هما گویا/ سی و یک نما - یکی از ویژگی های کارآکتر سازی" اصغرفرهادی" در فیلم هایش این است که در آثار او قرارنیست شخصیت خاصی از بقیه ی شخصیت های قصه چندان پررنگ تر باشد و بیشتر دیده شوند.قهرمانان قصه های او تک بعدی نیستند و یکه تاز هم نخواهند بود. هر کسی قهرمان قصه ی خودش است.
هما گویا / سی و یک نما – بیشترین ضربه ای که این روزها ژانر کمدی در سینمای ایران( با وجود گیشه پر برکت اما محتوای بی کیفیت ) از آن متضرر می شود، جدی نگرفتن کمدی است، در حالی که یکی از سخت ترین ژانرهای سینمایی همین است که بتوان قصه ای ساده رابا ضرب آهنگی درست در« کلام و موقعیت»، طوری به چالش کشید که بدون دلزدگی مخاطب را جذب خود کند و به ورطه ی لودگی سوق داده نشود.
«قانون مورفی» به کارگردانی رامبد جوان بعد ازساخت فیلم « خوب، بد، جلف» پیمان قاسم خانی و«نهنگ عنبر2» سامان مقدماولین فیلمی است که در چند سال اخیربه این نکته توجه داشته، با این تفاوت که ساخته های پیمان قاسمخانی و سامان مقدم از یک فیلمنامه بسیار خوب برخوردار بودند اما قانون مورفی به سختی گلیمش را از این فیلمنامه متزلزل بیرون کشیده است، اما با کارگردانی رامبد جوان از این نقطه ضعف جان سالم به در برده.
اصل قانون مورفی بی آنکه مطرح و با نام «ادوارد مورفی» ثبت شود، در حقیقت قانون نانوشته ای برای هر اثر کمدی است که از آن وام می گیرد، قانونی که اوج آن را در کمدی های کلاسیک شاهد بوده ایم .
فیلم با تیتراژی انیمیشن و جذاب (بر خلاف پوستر و تیزرهایش که انتظارها را از این فیلم کم کرده بود و به نظر می رسید قرار است به دیدن یک بازی کامپیوتری بنشینیم)شروع می شود و در همان سکانس های ابتدای ما را با خود همراه می کند. سکانس هایی بسیار خوب و در حد استانداردهای روز دنیا ، که توقع مان را از فیلم بالا می برد اما تا انتها، دیگر به وجد نیم ساعت اول فیلم بر نمی گردیم. در قانون مورفی ما شاهد بازی های خوب و گاه بسیار خوب از بازیگرانی هستیم که شش دانگ در اختیار فیلم و کارگردان هستند یعنی دقیقا برخلاف اتفاقی که در فیلم قبلی رامبد جوان « نگار»، نقطه ضعف به نظر می رسید و بعضی از بازیگران ساز خودشان را میزدند.
"هادی کاظمی " یکی از بهترین های قانون مورفی است، آنقدر که افسوس می خوریم، چرا قصه ی بیشتری برای او نوشته نشده است و" سروش صحت" در یک تک سکانس به خوبی می درخشد و معلوم است که « امیر جدیدی» به عنوان نقش اول فیلم، برای ایفای شخصیت کمدی خود، بسیارجدی است.آنقدر جدی که هر بار یادآوری می کند که گرسنه است، دل مخاطب به درد می آید و تصمیم می گیرد بی توهم، از بوفه ی سینما یک ساندویج زبان با مغز همراه یک پرس سیب زمینی سرخ کرده مهمانش کند.(اشاره ای به دیالوگی از فیلم).
نکته ای هم که باید به آن اشاره شود تدوین، ریتم و قاب است که در دو ژانر کاملا متضاد کمدی و وحشت، تاثیری مضاعف دارد و می تواند یک اثر را در جایگاهش، بالا و پایین کند که در این مورد قانون مورفی موفق بوده است و اصولا از نظر فنی به هیچ عنوان کم نمی آورد.
