بیخواب در سیاتل (Sleepless in Seattle)
این فیلم کمدی و رمانتیک به کارگردانی نورا افرون در سال ۱۹۹۳ به نمایش درآمد و در فهرست ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما در ۱۰ ژانر به انتخاب بفتا جز ۱۰ فیلم برتر در ژانر کمدی رمانتیک انتخاب شد.
آنی رید، روزنامهنگار بالتیمور، هنگامی که در رادیو داستان زندگی سام بالدوین معمار سیاتل را میشنود که از زمان مرگ همسرش به تنهایی با پسرش جونا زندگی کرده، و قادر به پذیرفتن مرگ زنش و بیرون آمدن از سوگ او نیست، متأثر میشود. آنی که از این داستان متأثر شده، علیرغم نزدیکی ازدواجش با والتر، و فاصله بین سیاتل و بالتیمور سعی میکند با سام ارتباط برقرار کند. و این آغاز مسابقه عشق است…
وقتی هری سالی را ملاقات کرد (When Harry Met Sally...)
این فیلم کمدی و رمانتیک به کارگردانی راب رینر در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به بیلی کریستال، مگ رایان، کری فیشر، برونو کیربی، هارلی جین کوزک و تریسی رینر اشاره کرد.
سال 1977. «سالیآلبرایت» (رایان) و «هاری برنز» (کریستال)، هر دو از دانشگاه شیکاگو فارغالتحصیل شدهاند، و «سالی» که میخواهد به نیویورک برود، «هاری» را هم سوار اتوموبیلش میکند. بدبینی «هاری» برای «سالی» قابل تحمل نیست و آن دو با یکدیگر مشاجره میکنند؛ «هاری» میگوید زن و مرد هرگز نمیتوانند با هم دوست باشند. پنج سال بعد، «سالی» که روزنامهنگار شده، «هاری» را در فرودگاه میبیند و هر دو با یک هواپیما سفر میکنند. مشاجره آن دو بار دیگر شروع میشود و «هاری» میگوید قصد دارد با «هلن» (کوزاک) ازدواج کند. او «سالی» را به شام دعوت میکند، که «سالی» نمیپذیرد. پنج سال بعد، «سالی» و محبوب دیرینهاش، «جو» (فورد) از یکدیگر جدا میشوند، و «هلن» هم قصد طلاق گرفتن از «هاری» را دارد. «هاری»، «سالی» را در یک کتابفروشی میبیند و با هم قهوهای میخورند و درباره رابطههایشان گب میزنند. و بعدتر عشقی افلاطونی میانشان شکل میگیرد.
درست مثل بهشت (Just Like Heaven)
درست مثل بهشت یا درست همچون بهشت فیلمی محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی مارک واترز است. در این فیلم ریس ویترسپون، مارک روفالو، دونال لوگ، جون هدر، دیانا اسپی بی، ایوانا ملیسویک، بن شنکمن، روزالیند چائو، کارولین آرون و رون کانادا بازی کردند.
الیزابت مسترسون (ریس ویترسپون) یک پزشک است او میخواهد به خانه خواهرش برود اما در بین راه تصادف میکند و به کما میرود خانه او به مهندسی به نام دیوید ابوت (مارک روفالو) اجاره داده میشود. دیوید همسرش را از دست داده او بعد از مستقر شدن در خانه متوجه زنی میشود که میآید و میگوید این خانه اوست اما دیوید تنها کسی است که روح الیزابت را میبیند او در ابتدا فکر میکند که او واقعاً یک آدم زنده است ولی بعد از مدتی متوجه میشود که او روح صاحب خانه است دیوید تمام تلاش خود را برای برقراری ارتباط با خانواده الیزابت و توضیح اینکه او را میبیند میکند ولی فایدهای ندارد. درست در لحظهای که در بیمارستان میخواهند دستگاههای تنفس و حیات دهنده را از بدن الیزابت جدا کنند و به زندگی او خاتمه دهند دیوید سر میرسد و جان الیزابت را نجات میدهد ولی مشکل اینجاست که الیزابت از دیوید چیزی به یادش نمیآید تا اینکه دیوید او را به باغی زیبا میبرد جایی که خودش آن را ساخته و قبلاً به روح الیزابت نشان داده بود و دیدن این باغ سبب میشود الیزابت دیوید را به یاد آورد.
