رضا موتوری – مسعود کیمیائی
رضا موتوری(بهروز وثوقی): وقتی آدم تنـــــها میشه به خیلی چیـــــزا دل می بنده ...!
کندو-فریدون گله
ابی(بهروز وثوقی):خیلیا منو زدن ... پاسبونا ... شوفرا ... پارچه فروش های کوچه مهران ... آدمای ممد ارباب ... سیاهی های کوچه سرخپوستا ... می دونی ... همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم ... مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش ... از دردش خوشم میاد ... مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن....
سوته دلان - علی حاتمی
داش حبیب: چرا نیومدی در دکون؟
مجید: امروز جمعس تعطیلیه!!!
داش حبیب: امروز دوشنبس، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییییییر، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس
داش حبیب: اون تقویم باطلست
مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه، خواه مرده خواه زنده، جخ تقلید مرده جایزه، آقا میگه بالا منبر
********
این مالو منال مفتی همچین هلو برو تو گلو گیر نیومد ،
حاصل یک عمر جوب گردیه ، آقامون ظروفچی بود خودمون شدیم جوب چی ،
آقا مجید ظروفچی جوب چی ، میخه زنگ زده ، زنجیره زنگ زده ،
تارزانه زنگ زده ، ساعته زنگ زده ، حواستو جمع کن
ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه چون زنگاشو زده..
********
خوش به سعادتتون که میرین روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو ببره روضه ؟
آقا مجید تو رو چه به روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت کربلاس !
*********
· مجید : "خدایا چقدر دشمن داری دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی."
*********
· مجید:"بلا روزگاریه عاشقیت
********
. "داداش حبیب ما داداشیم از یه خمیریم اما تنورمون علی حده است تنور شما عقدی بود مال ما تیغه ای صیغه ای کله شما شد عینهو نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه کله ما شد عینهو نون سنگک هه هه هه هه خوب شد که بربری نشدیم!
آقا مجید ! تافتونیا اونطرفیا اونوریا همونا که بعد چله آقات تو رو انداختن تو این اتاق یه دری همه ثروتم ضبط میکنن! داداش حبیبم یه نفره تو اونا غربتیا یه لشکرن جخ سر داداش حبیبم مث سر اونا تافتونیه نه سنگکی ! با اونا تنیه با من ناتنی ! با اونا تنیه با من ناتنیه ! با اونا تنیه با من ناتنیه ! با اونا تنیه تن تن تنی نا تن تنی تن تن تنی نا تن تنی.......
آقا مجید اگه غربتیا برگشتن گفتن جوبچی لجن جمع کنه بگو : دامادتون که دواتچیه لیقه دوات جمع میکنه به هر چی نه بدتره آدم دروغگوووووووووووو دشمن خداست ........
********
دروغگو دشمن خداست، وای که چقدر دشمن داری خدا ! دوستاتم که مائیم یه مشت عاجز علیل ناقص عقل که در حقشون دشمنی کردی!!
همسفر - مسعود اسدالهی
ﻋﻠﯽ(بهروز وثوقی) : هان-
-ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ؟
- ﻣﺚ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺭﻩ -
ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﯼ ؟
- ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ -
-ﺗﻮ ﺯﻥ ﺩﺍﺭﯼ ؟
- ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ،ﺯﻧﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟
- ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺩﺍﺭﯼ ؟
- ﺭﻓﺘﻢ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ
- ﭘﺲ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯼ ؟
- ﻫﯿﭽﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﯾﻪ...ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻫﻨﯽ ﮐﻪ ﮔﯿﺮ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮ ﺭﻭﻣﯽ ﺩﻡ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻨﻪ ﺍﺕ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ
ﮔﯿﺮﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺳﯽ ﺧﻮﺩﻡ
- ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﺪﯼ ؟
- ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺍﻧﮕﻮﻟﮑﻤﻮﻥ ﻧﮑﻦ ﻧﺰﺍﺭﯾﺎﺩ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺑﯿﻔﺘﯿﻢ ،ﻋﺸﻖ ﮐﺪﻭﻣﻪ ﺑﮕﯿﺮ
ﺑﺨﻮﺍﺏ ...ﻫﺮ ﭼﯽ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﭘﺮﯾﺪ ... ﻣﺼﺒﺘﻮ شکر
ﻣﺎ ﮐﺠﺎﯾﯿﻢ ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ؟ (ای که تو روحت دائی)
ﯾﻪ ﺷﺒﻢ ﻣﺚ ﻓﻘﯿﺮ ﻓﻘﺮﺍ
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺭﻩ ...
داش آکل - مسعود کیمیائی
داش آکل: روی زخم دل مرد هیشکی نمیتونه مرهم بذاره، زن!
اقدس: میدونم که همه کوچیکتر از اون هستن که بتونن کاری برات بکنن. من فقط میتونم برات برقصم و سر تو گرم کنم. اما مادرم بهم میگفت: «وقتی مرد غم داره، یه کوه درد داره.»
داش آکل: وقتی مرد غم داره یه کوه درد داره ... اسم مادرت چی بود زن؟
اقدس: مرجان!
قیصر-مسعود کیمیایی
قیصر: این نظام روزگاره... یعنی این روزگاره دایی. نزنی میزننت
********
قیصر: «اَه خاندایی، تو آدمو مایوس میکنی. اگه قرار روزگاره که آدم پیر بشه دلش کوچیک بشه، ای خدا منو هیچ وقت پیر نکن چون حوصلهاش و ندارم.» «من بچهام، آره. من خیلیام بچهام. واسه اینه که هر کی تو گوشم بزنه میزنم تو گوشش. اما تو چی؟ تو دلت میخواد تو گوشت که بزنن بگی من پهلوونم. پهلوون هم باید افتاده باشه. تو گوشش که میزنن سرشو بندازه پایین از دیفار رد شه.» قیصر : «احترامت واجبه خاندایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیآد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی … به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون که می تونست یه محلی رو جابجا کنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می کشید دیوارا تکون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راهآبها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت کنار … مثل یه مرد شروع کرد کاسبی کردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خاندایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون کجاست ؟ … اون فاطی که تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود کجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و میرفتیم، هر چی اون کاسبی کرده بود برای فقیر فقرا، سحری میخرید و پول افطاریشونو میداد … حالا چی شد؟ … سه تا بیمعرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونا فرستادند زیر خاک … منم این کار و می کنم … منم میفرستمشون زیر خاک … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمیدونی چه التماسی میکرد، ننه … چشاش داشت از کاسه در میاومد خاندایی … میفهمی … چشاش داشت از کاسه در میاومد … اونارم وادار به التماس میکنم … حساب یک یک شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو کردید … منم دو تا گیر کوچیک دارم … یکی اینکه به این ننه مشهدی قول دارم ببرمش مشهد زیارت … یکیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال میکنی چی میشه خاندایی … کسی از مردن ما ناراحت میشه؟ … نه ننه … سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره که ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور که ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردنو نداره »..
گوزنها -مسعود کیمیائی
تو رفتی، ما وایسادیم... تو خوندی، ما نخوندیم... ته جفتشم که بگیری یعنی زرشک...!
سید رسول(بهروز وثوقی) :نـــمـــردیـــمُ گــلولــه هــم خـــوردیـــم ...
هــمــیــشــه دوس داشــتــم یــه جــور خــوب کــلکـم کــنــده بــشــه ...
بــا گــولــه مـــردن از تــــو کـــوچه زیـــر پــل مــردن کــه بــهــتـره
*****
سـیـد رســول (بـهـروز وثــوقــی ): اگــه رضـایـت دادی کـه دادی اگــه نــدادی بــاز هــمـدیـگـرو مـیبـیـنـم بـالـاخـره یـه جـوری مـیـشـه دیـگـه...اونـوقـت مـن مـیـمـونـم و تـو یـه ضـامن دار انـقــدی!
دشنه - فریدون گله
عباس چاخان :خوونه رو نیگا ، مث ماه میموونه،
تموم تهرونو بگردی لنگش پیدا نمیشه،
اگه بدوونی چقده گروون تموم شده واسم این دوتا اتاق مث ماه،
همه ی گچبریاش از این سر تا اون سر کار اوس رجب گچبر بوده،
میگن ..
یه دوونه خشت تو پی اش مصرف نشده
همش آجر قزاقیه،
****
چشم شیطون کر توپ توپم
بسه، بسه دیگه
خون تو اگه بریزه ناحقه
تو عمرم حق کسی رو ناحق نکردم
حق داشتم میدم،اما از اون نامرد تر تو روزگار نیدم
ما با اسممون زندگی می کنیم یادت باشه هر جا رفتی بگی
اینطرفا ما انقده مردی داریم که سهم نامردارم میدیم
اینم ببر زندون بده داشت باش خیار پوس بکنه
آخه مال خودشه،جاگذاشته بود تو پشت ما
اینم 25 هزار تومن،سهم اون نامرد
طوقی - علی حاتمی
-بچه حلال زاده به دائیش می ره ...
-نه خیر .. انگار با دیفالم .. روتو برم .. آقا به روی مبارکشم نمیاره ..
-پرش بده بره .. این صاب مرده رو پرش بده بره ..
نمیشه پرش داد .. باهاس اول جلدش کنم ..
-خیلی کفترات کم بودن یه بارکی همه خونه رو بکن سعله ..!
-این یه چیز دیگه س بی بی ..همه کفترام یه طرف .. این یه طرف ..
بی بی این طوقیه ..
طوقی !؟
طوقی – علی حاتمی