جمعه, 19 شهریور 1395 01:30

نگاهی به فیلم تحسین برانگیز "برادرم خسرو" ساخته ی "احسان بیگلری"

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

سی و یک نما - فیلمنامه "برادرم خسرو" را احسان بیگلری و پریسا هاشم پور مشترکا نوشته اند.اگرچه این کارگردان در مصاحبه ای به مصلحت رسانه ای و محافظه کارانه ،درباره داستان فیلم گفته است؛ "خسرو نام پسر جوانی است که به بیماری اختلال دو قطبی مبتلا است و برای درمان این بیماری مجبور شده چند هفته ای در خانه برادر بزرگتر خود به سر ببرد. اختلال روانی دو قطبی نام یک بیماری روانی است که در انسان های خلاق هم رخ می دهد به این معنا که گاهی دچار افسردگی شدید می شوند و گاهی هم از فرط شادی در پوست خود نمی گنجند و معمولا تعادل رفتاری ندارند."

"برادرم خسرو"، نام نخستین فیلم سینمایی احسان بیگلری در مقام کارگردانی است. احسان بیگلری نگارش فیلمنامه «نقطه کور» را نیز بر عهده داشته است.

ناصر،با نقش آفرینی، "ناصر هاشمی"، دندان پزشک موفق و نظام مندی است که درصدد است مقاله ای علمی را در همایشی جهانی در کشور آلمان ارائه کند.او در چنین شرایطی باید بعد از چند سال،میزبان دو هفته ای برادرش،جوانی به نام خسرو (شهاب حسینی)شود.
ناصر و همسرش که همکار او نیز هست،بیتا(هنگامه قاضیانی)،در ابتدای ورود خسرو به منزل،می دانند که با فردی روبرو خواهند شد که به عنوان بیماری دو قطبی باعث ایجاد تنش خواهد شد.اما به تدریج،از همان ابتدای فیلم،بیتا همسر ناصر متوجه می شود،نگاه خسرو به ناصرهمراه با انتقادات قابل تحملی است.انتقادی نظیر؛مفقود شدن جواب مثبت ادامه تحصیل موسیقی، که توسط پدرش و ناصر،دیر به دستش رسیده است.جواب ناصر،به این ادعا،با تذکر بر متوهم بودن خسرو است.

در این میان تنها کودک خانواده ناصر،شایان،از همان ابتدا،به زلال بودن و صمیمیت خسرو،واکنشی مثبت نشان می دهد.گویی کودک درون فعال و بیدار خسرو،این کودک را درک کرده است.با او همبازی می شود،و این راحتی،ناصر را نگران می کند.

در صحنه ای از فیلم که خسرو ناصر،به یاد پدر می افتند و خاطرات گذشته را مرور می کنند،خسرو می گوید:«انگار خیلی ناصرخسرو رو دوس داشته،شانس آوردیم ،اگه به تیمور لنگ علاقف داشت،تیمور تو بودی،منم همون لانگش می شدم.»

آنچه از خسرو می بینیم،صراحت لهجه و عدم محافظه کاری در بیان احساسات خودش است.همانند یک منتقد،نظام فکری و زندگی ناصر را به هم می ریزد. از بیدار کردن خانواده در صبح زود گرفته تا بیان احساسش،درباره تبعیضی است از سوی پدر که ناصر به مدد آن توانسته به عنوان نور چشمی،مراحل ترقی را طی کند.

همچنان که ناصر،مورد توجه شایان و مادرش؛بیتا قرار می گیرد،ناصر،نگرانی اش بیش از پیش می شود.نگرانی ناصر زمانی به اوج می گراید که قوانین عصا قورت داده نظام زندگی اش،یکی پس از دیگری،توسط خسرو،با منطقی کودکانه و سلیم،نقض می شود.

بازی شایان با عمویش بر سر میز شام،با برخوردی بیش از حد انتظار،یعنی درگیری فیزیکی و نواختن سیلی بر صورت خسرو،به پایان می پذیرد.این برخورد،حتی با وجود علم بر بیماری خسرو،توسط دیگر اعضای خانواده یعنی شایان و مادرش،بیتا،سرزنش می شود.

