از ایفای نقش به عنوان یک فاشیست گرفته تا یک معلول جسمی یا معتاد، هنرنمایی دی لوئیس در یک نقش همیشه با انتشار اخباری پیرامون تلاش وصفناشدنی او برای انطباق در نقش جدیدش و به معنای سادهتر بلعیدن نقشش همراه بوده است. او در فیلم «پای چپ من» محصول سال ۱۹۸۹ میلادی نقش یک معلول را بر عهده داشت و با هنرنمایی درخشانش برنده جایزه اسکار شد. گفته میشود که او برای ایفای دقیق نقشش ماهها روی ویلچر زندگی کرد و نقاشی کردن با انگشتان پا را فرا گرفت. دی لوئیس در نقش «هاوکای» مدتها از پوست کندن خرگوش گرفته تا ساخت قایق برای فراگیری تکنیکهای زنده ماندن در شرایط دشوار وقت گذاشت. او برای ایفای نقش یک زندانی مدتها در سلول خوابید، از غذای همیشگیاش زد و به خوردن غذای معمول زندانیان رو آورد. یکی از منتقدان درباره دی لوئیس میگوید: «او خارقالعاده است. به شخصیت نیولند آرچر یا هاوکای نگاه کنید! گاه آدم یادش میرود که هر دوی این نقشها را یک بازیگر ایفا کرده است.» دی لوئیس در سن ۲۵ سالگی برای بازی در نمایشنامه «هملت» روی سن تئاتر ملی امریکا میرود اما ناگهان حین اجرای صحنهای که روح پدر هملت ظاهر میشود از هوش میرود. این نمایش او را به یاد پدرش میاندازد که دو سال قبلتر درگذشته بود. وقتی کوچک بود اعضای خانواده او را مجبور کرده بودند که دستان یخ زده جسد پدرش را برای آخرین بار در دستانش بگیرد. حالا او به تازگی اعتراف کرده که برخلاف برخی شایعات روح پدر خود را روی صحنه ندیده است. فرو رفتن بیش از حد در قالب نقشش دی لوئیس را به این روز انداخته بود. او خود میگوید: تقریباً در زمان بازی در نمایشنامه هملت هر شب روح پدرم را میدیدم چراکه وقتی میخواهید در نمایشی چون هملت بازی کنید باید صحنه به صحنه نمایش را در تجارب زندگی شخصی خودتان جستوجو و به یک همذاتپنداری ملموس دست پیدا کنید.» دستورالعملی که تا به امروز جایگاه دی لوئیس را به عنوان یکی از ممتازترین بازیگران زنده دنیا حفظ کرده است.
خون به پا خواهد شد به کارگردانی پل توماس اندرسون 2007
وقتی دانیل پلانیو (دنیل دی لوئیس) اطلاع پیدا می کند که در شهر کوچکی در غرب دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را میگیرد و به آنجا می رود تا شانس هایش را در گرد و خاک بوستن امتحان کند. در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد و شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می اورد. ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می کند، کم کم هیچی از ارزش های انسانی، عشق، امید و عقیده باقی نمی ماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می افتد.
پای چپ من به کارگردانی جیم شرایدن 1989
پای چپ من داستان واقعی کریستی براون است که به بیماری فلج مغزی مبتلا است و فقط از اعضای بدن خود میتواند پای چپ خود را حرکت دهد و با غلطیدن بر روی زمین و حرکت بر روی فرقون و ویلچر به این طرف و آن طرف حرکت کند! فیلم بر روی اراده و خواستن استوار است و اراده کریستی براون را نشان میدهد که با ان بیماری که دارد در تلاش است که توانایی های خود را ثابت کند و او این کار را در طول فیلم از نقاشی کشیدن و نوشتن کتاب ثابت میکند. خانواده کریستی براون که خانواده ای فقیر هستند برای کرستی براون کم نمیگذارند و البته کریستی بعد از بزرگ شدن محبت های آنها را به خصوص محبت مادر خود را به گونه پس میدهد به خصوص این که اولین نوشته ای که از کریستی در فیلم دیدیم کلمه زیبای مادر بود.
به نام پدر به کارگردانی جیم شرایدن 1993
دی لوئیس پسر بزرگ یک خانواده است و در تظاهرات مردمی علیه انگلیس شرکت می کند. او روزی همراه با دوستش برای پیدا کردن کار به انگلستان می روند و هنگام راه رفتن در خیابان به طور اتفاقی یک روسپی را می بینند که سوار ماشین می شود و می رود و در همین حال کلید منزلش، از کیفش پایین می افتد و خودش نمی داند. دی لوئیس و دوستش این ماجرا را می بینند و کلید را بر میدارند و وارد منزل روسپی می شوند. در آنجا مقداری پول می دزدند و زود محل را ترک می کنند و از سرنوشت شومی که انتظار آنها را می کشد باخبر نیستند. مدتی بعد که آنها در خیابان قدم می زنند پلیس او و چند تا از دوستانش را بدون هیچ سوالی بازداشت می کند وبه زندان می برد. وقتی که آنها را در بازداشت گاه شکنجه میدهند، تازه می فهمند که جرم آنها کار نکرده ای است که انجام داده اند. بمب گذاری. بله آنها به جرم بمب گذاری بازداشت می شوند و زیر شکنجه های زجر آور ماموران مجبور به اعترافی دروغین می شوند. یکی از افسران پرونده که دستور بازداشت آنهار را داده است با دادگاهی اجمالی و سرسری آنها را به 30 سال زندان محکوم می کند.
