کیارستمی به همانند کوروساوا یا هیچکاک سبک منحصر به فردی در فیلمسازی دارد، و در سی سال گذشته سبک او الهام بخش بسیاری از فیلمسازان در سراسر جهان بوده است. کیارستمی و سبک فیلمسازی اش ورای دوست داشتن یا نداشتن فیلم اوست کسی می تواند فیلم های او را دوست نداشته باشد اما نمی تواند سبک و نام او را سینمای معاصر حذف نماید. کیارستمی فیلمسازی است که هر عاشق سینمایی باید به تماشای فیلم هایش بنشیند. در این لیست ده فیلم مهم و برتر کیارستمی را که باید دیده شوند را معرفی می کنیم.
مسافر / The Traveler / 1974
اولین فیلم بلند سینمایی کیارستمی نقبی به نئو رئالیسم و 400 ضربه فرانسوا تروفو (1959) است. قاسم جولایی دانش آموز حدوداً ده ساله شیفته فوتبال است. او به رغم اعتراض مادرش در كوچه به بازی فوتبال ادامه میدهد، دیر به كلاس میرسد، سر كلاس درباره فوتبال صحبت میكند و به قدری شیفته بازی است كه تصمیم میگیرد برای دیدن مسابقهای به تهران برود. برای عملی كردن تصمیماش به سی تومان پول احتیاج دارد و برای تأمین آن پول خرجی مادرش را میدزدد، بچههای خردسال دبستانی را فریب میدهد و در ازای پنج ریال با یك دوربین قراضه عكسهای قلابی از آنها می گیرد و سرانجام توپ و دروازههای تیم محلهشان را میفروشد و شبانه به تهران میرود و خود را به ورزشگاه امجدیه میرساند. سه ساعت به وقت مسابقه باقی مانده است. او كه تمام شب را در اتوبوس بیدار بوده و خسته است، در سایهساری به خواب عمیق فرو میرود. در خواب كابوس میبیند: در مدرسه او را به جرم تقلب تنبیه میكنند و دانش آموزانی كه او را دنبال كرده و گرفتهاند با نظر موافق به تماشای صحنه فلك شدن او میایستند. قاسم آشفته از خواب میپرد و مسابقه را پایان یافته و استودیوم را خالی از تماشاچی میبیند.
بهترین صحنه: صحنه ای که تماشاگر هرگز آن را فراموش نخواهد کرد صحنه ای که قاسم همکلاسی های خود فریب می دهد.
گزارش / The Report / 1977
محمد فیروزكوهی، ممیز مالیاتی وزارت دارایی در اداره متهم به گرفتن رشوه میشود. رئیس اداره حكم تعلیق او را صادر می كند. محمد در خانه نیز با صاحبخانه و همسرش اعظم درگیری و مشكل دارد. محمد پس از یك دعوای خانوادگی همسرش را كتك میزند و با فرزند خردسالش خانه را ترك میكند. چند ساعت بعد وقتی محمد به خانه باز میگردد اعظم را كه با خوردن قرص اقدام به خودكشی كرده است در حال بیهوشی مییابد. محمد همسرش را به بیمارستان میبرد و شب را نزد او به صبح میرساند و پس از اطمینان از سلامتی اعظم با خستگی و تردید بیمارستان را ترك میكند.
بهترین صحنه: صحنه ای که مرد به ساندویج فروشی می رود در حالی که منتظر ساندویچ اش است، به حرف های مردم در مورد مسائل مهم، فلسفی و اگزیستانسیالیستی گوش می دهد.
خانه دوست کجاست؟ / Where Is the Friend’s Home / 1987
خانه دوست کجاست؟ یک نقطه عطف در زندگی حرفه ای کیارستمی است. این فیلم اولین بخش از سفر طولانی کیارستمی برای پیدا کردن یک زبان سینمایی منحصر به فرد است که هم شاعرانه و هم واقع گرایانه باشد. عنوان فیلم نام شعری از سهراب سپهری است، شاعری که طبیعت و زندگی روستایی در اشعارش موج می زند. سپهری به مثابه یک نقاش در فیلم کیارستمی حضوری محکم دارد (در واقع، تصاویر کیارستمی دربرگیرنده لحظاتی است که با قلم موی سپهری امضا شده است) خانه دوست کجاست؟ همچنین به سوالات اخلاقی نیز می پردازدکه در ذهن سپهری وجود دارد.