فیلمنامه دقیق و منطقی،پیش می رود و اگر تماشاگری نتواند،این رشته منطقی،نگرانی بیش از حد انتظار ناصر و دلایل رفتار های عصبی و فزاینده خسرو را درنیابد،متوجه اهمیت میزانسن های نمادین بخش دوم فیلم نخواهد شد.

در بخش دیگری از فیلم،خسرو به بیتا،اعتماد به نفسی می دهد که بتواند در نقاط شلوغ شهر هم رانندگی کند،چیزی که همیشه ناصر،به خاطر احتمال تصادف،از بیتا دریغ کرده است.ناصر،حتی،به دلیل آبستنی،مانع ادامه طبابت همسرش بیتا،شده است و بیتا در ادامه چالش ناصر با خسرو،با خسرو همذات پنداری می کند.نقطه اوج این هذات پنداری همسر ناصر با خسرو،سکانس ماقبل آخر است،زمانی که در آسانسور،متوجه می شود،آبستنی او با مقدمه چینی ناصر،به خاطر این بوده است که خانه نشبن شود و از ادامه تحصیل باز بماند!

انگار،ناصر در ذهن خود،به همسرش که همکار او بوده،به چشم رقیب نگاه می کرده است.

یکی از ویژگی های مثبت فیلم،اعتماد به شعور مخاطب برای کشف این ارتباطات است،شعار نمی دهد و حتی می تواند،به صورتی نمادین وصف حکومت های خودکامه وسرمایه داری نیز باشد.حکومت هایی(خانواده های نظام مندی چون خانواده ناصر) که برای حفظ نظام (نظم و دسیپلین )خود،از اهرم هایی چون تبعید(خسرو از شهرستان،در ابتدای فیلم آورده می شود و در صحنه آخر توسط ناصر،به شهرستان برده می شود) و زندان(در صحنه ای از فیلم، ناصر با خوراندن دوز بالای داروی خواب آور،با علم بر اینکه تداخل دارویی روی می دهد،خسرو را به خوابی عمیق می برد و او را به تخت می بندد!) و تسکین (پرهیز ناصر از صمیمیت های دوستانه و توجه نمادین به موسیقی کلاسیک و اپرا در مقابل موسیقی اعتراض و انتقادی مورد توجه خسرو و شایان)، استفاده می کنند.

اما در سکانس ماقبل پایان، بیتا، وقتی متوجه دسیسه و خودکامگی و جاه طلبی ناصر می شود،مورد تهمتی مشترک قرار می گیرد،ناصر او را متوهم می خواند!

ارجاع فیلم به موسیقی اعتراض با خواندن ترانه مشهور "مشتی ماشالا" فرهنگ قاسمی و فریدون فروغی،در کد دادن نویسنده و کارگردان به نگاه انتقادی
خسرو،موثر است.و در سکانس بعدی،مواجهه ناصر و خسرو،به گونه ای نقد موسیقی پاپ و کلاسیک بی رمق و سرخوشانه روز است که توسط خسرو،به شدت و خشم طرد می شود.

ناصر و پدرش،که در عکسی قدیمی با قیچی خسرو، از زندگی او حذف شده اند،یکی دیگر از صحنه هایی است می تواند،در کنار حمله خسرو به صفحه های گرامافون موسیقی اشرافی، مورد کشف و شهود تماشاگر قرار گیرند.جنگ گیتار الکترونیک با آرامش مسموم کلاسیک،پرهیز خسرو از موسیقی پیانویی که متعلق به آدمای عصا قورت داده است(البته اگر با تساهل همراه با کارگردان از موسیقی مهیج شاعر پیانو، شوپن و راخمانینوف اغماض کنیم )، می توانست فیلم را جدالی موسیقایی ببخشد.اما به هرحال و دست کم،فیلم تداعی کننده «پرواز برآشیانه فاخته» و «شرق بهشت» است.

زیرا خاستگاه داستان فیلم،به خاطر تبعیضی است بین دو برادری که یکی به خاطر رذالت و سر سپردگی،به ظاهر رشد فکری واجتماعی کرده است و دیگری به خاطر نبوغ و کودک درون فعال و بی پروا بودن به ابراز انتقاد،منکوب و متهم به دیوانگی است!

نویسنده : هومن ظریف (روزنامه نگار و مستند ساز)

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید