نمایش موارد بر اساس برچسب: مهسا امینی

سی و یک نما - دادگاه انقلاب اسلامی تهران نیلوفر حامدی و الهه محمدی خبرنگاران بازداشتی در ناآرامی‌های پس از مرگ مهسا امینی را به «حبس» و «محرومیت از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی، رسانه‌ها و مطبوعات» محکوم کرده است.

منتشرشده در گوناگون

سی و یک نما - دو خبرنگار و عکاس روزنامه های شرق و هم میهن، نیلوفر حامدی و الهه محمدی که خبر و عکس مهسا امینی در بیمارستان و پس از آن در سقز را منتشر کرده اند به جرم ارتباط با خارج از کشور و اقدام علیه امنیت ملی در بازداشت هستند، در حالی که مدیران مسئول هر دو روزنامه اظهار داشتند که پوشش این خبر زیر نظر آنها بوده است.

بازداشت شده ها در حوزه رسانه و هنر مختص این دو نیست و پرسش های بسیاری از محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد مطرح است که وی در گفتگو با خبرگزاری ایلنا در مورد بعضی از این پرسش ها توضیح داده است.

منتشرشده در گوناگون

هما گویا - اولین بار سال۸۳ دیدمش. وقتی به روزنامه شرق معرفی شدم. جوان بود و از سنش هم جوانتر به نظر میرسید. همه استاد صدایش می کردند و من آقای قوچانی. در شرق آن زمان هر کسی لقبی داشت انگار. محمد عطریانفر "حاجی"، محمد قوچانی "استاد"، احمد غلامی هم لقبی داشت که یادم نیست. من همه را بی لقب صدا می کردم و همیشه در جنگ با القاب. حتی یادم هست به احمد غلامی اعتراض می کردم: "استاد شرایط سنی هم می خواهد، بگذارید در وقتش استاد نامیده شوند این اساتید. لااقل شما که پیشکسوت او محسوب می شوید، او را استاد صدا نکنید".

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما- خانم بوبانی را از نزدیک می شناسم. ریشه هایمان یکی است و باورهایمان نزدیک به هم. هم محله ای هم هستیم. هر دو در شهرک اکباتان. زن سختی است. دیر می جوشد اما وقتی نزدیکت شود، می توانی حتی از دور هم به رفاقتش تکیه کنی. اگر بازیگر نقش اصلی نمی شود نه به دلیل بینی عمل نکرده اش است و نه موی رنگ نکرده اش. شناسنامه اش را هم دستکاری نمی کند. اگر او نقش اول نیست چون ما بلد نیستیم قصه ای بنویسیم که نقش اولش بازیگری چون او بطلبد. شاید اگر بنویسیم هم طالبش کم باشد. بازی او را همیشه دوست داشتم اما در "خاک سرخ" بیشتر. من آن مادر جنگ زده را دوست داشتم و در آخرین سکانس بازیش در خاک سرخ بیشتر از هر گذاشتن و برداشتن حجابی به گردن رگ غیرتم در مورد وطنم و باورهایم حق دارد. موهای سفید بافته ی او اغواکننده نیست، شاید ساختار شکن باشد، اما اگر معترض هم باشد که هست اما نه دشمن است، نه فرصت طلب است و نه وطن فروش. پاسپورت هم نمی خواهد چرا که اهل از بورلی هیلز لیدر شدن نیست. او مریم بوبانی است. هم کُرد است و هم جنوبی. نمی خواهد " اهواز" را "احواز" بنویسد و نمی خواهد "زن"را "ژن". او حجابش را برداشت تا شما او را ببینید که اعتراض دارد، پرسش دارد و خشم دارد. او از آن دسته هنرمندانی است که ما به او بدهکاریم و نه او به ما. مایی که دل بدست آوردن بلد نیستیم. می گوییم مهسا امینی خودش فوت کرد، بی هیچ خشونتی. مریض بود. و این درد را بیشتر می کند. چرا باید یک دختر جوان با بیماری زمینه ای آنچنان در معرض استرس قرار بگیرد که بمیرد. می گوییم فلان دختر و فلان دختر خودکشی یا اووردز کرده، اما کدام بی انگیزگی و کدام خشم تا این اندازه آمار خودکشی را سرسام آور بالا برده؟ مریم بوبانی هم با چنین پرسش هایی روسری از سر برداشته.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - حضور ابراهیم رییسی، رییس جمهور در نیویورک و سازمان ملل موجب شده بود تا دولت وی در مقابل واکنش ها به وقایع اخیر بخصوص در فضای مجازی و رسانه ها تا اندازه ی زیادی سکوت کنند. در این میان وزیر ارشاد یکی از وزرایی بود که حوزه ی فعالیت و مسئولیت وی بیشترین واکنش ها را داشت و بدیهی است که ساکت نمی ماند. از برداشتن حجاب بعضی از هنرمندان تا مطالب، یادداشت ها، عکس و ویدئوهایی که این روزها از سوی هنرمندان به اشتراک گذاشته میشد. امروز محمد مهدی اسماعیلی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا در این باره سخن گفت. وی از سویی هنرمندان را به همراهی دعوت و از سوی دیگر تکلیف وزارت ارشاد را با هنرمندانی که از خطوط قرمز عبور کرده اند روشن کرد.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - مهسا امینی دختری که در پی برخورد گشت ارشاد به کما رفته بود درگذشت.

منتشرشده در گوناگون