سه شنبه, 17 بهمن 1396 03:30

یادداشت های یک ناگورنو کاراباخی فجر نشین / یادداشت سوم/ خنده هاش ... لعنتی ... خنده هاش ... !

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
یادداشت های یک ناگورنو کاراباخی فجر نشین / یادداشت سوم/ خنده هاش ... لعنتی ... خنده هاش ... ! یادداشت های یک ناگورنو کاراباخی فجر نشین / یادداشت سوم/ خنده هاش ... لعنتی ... خنده هاش ... !

در این چند روز انقدر فیلم دیدم که همه را با هم قاطی کردم اما یه چیزی را در مورد فرهنگ تهرانی ها فهمیدم. دختراشون حق ندارند با عشقاشون ازدواج کنند و برای همین یا تو چهارراه استانبول گیر می کند و یا از برج مارپیچ دوبی پرت می شوند پایین. یک چیز دیگر هم فهمیدم. یه فیلم بود به نام لاتاری.شک کردم. نکند ترامپ راست میگوید تهرانی ها تروریستند. همچین لنگ جنازه را جلوی دوربین می کشید که صحنه مشابهش را یه کارگردانی که حاج کاظم صداش می کردن در فیلم خودش از داعشی ها نشان می داد. خلاصه باید تا آخر فجر از روی فیلم ها سر در بیارم که این تهرانی ها چی توی کله شونه. !

چقدر هم فیلم دارند این ها!!آخر مگر میشود انقدر فیلم ساخت ؟ ما در ناگورنو  با احتساب فیلم های لو رفته و خصوصی سالی ده فیلم تولید میکردیم اما همه فاخر ...
در مورد فیلم « بمب » نظر خاصی ندارم ، نامش غلو آمیز بود ! بمب ؟ ترقه ای بیش نبود این فیلم ! در فیلم نادر و سیمین بازی می کردند. مگر این دو تا را اصغر فرهادی نبرد محضر و طلاقشان را گرفت؟اصلا اسم فیلم را هم بعدا کرد "جدایی".این پیمان معادی و لیلا حاتمی چرا در این فیلم با هم با هم دعوا میکردند ؟ بکشید این دندان لق را ! تفاهم ندارید خب!!
« امیر » بسیار فیلم خوبی بود . بعد از چند روز خستگی از تنمان در رفت ، از بس خوب خوابیدیم با این فیلم ! بهترین خواب عمرمان را با این فیلم کردیم . فقط نمیدانم چرا در هیچ نمایی پایین تنه بازیگران را ندیدیم ؟ یعنی اگر زیر شلواری هم پای بازیگران بود کسی متوجه نمیشد ! به نظرم این فیلم را باید پشت سر « به وقت شام » پخش میکردند که بعد از یک وعده غذای سنگین با خیال راحت بخوابیم ...
درمورد فیلم « بانو قدس ایران » باید بگویم که ... باید بگویم که ... باید ... ای بابا نمیدانم چرا هر چه میخواهم بگویم کیبورد نمی نویسد ... گویی کیبورد راضی نیست ... بیخیال !من را وارد بازی های پیچیده خودتان کنید. این مستند بود و تاریخی و ربطی به من نداشت.
اما « لاتاری » ! این محمدحسین مهدویان بدون هادی حجازی فر فیلم از گلویش پایین نمیرود ؟ یعنی انگار زنگ میزند به هادی میگوید پاشو بیا خونمون فکر کنیم فیلم چی بسازیم ! من میترسم در آینده فیلمی بسازد که در آن هادی حجازی فر به هادی حجازی فر زنگ بزند و بگوید بیا هادی حجازی فر را بکشیم !!!که در پایان و پیش از وقوع قتل هادی حجازی فر، هادی حجازی فر را دستگیرمیکند !اما لنگش را نمی گیرد و جلوی دوربین مدار بسته تو مستراح نمی کشد.
رفتم نشست خبری همین لاتاری. چه خبر بود!!!چرا وقتی خبرنگاران سوال میپرسند تهیه کننده میخندد ؟ خب اگر مطلب خنده داری هست بگویید ما هم بخندیم ! اما ... خنده هاش ... لعنتی ... خنده هاش ... عجب دل میبرد ! در ناگورنو اصلا چنین تهیه کنندگان خوش خنده ای نداریم ! ( البته تهیه کننده بد خنده هم نداریم یا اصلا به روایتی تهیه کننده نداریم ! ) .
اما از این مسائل دلبرانه بگذریم پایان فیلم طوری بود که مسیر سالن تا نشست خبری را به حالت نینجا طور طی کردیم و هر زشت محتوایی، نگاه چپ بهمان میکرد، فرمش را با محتوایش یکی میکردیم و دکوپاژش را پایین میاوردیم ! اما خودمانیم عجیب این تهرانی ها عاشق فیلم و جشنواره اند !!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید