دهه 60 برای "میکل آنجلو آنتونیونی" دهه ای است که تصویر کلی ای از خودبیگانگی معاصر رویدادهای هنری را روایت می کند، و "صحرای سرخ" او که اولین فیلم رنگی اش می باشد، تاریخ این از خود بیگانگی است. این نگاه و تصویر کلی در ویرانی زنی نشان داده می شود که از تکنولوژی ناراضی است و توسط الهه شعر و موسیقی "مونیکا ویتی" به تصویر کشیده شده است، سرگردان در میان فضایی صنعتی، تاریک و دلگیر که با نیروگاه ها و سموم فضولات صنعتی و کارگرانی که در اعتصاب کرده اند احاطه شده است، و در این بین معاشقه ای که این زن با شوهرش دارد (با بازی "ریچارد هریس") تماشاگران را افسون می کند. ترکیب نقاشی – کلبه ماهیگیری رها شده، برج های الکتریکی، بلندی اسکله ای که کشتی قرمز در آن لنگر انداخته- در "صحرای سرخ" تصویری آخرالزمانی را ارائه می دهد و بر شاعر مدرن سینما بودن آنتونیونی صحه می گذارد.
حرکت دوربین در آثار آنتونیونی، متکی و تابع حرکت شخصیت ها و سوژه نیست بلکه بیشتر محیط و فضایی را به ما نشان می دهد که آدم ها در آن ایزوله شده اند یا به افسردگی و از خودبیگانگی رسیده اند. به عنوان نمونه می توان به حرکت های پن طولانی دوربین در فیلم های "ماجرا"، "فریاد"، "شب" و "صحرای سرخ" اشاره کرد.
"صحرای سرخ"، تجربی ترین فیلم آنتونیونی از نظر تصویری و صوتی است با شخصبت هایی تنها، مضطرب و پریشان که از خودبیگانگی آنها را به مرحله جنون رسانده.
فضاهای سرد و خاکستری و مه آلود (در این نخستین فیلم رنگی آنتونیونی)، چشم اندازهای طبیعی آلوده و انباشته از آهن پاره ها، لوله ها و دودکش ها، آب های گندیده و مسموم از فضولات صنعتی، بیماری های موهوم و کارگرانی که دست به اعتصاب زده اند، تکانه های نظام سرمایه داری اند که با از خود بیگانگی و افسردگی درمان ناپذیر جولینا (مونیکا ویتی) و کورادو (ریچارد هریس) و ترس ها و اضطراب های موهوم جولینا و نیازهای سرکوب شده او در ارتباطی ارگانیک اند.
در این فیلم، آنتونیونی عمدا و آگاهانه، پلات را رها کرده و به شخصیت ها و فضاها می پردازد، با وسواسی خیره کننده در قاب بندی، رنگ آمیزی دیوارها و فضاهای داخلی و ساختن جهانی به شدت انتزاعی که کاراکترهای جن زده اش در آن پرسه می زنند و دنبال چاره ای برای غلبه بر بحران درونی و درمان دردهای التیام ناپذیر خود اند. اگرچه شیفتگی آنتونیونی در به تصویر کشیدن این چشم اندازهای صنعتی به زیباترین شکل ممکن، تا حدی نگاه اگزیستانسیالیستی و نقد او از جهان مدرن را تحت الشعاع قرار می دهد.
"صحرای سرخ"، امروز نیز تجربه ای ضد روایی، منحصر به فرد و تکرار نشدنی در سینما به شمار می رود.
"آندره تارکوفسکی" درباره فیلم "صحرای سرخ" آنتونیونی گفته است: "«صحرای سرخ» بعد از «فریاد» (Il Grido) بدترین فیلمش است. نمود رنگ زیاد است، كاملاً بیشباهت به آنتونیونیِ همیشگی، و تدوین فیلم در خدمت ایدهی رنگ است. میتوانست فیلم بسیار خوبی بشود، بینهایت قوی، اگر فقط سیاه و سفید ساخته شده بود. اگر «صحرای سرخ» سیاه و سفید گرفته شده بود، ممکن نبود آنتونیونی اینقدر زیاد به خاطر زیباییشناسیهای تصویری برانگیخته شود، ممکن نبود اینقدر درگیر جنبهی بصری فیلم شود، ممکن نبود این چشماندازهای زیبا را بگیرد، یا موهای قرمز مونیكا ویتی را در تضاد با صحنههای مه. میتوانست به جای زیبا ساختن صحنهها، روی موضوع تمركز كند. به نظر من رنگْ حس حقیقت را كشته است. اگر شما «صحرای سرخ» را با «شب» یا «كسوف» مقایسه كنید، مشاهده خواهید كرد كه چهقدر فیلم پایینتری است."