تایتانیک (Titanic)
این فیلم عاشقانه به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی جیمز کامرون نیازی به معرفی ندارد و مسلما حداقل یکبار آن را دیدهاید ولی دوباره دیدنش در این روز خاص میتواند مفرح و لذتبخش باشد. این فیلم که دو جنبهٔ تاریخی و داستانی را دربردارد، بر پایهٔ روایات غرق شدن کشتی آراماس تایتانیک ساخته شدهاست. لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت در این فیلم نقش افرادی از دو طبقهٔ اجتماعی متضاد را ایفا میکنند که در حین نخستین سفر بد فرجام با این کشتی شیفتهٔ یکدیگر میشوند.
پلهای مدیسون کانتی (The Bridges of Madison County)
فیلمی درام که در سال ۱۹۹۵ به کارگردانی و بازیگری کلینت ایستوود و بر پایهٔ رمانی با همین نام از رابرت جیمز والر ساخته شدخ است. مریل استریپ برای بازی در این فیلم موفق شد در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن کاندیدای جایزه اسکار شود.
در پلهای مدیسون کانتی، زندگیِ زنِ میانسالِ خانهداری در مدیسون کانتیِ ایالت آیووا روایت میشود که چند روز، در غیابِ همسر و فرزندانش، با مردِ عکاسی که به آنجا سفر کردهاست، رابطهٔ مخفیانهای برقرار میکند.
زن زیبا (Pretty Woman)
فیلم رمانتیک/کمدی «زن زیبا» با بازی جولیا رابرتس و ریچارد گییر در سال ۱۹۹۰ ساخته شده است.
ادوارد لوئیس (ریچارد گر) سوار بر یک لوتوس اسپیریت در هالیوود بلوارد توقف میکند تا راه را جویا شود و در این هنگام ویوین وارد (رابرتز)، یک فاحشه با قلبی طلایی گمان میکند که ادوارد دنبال یک همراه عشقی میگردد و به سوی ماشین او میرود. ادوارد تحت تأثیر شخصیت ویوین او را با خود به یک هتل مجلل میبرد؛ و بعد از او میخواهد تا نقش همراه را برای او بازی کند تا با هم با شرکای تجاری دیدار کنند … و در پایان ادوارد که مردی به شدت درگیر تجارت بود تحت تأثیر وی قرار میگیرد و به هم علاقهمند میشوند.
ناتینگ هیل (Notting Hill)
فیلمی به کارگردانی راجر میشل و با بازی جولیا رابرتس و هیو گرانت در سال ۱۹۹۹ ساخته شده است.
̎ویلیام تاکر̎ (گرانت) در محلهٔ ناتینگ هیل (غرب لندن) کتابفروشی دارد و با ̎اسپایک̎ (ایفانز)، رفیق اهل ویلزِ عجیب و غریبش، در آپارتمانی زندگی میکنند. یک روز در حالیکه ̎ویلیام̎ کتابفروشی را میچرخاند، ̎آنا اسکات̎ (رابرتس)، ستارهٔ آمریکائی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشتوگذار، ناغافل وارد مغازهاش میشود. ̎آنا̎ کتابی میخرد و همانطور که با یک فروشندهٔ مبهوت در چنین شرایطی باید رفتار کرد، برخوردی مؤدبانه و صمیمانه با ̎ویلیام̎ دارد.
ارتباط آنان، قاعدتاً، باید در همینجا تمام میشد، ولی ̎ویلیام̎ که لحظاتی بعد برای خرید آبمیوه بیرون رفته و با عجله خود را به مغازهاش میرساند، با ̎آنا̎ تصادف و لباس او را کثیف میکند. از آنجا که ̎ویلیام̎ همان نزدیکیها زندگی میکند، مؤدبانه به ̎آنا̎ پیشنهاد میدهد که به خانهاش بروند تا لباسش را تمیز کند؛ و چون ̎ویلیام̎ مرد سربهراهی بهنظر میرسد، ̎آنا̎ نیز میپذیرد. وقتی ̎آنا̎ دوباره به خانهٔ ̎ویلیام̎ سر میزند تا بستهای را که جا گذاشته بردارد، ارتباطی عاطفی، رفته رفته بین آنان به وجود میاید و نه تنها دوستان و خانواده، بلکه دنیا هم از این قضیه خبردار میشود…
نوت بوک (دفترچه خاطرات) (The Notebook)
فیلمی به کارگردانی نیک کاساوتیس محصول سال ۲۰۰۴ است که از روی رمانی به همین نام نوشتهٔ نیکلاس اسپارکس ساخته شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به رایان گاسلینگ و ریچل مکآدامز اشاره کرد.