دانش آموزی كه معمولاً مشق شب خود را روی ورق پاره مینویسد توسط معلم تهدید به اخراج از كلاس میشود. پس از تعطیلی كلاس. شاگرد دیگری كه در روستای مجاور ساكن است، متوجه میشود دفتر مشق همكلاسی خود را اشتباهی همراه آورده است. او برای جلوگیری از تنبیه همكلاسی تصمیم میگیرد دفتر را به او برساند. اما خانه او را نمییابد. صبح روز بعد قبل از آنكه معلم مشق همکلاسی را ببیند دفتر را به او بازمیگرداند. او به عنوانِ آخرین راهحل مشق همکلاسی خود را نیز نوشته است.
بهترین صحنه: لحظه نوشتن مشق دوستش است و لحظه ای که معلوم می شود او مشق را نوشته است.
كلوزآپ، نمای نزدیک / Close-Up / 1990
حسین سبزیان به دلیل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانواده آهنخواه بهعنوان مخملباف معرفی میكند و به بهانه ساختن فیلم به خانه آنها راه می یابد. آنها گاهی صحنههای فیلم را كه باید ساخته شود تمرین هم میكنند. پدر خانواده كه به سبزیان مشكوك است به كمك یكی از ئوستانش که آهنگساز تلویزیون است از طریق حسن فرازمند، خبرنگار مجله سروش، هویت سبزیان را برملا میكند و پس از دستگیری او را به دادگاه میکشانند. در دادگاه پس از بررسی ماجرا و گرفتن تعهد از سبزیان و رضایت خانوادهٔ آهنخواه پرونده بسته می شود. روز آزادی سبزیان محسن مخملباف به دیدار او می رود و هر دو، برای رفع کدورت، به خانه آهنخواه می روند.
بهترین صحنه: زمانی است که دو کاراکتر اصلی فیلم با موتور از خیابان عبور می کنند.
زندگی و دیگر هیچ / Life, and Nothing More… / 1991
این فیلم به نوعی پاره دوم از سهگانه زلزله کیارستمی است، دو فیلم دیگر خانه دوست کجاست؟ و زیر درختان زیتون هستند. سه روز پس از زلزله خرداد ۱۳۶۹ در استان گیلان، پدر و پسری از تهران به منطقه زلزله زده و به جستجوی بابک و احمد احمدپور بازیگران فیلم خانه دوست کجاست؟ میروند. به دلیل راه بندان مجبور میشوند راههای فرعی مختلفی را برای رسیدن به روستای کوکر، محل زندگی پسربچهها طی کنند. پدر و پسر، احمد پورها را تا پایان فیلم نمی بینند اما خبرهایی از سلامت آنها میگیرند.
زیر درختان زیتون / Through the Olive Trees / 1994
قسمت دیگری از سه گانه کیارستمی و یکی از بهترین فیلم های کیارستمی است. زیر درختان زیتون فیلمی درباره قدرت است. برخلاف دو فیلم دیگر از این مجموعه فیلم بجز در شروع و پایان عنوان بندی موسیقی متنی ندارد. صحنه آخر فیلم تاثیرگذارترین و ماندگارترین صحنه های فیلم است، موید این است که کیارستمی چگونه از تجربیات نقاشی اش در سینما استفاده می کند و صحنه ای ملودرام شاعرانه خلق می کند.