آخرین موهیکان به کارگردانی مایکل مان 1992
ناتاتیل با بازی دی لوئیس به همراه پدر و برادرش، آخرین نفرات از قوم موهیکانها هستند که در گیر و دار جنگ بین انگلیس و فرانسه بر سر مستعمراتشان، جان دختران افسر ارشد انگلیسی را نجات میدهند و ناخواسته وارد جبههی انگلیسیها میشوند. در این میان، ناتانیل دل در گرو عشق کورا، یکی از دختران افسر انگلیسی میبندد.
دارو دسته نیویورکی ها به کارگردانی مارتین اسکورسیزی 2002
بی راه نیست که بگوییم دنیل دی لوییس توانسته با حضور فوق العاده خود در نقش بیل قصاب ، به یادماندنی ترین شخصیت دهه را خلق کند. همین نقش آفرینی بینظیر در موارد متعددی توانسته ، شخصیت اصلی را به حاشیه برده و نقش آفرینی سایر بازیگران ، لئوناردو دی کاپریو به عنوان کاراکتر اصلی مرد و کامرون دیاز به عنوان کاراکتر اصلی زن را تحت الشعاع خود قرار دهد ، با وجود اینکه بازی بسیار خوبی را نیز اراده کرده بودند .
عصر معصومیت به کارگردانی مارتین اسکورسیزی 1993
نيويورک، دهه ي 1870. وکيلي به نام «نيولند آرچر» (دي لوييس)، با «مي ولاند» (رايدر)، دختر خانواده ي متنفذ «مينگوت» نامزد مي شود. «آرچر» مي خواهد عروسي هر چه سريعتر برگزار شود، اما از طرف ديگر هر روز بيشتر مجذوب دختر عمه ي «مي»، «الن اولسنکا» (فايفر) مي شود.
شرح فيلم: فيلمي بر مبناي رمان برنده ي جايزه ي پوليتسر اديت وارتن که بيش از هر چيز مديون فايفر است که در ايفاي نقش زني «ديگر» مي درخشد و سنگيني حضورش حتي در صحنه هايي که بازي ندارد، احساس مي شود. دي لوييس در تصوير کردن مردي مردد موفق است و رايدر نيز در نقش زني سنتي و کمابيش موذي به خوبي ظاهر مي شود.
رختشویخانهی زیبای من به کارگردانی استیون فریرز 1985
دی لوئیس در «رختشویخانهی زیبای من» (My Beautiful Laundrette) و «اتاقی با چشمانداز» (A Room With A View) به صورت همزمان بازی کرده که دو نقش و دنیای متفاوت را نشان میداد.
سبکی تحمل ناپذیر هستی به کارگردانی فلیپ کافمن 1988
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دنیل دی لوئیس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است (با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابیناست.
لینکلن به کارگردانی استیون اسپلبرگ 2013
بازي خوب دي لوئيس در نقش لينكلن و اسكار گرفتنش هم جاي چونوچرا دارد. معمولاً جايزة بهترين بازيگري به بازيگري داده ميشود كه توانسته باشد بهخوبي در جلد يك شخصيت «فرو برود» و احساسات و حركات او را «اجرا» كند؛ نه اينكه تماماً به خود آن شخصيت «تبديل بشود». مطابق با آنچه از پشت صحنة لينكلن به گوش ميرسد، ديلوييس همة عوامل پشت صحنه را وادار ميكرده تا مانند آبراهام لينكلن واقعي با او رفتار كنند و حتي زماني كه سر صحنة فيلمبرداري نبوده هم از جلد شخصيت نمايشاش خارج نميشده. يعني او بجز جلوي دوربين، پشت دوربين و تمام مدت فيلمبرداري فيلمْ لينكلن «شده» است و خود واقعياش را فراموش كرده. ديگر از «اجرا» كه اصليترين مؤلفة يك بازيگر است خبري نيست؛ اينجا بازيگرْ كليدي پيدا كرده كه خودش را تبديل به شخصيت نمايشياش كرده است.
بوکسر به کارگردانی جیم شریدان 1997
«دني فلين» (دي لوييس)، مشت زن سي و دو ساله، پس از تحمل چهارده سال حبس به خاطر فعاليت در ارتش آزادي بخش ايرلند، از زندان آزاد مي شود و پس از بازگشت به خانه به ديدن «مگي» (واتسن)، محبوبه ي سابقش مي رود. او مي خواهد دوباره کار مشت زني را آغاز کند. اما اعضاي ارتش آزادي بخش، با اين کار مخالفت مي کنند...
اتاقی با چشم انداز به کارگردانی جیمز ایووری 1986
در فیلم (A Room With A View) دختري انگليسي به نام «لوسي هاني چرچ» (بانم کارتر) طي سفري به ايتاليا با مرد جواني به نام «جرج» (سندز) آشنا مي شود و مدت ها بعد مي فهمد که با وجود تمام تلاش هايش براي پنهان کردن عواطفش واقعا دل باخته او شده است.
بوته به کارگردانی نیکلاس هیتنر 1996
فیلم (The Crucible) درباره محاکمه جادوگران ماساچوست در سال 1692 است.فیلم بر اساس فیلمنامه ای از “آرتور میلر” ساخته شده است. ایالت ماساچوستس، سال ۱۶۹۲٫ نوزده تن از پیروان کیش «پیوریتن های سیلم» که جمعی از مردم آنان را به جادوگری متهم کرده بودند، به طناب دار آویخته شدند…
او پس از پایان روابطش با «ایزابل آجانی»، حین کار کردن با نمایشنامهنویس بزرگ فقید «آرتور میلر» برای فیلم «بوته» (Crucible)، با دخترش، ربکا، آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند. حاصل این ازدواج تا امروز، دو پسر است. از دیلوییس به نام «رابرت دنیروی انگلیسی» نام میبرند.
دیدگاهها
در صورت امکان فیلمهای الپاچینو رو بزارین