الی (ریچل مکآدامز) که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به همراه والدین خود به شهری کوچک رفته، با نوآ (رایان گاسلینگ) آشنا و عاشق همدیگر میشوند. اما مادر الی به این عشق بها نمیدهد و با در فشار گذاشتن پدر خانواده سعی در از بین بردن رابطه الی و نوآ دارد. پس از پایان تعطیلات تابستانی و بازگشت الی به شهر، نوآ شروع به فرستادن نامه به او میکند اما با جلوگیری مادر الی از رسیدن نامههای نوآ به او، کمکم خاطره عشق آن دو کمرنگ میشود. پس از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، نوا داوطلبانه به جبهه میرود و الی به پرستاری از سربازان میپردازد. الی با سربازی زخمی به نام لون هوموند آشنا و عاشق او میشود. خانواده او نیز به ازدواج آن دو رضایت دارند، چون لون جوانی ثروتمند است. اما چند روز مانده به ازدواج آن دو، الی عکسی از نوا در روزنامه میبیند، الی به دیدن نوا میرود و متوجه میشود نوا در تمام این سالها عاشق او ماندهاست.
کازابلانکا (Casablanca)
فیلمی رمانتیک از سینمای آمریکا که بر مبنای نمایشنامهای بر روی صحنه نرفته از مورای بورنت و جان آلیسون به نام همه به کافه ریک میآیند و با کارگردانی مایکل کورتیز در سال ۱۹۴۲ تولید شدهاست. ستارگان این فیلم هامفری بوگارت، اینگرید برگمن و پل هنراید هستند و کلود رینس، کنراد وایت، سیدنی گریناستریت، پیتر لوری و دولی ویلسون نیز در این فیلم بازی کردند.
کازابلانکا ماجرای عاشقانهای را در گیرودار جنگ دوم جهانی و دربارهٔ بحران پناهجویان به تصویر میکشد و در یک کلام، داستان مردی است که میان «عشق و انسان خوب بودن» در حال در هم شکستن است. او باید بین «عشق به زن مورد علاقهاش» و «کمک به فرار مبارز چکی از دست حاکمیت وابسته به فرانسه ویشی در جهت مبارزه با نازیها» تنها یکی را انتخاب کند.
بادیگارد (The Bodyguard)
فیلم بادیگارد یا محافظ شخصی محصول سال ۱۹۹۲ به کارگردانی میک جکسون است. در این فیلم کوین کاستنر، ویتنی هیوستون، گری کمپ، بیل کوبس بازی کردند. موسیقی متن این فیلم پروفروشترین آلبوم موسیقی متن است.
راشل مارن یک سوپر استار موسیقی ونامزد جایزه اسکار است که تهدید به مرگ شدهاست فرانک فارمر محافظ شخصی ویژه است که قبلاً محافظ شخصی رئیسجمهور آمریکا بودهاست را برای محافظت از راشل استخدام میکنند.
اما فرانک در محافظت از راشل تردید دارد چون اوبه کنسرتهای شلوغ و… میرود تا در نهایت در یک کنسرت فرانک جان راشل را نجات میدهد و همین قضیه باعث میشود راشل عاشق فرانک شود بعد از ادامه تهدیدها راشل متوجه جدی بودن تهدیدها میشود وادامه تور کنسرتهای خود را لغو میکند پس فرانک آنها را به محیطی دورتر انتتقال میدهد که خانه پدر فرانک است.
آنجا در دامنه کوهستان وجایی است که یک دریاچه دارد اما تهدیدکننده راشل آنها را دنبال کرده ومتوجه محل جدید آنها شدهاست وپدر فرانک درنبود او وظیفه نجات اهالی خانه را برعهده میگیرد.
ولی در حمله فرد سوقصدکننده نیکی کشته میشود چند روز بعد راشل برای دریافت جایزه اسکار نقش مکمل زن به محل مراسم میرود اما فرد سوقصدکننده بایک تفنگ که در یک دوربین پنهان شدهاست تصمیم دارد راشل را به قتل برساند اما فرانک متوجه موضوع میشود و برای نجات راشل جلوی او میپرد تا جان او را نجات دهد وفرانک مجروح میشود وفرد حملهکننده دستگیر میشود در نهایت فرانک پس از بهبودی در فرودگاه از راشل خداحافظی میکند وخود را آماده مأموریت بعدی میکند.