سی و یک نما - آیتالله علمالهدی امام جمعهی مشهد، در گفتگو با فرهیختگان گفته: صریح بگویم، ما در این شهر جریانی داریم به نام جریان قدرت و ثروت. ظرفیتی برای توسعه قدرت و ثروت در این شهر هست. میلیونها زائر ایرانی و خارجی در سال به مشهد میآیند. این جریان قدرت و ثروت میخواهد از این ظرفیت استفاده کند. میخواهد هر برنامه تفریحی که دارد را اینجا پیاده کند و از اینجا پول ببرد. خب بنده مقابل این میایستم.
سی و یک نما - آناهیتا درگاهی یکی از بهترین بازیگران زن ایرانی است که تا به حال نتوانسته به طور کامل توانایی های خود را در عرصهی بازیگری به رخ بکشد. حال به نظر میرسد این اتفاق با سریال " مادرخوانده" در شرف افتادن باشد.
سی و یک نما - شورای صدور پروانه ساخت آثار غیر سینمایی با ساخت 1 عنوان فیلم کوتاه داستانی و 4 عنوان فیلم بلند داستانی و 2 عنوان فیلم مستند غیرسینمایی موافقت کرد.
سی و یک نما - با توجه به تخلف یک جشنواره سینمایی در انتشار پوستر بیحجاب، با دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، برگزاری آن رویداد متوقف شده است.
سی و یک نما - روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان اطلاعیهی قابل تاملی پیرامون وقایع اخیر صادر کرد.
سی و یک نما - سید صادق موسوی مدیرکل دفتر جشنوارهها و همکاریهای بینالملل گفت: همانطور که تولید و پخش آثار سینمایی و تصویری بدون رعایت حجاب مغایر قانون است، انتشار هرگونه پوستر و اقلام تبلیغی بیحجاب نیز خلاف قانون است.
سی و یک نما - محمد خزاعی در حکمی مجید زین العابدین را به دبیری سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان منصوب کرد.
سی و یک نما - با یک مثال شروع می کنم؛ سریال "پوست شیر" برادران محمودی با استقبال بسیار رو به رو و دنبال میشد. یک سریال خوش ساخت، خوش ریتم با بازیهای خوب. تا به قسمتهای پایانی رسید. حالا اینکه پایان قصه همین بود یا خیر را میشود حدس زد، اما به هر حال این سریال، بیتوجه به کلیدهایی که قصه به ما میداد و شخصیتهای محوری که باید در پایان سریال امضایی داشتند اما رها شدند، به پایان رسید و موجب شد تا به شکل غیرمنتظره ای کل سریال در مدت زمان کوتاهی از حافظه مخاطبش فاصله بگیرد. این اتفاق در مورد خیلی از فیلمها و سریالهای ایرانی دیگر هم افتاده و یقینا میافتد.
اما در یک پایانبندی درست؛ مثلا "شاید وقتی دیگر" بهرام بیضایی حتی عنوان فیلم هم با پایان آن همخوانی دارد. (البته که بهتر بود "دائی جان ناپلئون" ناصر تقوایی را مثال میزدم که چون اقتباس بود به نظرم آمد، مثال بهجایی نیست).
در سالهای اخیر، بعضی از سناریوهای ایرانی با راه فراری به نام "پایان باز" آشنا شدهاند و از آن وام گرفتند بدون آنکه بدانند، یک پایان باز درست و حساب شده، مفهوم خاص خودش را دارد و گاه انتخاب آن سخت تر از یک پایان کامل است.
برای مثال ما در "جدایی نادر از سیمین" نباید بدانیم که "ترمه"، سیمین را انتخاب میکند یا نادر را. این پایان باز، شاهکار است تا ما بارها و بارها قصه را با خود مرور کنیم و در کنار ترمه تصمیم بگیریم با پدرش بماند یا با مادرش. پایان باز؛ ناتمامی قصه نیست، بستری است برای تفکر و گاه تخیل.
از طرفی پایانبندیهای بیچارچوب مثل به هم زدن یک بازی است که کُل آن را مخدوش میکند. چه پایان خوش باشد و چه تلخ.
این معضل بزرگ سناریو در بیشتر فیلم و سریالهای ایرانی موجب شد تا چند پایانبندی خوب که یک سایت خارجی (Filmatic) کنار هم گذاشته و نظر دنبالکنندگان را در مورد بهترین پایانبندی جویا شده را مرور کنیم.