یک گروه فیلمسازی برای ساخت فیلم وارد روستایی در شمال ایران میشود. در این روستا به تازگی زلزلهای رخ دادهاست. كارگر جواني كه در روستايي در اطراف رودبار زندگي مي كند به دختري علاقه داشته و از او خواستگاري كرده است. خانواده ي دختر به اين دليل كه كارگر جوان، خانه و كاشانه اي از خود ندارد و خود دختر به اين علت كه جوان سواد ندارد با اين ازدواج مخالفت كرده اند. كارگر جوان، كه سال ها به كار ساختن خانه براي روستائيان مشغول بوده دل شكسته كارش را رها كرده است. با وقوع زلزله ي رودبار كليه ي خانه ها ويران مي شود و والدين دختر در اين حادثه زير آوار مي مانند. اين بار استدلال جوان براي دختر اين است كه با وقوع زلزله بسياري از مردم چون او، خانه و كاشانه اي ندارند. اما دختر كماكان از ازدواج با او طفره مي رود، تا اين كه يك گروه فيلمبرداري به روستا مي آيد تا از وقوع زلزله فيلم بگيرد. دختر و پسر جوان به عنوان بازيگران غير حرفه اي فيلم انتخاب مي شوند، و كارگردان كه شاهد كوشش هاي جوان كارگر براي جلب رضايت دختر است به تصوير كردن ماجراي آن دو علاقه مند مي شود.
طعم گیلاس / Taste of Cherry / 1997
طعم گیلاس فیلم مینی مالیستی ایرانی (تولید مشترک با فرانسه) است. فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی میگردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰هزار تومان پول انجام دهد.
فیلم طعم گیلاس همراه با فیلم ژاپنی «مارماهی» ساختهٔ «شوهئی ایمامورا» جایزهٔ نخل طلای جشنوارهٔ کن رادر سال ۱۹۹۷ برد که یکی از مهمترین جوایزی است که سینمای ایران به دست آورده است.
در کنار استقبالی که از فیلم شد، «راجر ابرت» منتقد فیلم، طعم گیلاس را در فهرست فیلمهای سال ۱۹۹۷ که از آنها متنفر است قرار داده و آن را خسته کننده دانسته است. ابرت در نقدش اشاره کرده پس از تماشای فیلم، «جاناتان روزنبام» منتقد «شیکاگو ریدر» و «دیو کِهر» منتقد «نیویورک دیلی نیوز» که هر دو را قبول دارد، در لابی هتلش ملاقات میکند که معتقد بوده اند فیلم، شاهکار بوده است اما ابرت معتقد است «پادشاهی بدون لباس» دیده است.
آقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی) مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او می خواهد قرصهای خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش (صبح فردا) روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش میگیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبهٔ افغان و مردی که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی است رو به رو میشود و از آنها می خواهد فردا صبح سراغ او بیایند و «بیست بیل خاک» روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند.سرباز پیشنهاد را رد و به سمت پادگانش فرار میکند، طلبهٔ افغان شروع به موعظهٔ بدیعی میکند و خودکشی را برخلاف تعالیم اسلام و دستورهای قرآن میداند اما کارگر موزه که بعداً معلوم میشود پرندگانی مثل بلدرچین و کبک را برای تاکسیدرمی در موزه شکار میکرده، با تعریف ماجرایی از روز خودکشی خودش و این که چطور«یک توت شیرین مانع خودکشی او شده» پیشنهاد او را قبول میکند. در پایان فیلم هنگامی که منتظر دیدن سرنوشت «بدیعی» هستیم، فیلمبرداری تغییر میکند و تصاویری از پشت صحنه، کارگردان و گروه فیلمبرداری و همایون ارشادی می بینیم که از قبر بیرون آمده است. او در پایان به درک تازهای از معنای زندگی میرسد.
باد ما را خواهد برد / The Wind Will Carry Us / 1999
باد ما را خواهد برد فیلمی ایرانی بهکارگردانی کیارستمی و بازیگری بهزاد دورانی است. این فیلم بهعنوان یکی از ۵۰ اثر برتر سینمای جهان در دههٔ گذشتهٔ میلادی توسط جشنواره فیلم تورنتو انتخاب شد. جشنواره فیلم تورنتو در قالب برنامهای به نام «سینماتک»، فهرست ۵۰ فیلم برتر دههٔ اول هزارهٔ دوم میلادی را با نظرسنجی از ۶۰ کارشناس فیلم از سراسر جهان انتخاب کرد. این فیلم برندهٔ جایزهٔ بزرگ هیأت داوران و جایزهد فیپرشی از جشنواره ونیز بوده است.
