شیشه ی حرمت یک هنر، هنری به نام عکاسی دارد می شکند.قاب ماندگاری که قرار است ثبت کند وقایع یک جشنواره را اما شلوغ شده نگاه های بلد و نابلد، زمانی "دوربین"شرط لازم این هنربود و نه کافی، اما حالا انگار تنها شرط کافی همین دوربین است و لنز هر چه درشت تر بهتر.دیگربرای عکاسی حریمی نیست و به همین دلیل سوژه های عکاسی هم تمایلی به در قاب نشستن ندارند.
چیزی که در جشنواره فجر امسال مبهوت کننده است ، تعداد عکاس هاست که به نظرم بدون اغراق یک سوم جمعیت فضای پردیس غریب ملت را رقم می زنند. چه خوب که این صنف حتی یک هزارم تاکسی های خطی هم برای حرفه خود ارزش قائل نیستند. چه خوب که عکاسان حرفه ای ، با رزومه و با سابقه دوربین ها را روی زمین نمی گذارند و در یک اقدام هماهنگ از دبیر محترم جشنواره تعریفی از جایگاهشان نمی خواهند.
چه خوب که من عکاس نیستم. وگرنه پاشنه هایم را ور می کشیدم با دوربین به خدمت آقای دبیر جشنواره می رفتم و می گفتم : "هنوز دیر نشده، بیایید و عکس های جشنواره را نجات دهید. بیایید و کاری کنید کارستان. از عکاس ها رزومه بخواهید و اینکه از کجا هستند و چطور این مملکت به یکباره صاحب این تعداد عکاس –ژورنالیست شده است.لابد ایشان هم از من می خواهند تا دفترشان را ترک کنم.
به عکسی که "امیر حق بر"که با زیرکی از عکاس ها گرفته نگاه می کنم.در این سال ها تقریبا بیشتر عکاس های حرفه ای رسانه را می شناسم و با خیلی از آنها همکاری داشتم، اما در این عکس تقریبا هیچیک را قبلا ندیده ام.فقط تک و توکی....شاید آلزایمر گرفتم من!!!