاوت قرارش نداد.


این تاکید را بکنم که برنامه هایی چون خندوانه یا دورهمی روی پای اسپانسرها می ایستد ولی سریال ها مستقیم از سرمایه ملی وام می گیرد و نمی شود راحت و بی تفاوت از کنارشان گذشت. این کنداکتور مجانی پر نمی شود و باری به هر جهت نیست.

شبکه سوم سیما گرچه به عنوان شبکه ای جوان و با نگاهی خاص به ورزش وارد بازار رسانه ملی شد اما در زمینه سریال سازی آنچنان جدی فعالیت داشت که به صورت برندی در شبکه های مختلف تلویزیون درآمد که حتی گوی سبقت را از شبکه ملی ربود. شبکه سه که پایه گزار سریال های ۹۰ قسمتی و مناسبتی پرطرفدارشد و با مجموعه های طنزش رونق خاصی گرفت. دراین شبکه بود که ما یک زوج تهیه کننده را در تلویزیون بهتر شناختیم و به انتخاب هایشان اعتماد کردیم ایرج محمدی و مهران مهام.
از کارهای ماندگار مرضیه برومند که ایرج محمدی تهیه کننده آن بود تا سریال های پرخاطره رضا عطاران و سریال های نود شبی نرگس و ترانه مادری و... که محصول همکاری این دو در تلویزیون بود. اما به تازگی اتفاق عجیبی در سریال سازی تلویزیون در حال رخ دادن است که از طرفی خروجی بد تولیدات تلویزیونی و از سوی دیگر نشئت گرفته از بی تفاوتی و دلزدگی ما از رسانه ملی است. یعنی دقیقا یک سیکل معیوب.
کارگردان های مطرح سینما و نمایش خانگی این روزها با رمق کمتری در تلویزیون سریال می سازند و با انرژی بیشتر به سراغ تصویرهای پر مخاطب تر و پر سودتر خارج از فضای تلویزیون می روند و در حقیقت ساخت سریال در تلویزیون بیشتر برایشان جنبه مادی دارد تا هنری و این موضوع حتی تهیه کنندگان تلویزیون را منفعل کرده است. تهیه کنندگانی که با ویترین موفقیت این دست کارگردان ها و موقعیت اسمی آنها به سراغشان می روند  اما  نمایش دیگری می بینند.
و در میان این انفعال، بی تفاوتی و بی مسئولیتی شبکه ها نسبت به تولیداتشان تیر خلاص را به اثر میزند و  موجب دلسردی آنهایی می شود که می خواهند این چراغ را روشن نگه دارند.
سریال دلدادگان با کارگردانی منوچهر هادی و حضور بازیگران مطرح سینما و تلویزیون که همگی ازبهترین ها هستند و تهیه کنندگی ایرج محمدی باید به قاعده یک سریال موفق می شد ضمن اینکه طرح داستان پر تعلیق و گیرایی هم دارد و یقینا باورپذیرتر از سریال هایی است که این چند وقت دیده ایم.
داستان دلدادگان یقینا پتانسیل این را داشته و دارد که با قصه ای از زندگی شخصیتها در بستر چند دهه و واکاوی قهرمانان داستان در بازده زمانی بتواند مخاطب را همراه کند اما این سریال چنین شانسی ندارد وقتی که داستانی دنباله دار و چند فصلی، جای امنی در کنداکتور ندارد و به هر بهانه ای پخش نمی شود.

و اگر مخاطب بخواهد با آن ارتباط بگیرد هم  نمی تواند،  تا جایی که کارآکترها را در این نامنظمی در پخش گم می کند. اتفاقی که مرتب تکرار می شود و موجب اعتراض منوچهر هادی نیز شده است اما نیاز به اعتراضی جدی تر دارد.

سوال این است: اگر شبکه سه در پیک مسابقات ورزشی قرار داشت چه لزومی به شروع پخش این سریال بود؟

به راحتی می شد این سریال را برای ایام محرم و صفر در نظر گرفت. ایامی که زمانی برای ساخت سریال های مناسبتی بستری مناسب بود و حالا اصولا هیچ مناسبتی ،مناسب با هیچ سریالی نیست. در آخر باز هم اشاره می کنم که در این یادداشت کوتاه سریال دلدادگان را نقد نمی کنیم و نقد این سریال خود مجال دیگری می خواهد اما اینطور برخورد کردن غیر حرفه ای با تولیدات تلویزیون اوج ویرانی این رسانه محتضر است که حالا فقط به واسطه برنامه های ترکیبی نفس می کشد. رسانه ای که باید امانتدار "ریال" به فلاکت افتاده ی این روزهای مردم باشد.

به هر حال با شروع فصل دوم این سریال که به سال های آخر قبل از انقلاب بر می گردد، مجالی هست تا دلدادگان را محک بزنیم.

 

منتشرشده در تلویزیون