"امیر جعفری" همان امیر جعفری است که در شخصیت های کمدی از او سراغ داریم و از بازیش لذت می بریم، نه بیشتر و نه کمتر. با این تفاوت که نویسنده به او مجال نداده تا بهتر ازاین توانایی هایش را ابراز کند. کما اینکه در طول کار حسی از مردی که فرزندش را به گروگان گرفته اند از او نمی بینیم. انگار که یک شی قیمتی را گم کرده و این می تواند دکوپاژ کارگردان هم باشد و یا سلیقه ی او که دلش نمی خواسته کوچکترین فاصله ای از لحظات نشاط بگیرد.
نگاه به آثار سینمایی مطرح دنیا و رویدادهای اجتماعی و سیاسی در کمدی مدرن دنیا، یکی از رایج ترین بستر سازی در این ژانراست که رامبد جوان هم در قانون مورفی از آن غافل نیست. از دلقکی که به شدت ما را یاد شخصیت معروف فیلم ترسناک " IT " محصول 2016 آمریکا می اندازد تا تعقیب و گریز های دنباله دار "سریع و خشن"و یا گریم رامبد جوان با نگاهی به یکی ازنقش های "جیم کری"
حضور چهره هایی که در خندوانه دیده ایم از نکاتی است که من با سلیقه ی شخصی، به هیچ عنوان دوست نداشتم و ترجیح می دادم که کاملا از فضای "خندوانه" در قانون مورفی دور باشم و به نظرم همان امضای واژگونی بار هندوانه ها در اتوبان کافی و جذاب بود و بعد از آن ضرورتی نداشت و از طرفی، هیچیک، بازیگران قابل قبولی در فیلم نبودند به خصوص "دانیال غفارزاده" که به تجربه ی بیشتری برای بازیگری نیاز دارد.
به هر حال قانون مورفی کمدی بود که صرف نظر از بعضی شوخی ها( که بادیدن "هزار پا،ی کارگردان بزرگی چون "ابوالحسن داوودی" متوجه شدم لازمه کار کمدی این روزهاست و من درک نمی کنم)فیلمی است که از آن لذت بردم و از شاد بودن کودکان و نوجوانانی که با اشتیاق و علاقه نگاه می کردند، لذتم دو چندان شد.
فرخ (امیر جدیدی) پلیس جوانی است که به دلیل بی دست و پایی، مرتب دردسر درست می کند و در زندگی شخصی نیز چندان اقبالی ندارد و همه را به گردن قانون مورفی می اندازد که می گوید" "فردا روز بدتری است."
همسرش (آناهیتا درگاهی) از او جدا شده و به دنبال قسط های عقب افتاده مهریه است، خواهرش می خواهد ازدواج کند اما جهیزیه ندارد و حالا دردسر تازه ای موجب شده تا او را منتظر خدمت کنند. در همین موقع یکی از همکار های قدیمی (امیر جعفری) و پولداری که او هم کارش را مدتی پیش از دست داده، با او تماس میگیرد تا هر چه زودتر به شمال برود. فرخ به امید آنکه بتواند از دوستش کمک مالی بگیرد می پذیرد در حالی که دختر دوستش را یک خلافکارفراری به نام منوچهر(رامبد جوان) و دار و دسته اش گروگان گرفته و....