چند نفر تهرانی که فقط یکی از آنها در فیلم دیده میشود، به روستای سیاهدره در سقز کردستان میروند. روستائیان تصور میکنند که آنها برای یافتن گنج آمدهاند و مرد اصلی گروه نیز بدش نمیآید که مردم چنین تصوری داشته باشند. تنها چیزی که در او و دوستانش دیده میشود، حالتی از انتظار برای رخدادن یک حادثه است. گاهی او از پشت بامها، خود را به کنار خانهٔ پیرزنی میرساند که در آستانهٔ مرگ است و فرزندانش در آنجا جمع شدهاند و اندوهگین و منتظرند و گاهی نیز برای صحبت کردن با تلفن همراه، ناچار است به گورستان روستا که روی قلهٔ تپهٔ مجاور قرار دارد برود. در آنجا، جوانی در حال حفر یک گودال است. سرانجام، در حالی که به نظر میرسد همراهان مرد جوان از انتظار خستهشده و رفتهاند، با ریزش گودال، جوان حفار زخمی میشود و پیرزن روستایی هم میمیرد، در حالی که مرد جوان شهری، به درک تازهای از فلسفهٔ تولد و زندگی دست یافته است.
ده / Ten / 2002
در فیلم ده یک زن درون خودرویی نشستهاست و در ده سکانس با ده شخص گفتگوهایی انجام میدهد و نمایی از زندگی زن امروزی در ایران را نشان میدهد. در این فیلم شخصیت اصلی داستان با پسرش، خواهرش، یک عروس آینده، یک فاحشه و زنی که به دنبال خواندن نماز است گفتگو میکند.
فروش ویدیویی فیلم در آمریکا بیش از ۱۰۰ هزار دلار گزارش شدهاست. طی یک نظرخواهی که توسط فهرست مجله امپایر در سال ۲۰۰۸ از میان ده هزار سینمارو صورت گرفت، فیلم ده در فهرست ۵۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما و در رده ۴۴۷ قرار گرفت.
کپی برابر اصل / Certified Copy / 2010
اولین فیلم کیارستمی در خارج از ایران است که بازیگر مشهور انگلیسی ژولیت بینوش در آن بازی کرده است، صحنه ای که تماشاگر فکر می کند زن را توانسته به خوبی بشناسد، اما به طور ناگهانی متوجه می شود که حتی نامش را هم نمی داند.
وقایع فیلم در ایالت توسکانی ایتالیا می گذرد. داستان فیلم پیرامون صاحب یک گالری هنری (ژولیت بینوش) و نویسنده ای که او به تازگی با وی آشنا شده (ویلیام شیمل)، می گذرد.
فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ با برخوردهای متفاوتی همراه بود، عده زیادی برای این فیلم دست زدند اما تعدادی هم آن را هو کردند. ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره را به خود اختصاص داد. این فیلم همچنین در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ یکی از نامزدهای جایزه نخل طلا بود.
فیلم با سخنرانی نویسنده ای انگلیسی به نام جیمز میلر در معرفی کتابش به نام «کپی برابر اصل» شروع می شود که مربوط به اصالت و قدمت یک اثر هنری و اثری است که عیناً بر اساس آن خلق شده به طوری که تمایز میان نسخه اصل و نسخه بدل دشوار است ـ سنتی که معمولاً در نقاشی و هنرهای تجسمی و موسیقی سابقه دارد و در ادبیات و سینما با اینکه به گونه دیگری مرسوم است اما چندان پذیرفته نیست. زنی که عاشق آثار هنری و عتیقه فروش است (و اسمش را تا آخر فیلم نمیدانیم) نیز در سخنرانی جیمز میلر حضور دارد و حتی بعد از ورود او به سالن، از او می خواهد کتابش را برایش امضا کند اما به خاطر نق زدن های پسر کوچکش مجبور می شود سالن سخنرانی را ترک کند. او تلفن و آدرسش را برای جیمز می گذارد تا به گالری او سری بزند. مرد (نویسنده) بعد از سخنرانی به سراغ زن می رود و از او می خواهد که شهر را به او نشان دهد. آنها سوار اتومبیل زن می شوند و در جاده ای بسیار زیبا در ارتفاعات توسکانی ایتالیا، به طرف مکانی تاریخی به نام لوسیگنانو می روند و طی این سفر، رابطه آنها به تدریج از رابطه یک نویسنده و خواننده، به یک رابطه زناشویی سست و پیچیده تبدیل می شود.