علی افشاری/سی و یک نما -داستان از اونجایی شروع میشه که "سیمین" طلاق گرفته و الان تو خارج اینفلوئنسر اینستاگرام شده لایو میذاره هر از گاهی؛ فقط چون یه کم هزینه ها رفته بالا تبلیغ سایت شرط بندی میکنه برای حضراتش ، چهارشنبه ها هم میره پشت میز انفجار !
"ترمه" با مامانش نرفت خارج. انتخاب کرد که ایران بمونه. الان شده یه پارچه خانوم، تحصیل کرده، فوق لیسانس دار، دم بخت... تو یه فروشگاه لوازم خونگی کار میکنه. هر وقت هم مشتری ازش میپرسه :« این جنسا گارانتی داره؟» میگه « نگیم گارانتی بگیم ضمانت.» باباش "نادر" از اونور مغازه در حالی که تِی دستشه داد میزنه میگه :« ضمانت هم عربیه بگید پشتیبانی!»
شاید واستون سوال بشه چی شد که نادر از کارمند بانک بودن رسید به تِی کشی مغازه؟ خدمتتون عارضم که با تعطیلی چند تا از موسسه های مالی اعتباری نادر هم از کار بیکار شده و الان کارگر یه مغازه ست.
راستی تا یادم نرفته بگم که نقش نادر رو دیگه پیمان معادی بازی نمیکنه دادیمش به "جواد عزتی". چون به هرحال چرخ های اقتصاد سینما باید بچرخه...
جای اون سکانس احساسی توی حموم هم جواد عزتی رو میذاریم به همراه حجت، که اتفاقا بازیگر نقش اونم "شهاب حسینی" نیست و دادیم "رضا عطاران"، با آهنگ « واسه دختر شما خواستگارایی اومدن » شماعی زاده تا لاتی برقصن و قر بدن.
به هر حال جامعه نیاز به تولید محتوای شاد داره و هر چی از سیاه نمایی فاصله بگیریم بهتره!
با تمام احترامی که به خانوم "ساره بیات" قائلم به نظرم نقش ایشون کلا باید از فیلمنامه حذف شه و تو قسمت جدید فقط یه تابلو با روبان مشکی ازشون روی دیوار ببینیم ؛ چون تو قسمت اول زیادی نماشون سیاه بود و سیاه مینمایید . بهتره اینجوری قصه رو پیش ببریم که حجت یه زن خارجی گرفته. ترجیحا بلوند! که به ضایع ترین شکل ممکن فارسی حرف میزنه؛ دقت کنید اصلا نیازی نیست این بازیگر خارجی معروف باشه اصلا شاید آخرین فیلمی که بازی کرده فیلم عروسی خواهرش باشه...
دیالوگهای فیلم هم از اون دیالوگ های عمیق قسمت اول رسیده به اینجا که نادر به حجت میگه :« میخوری؟» حجت میگه :« چیو ؟!» نادر میگه :« چاییتو میگم. یخ نکنه!» مخاطب تو سالن سینما از حجم بالای بامزگی دیالوگ هِر هِر میخنده ، و کف سالن سینما رو گاز میگیره.
تو سکانس آخر فیلم نادر دوباره ازدواج میکنه "حامد همایون" تیتراژ رو میخونه و خرسند و خوشحال به خونههامون برمیگردیم!