هما گویا (سی و یک نما) – یک روز، داغ لواشک های آسید حمزه ماند به دلمان. یک موتوری با دو سرنشین آمد، سید و پسرش رو به گلوله بستند و فرار کردند. آن دکان بسته شد و نام کوچه هم شد شهیدان بهنود... فقط همین.