مصطفی رفعت/سی و یک نما - «قانون مورفی» ساخته جدید رامبد جوان؛ در حالی اکران شد که عنوان آن، اشاره به پدیدهای آشنا برای فرهنگ عامه است؛ هرچند بهشکلِ علمی از آن بیخبر باشند. «قانون مورفی» یکجور استعاره، ضربالمثل یا متافور است که ارتباطی مستقیم با بدبینی دارد؛ بهاینصورت که «بدترینها رخ میدهند؛ فقط کافیست به آنها فکر کنید!» نمونه سادهاش اینکه کسی به شما زنگ نمیزند؛ مگر همانلحظه که به توالت رفتهاید! البته پدیدههای فراعلمی و نظریههای متنوع و بامزه گوناگونی از ایندست داریم که گاه سوژه آثار سینمایی هم شدهاند. آمادهاید تا چند نمونه از آنها را مرور کنیم؟
اثر پروانهای
تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک همچون جو سیاره زمین (مثلاً بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود!... این، فرضیه را «ادوارد لورنتس»؛ ریاضیدان و هواشناس آمریکایی ارائه داد که تحتِعنوانِ «اثر پروانهای» در جهان شناخته میشود. براینمبنا در سال 2004 تریلری روانشناختی (با همین نام) ارائه شد بهکارگردانیِ مشترکِ «اریک برس» و «جی. مکی گروبر» که «اشتون کوچر» و «ایمی اسمارت» در آن بازی داشتند. داستان فیلم درباره پسری بهنامِ «ایوان» است که حین نگارش خاطرات گذشته؛ تغییراتی در اتفاقات ایجاد میکند اما هر تغییر کوچک، منجر به رخدادی ناخواسته در زندگی آینده افراد، میشود. فیلمساز بهخوبی برپایه نظریه یادشده درام خود را شکل میدهد. قسمت دوم فیلم با تیمی متفاوت، در سال 2006 بهروی پرده میرود.
دژا وو
«دژا وو» کلمهای فرانسویست که اگر آنرا تحتاللفظی ترجمه کنیم، چیزی شبه «اینرا قبلاً انگار دیدهام!» میشود. در زبان فارسی به آن، «آشناپنداری» گفته میشود؛ حسی آشنا برای بسیاری از ما که در مواجهه با یک لحظه خاص، گمان میکنیم قبلاً شاهد همان فضا بودهایم؛ اما نمیدانیم چهزمانی و کجا! گفتهاند که «امیل بویراک»؛ فیلسوف و روانشناس فرانسوی، اولین کسی بود که از این اصطلاح استفاده کرد. «تونی اسکات» در سال 2006 فیلمی با این عنوان ساخت که یک اکشن مهیج باحضورِ «دنزل واشینگتن» و «پائولا پاتون» بود؛ مأموری برای رسیدگی به پرونده انفجار یک کشتی تفریحی که منجر به مرگ عدهای شده؛ پی میبرد که یک عملیات تروریستی، بانی این رویداد بوده و حالا در سفر ذهنی به گذشته میخواهد مانع وقوع آن شود...
نظریه قوی سیاه
نسیم طالب؛ آماردان و تحلیلگر ریسک است که آثارش بر مسائل تصادفیبودن و احتمال و عدمِقطعیت متمرکز است. کتاب «قوی سیاه» او که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد؛ جنجال فراوانی بهپا کرد. او در این کتاب نظریهای را بسط میدهد بهاینشکل که گاه پیشامدهایی شگفتانگیز و نادر رخ میدهد اما چون کسی انتظار وقوع آنها را ندارد، نهتنها عامه مردم در توضیح آنها، از استدلال خرافی و غیرعقلانی استفاده میکنند؛ بلکه صاحبان اندیشه هم ممکن است وارد ماجرا شده و دههها به تحلیل آن بپردازند! این نظریه هم تاکنون دوبار (برمبنای اطلاعات نگارنده) وارد سینما شده است؛ یکبار در سال 2011 و یکبار در سال 2018 و هردوبار هم درقالبِ فیلم کوتاه با تم جنایی. کارگردان اولی، «نیکیاتو جوسو» و کارگردان دومی، «آرجون رُز» هستند.
واکنش رنجیرهای
«اندرو دیویس» در سال 1996 اثری علمی،تخیلی بهنامِ «واکنش زنجیرهای» را به سینمادوستان تقدیم کرد که «کیانو ریوز»، «مورگان فریمن» و «ریچل وایز» در آن بازی داشتند. داستان فیلم از جایی شروع میشود که گروهی دانشمند، منبع انرژی فوقالعادهای پیدا میکنند که پیشاز علنیکردن خبر آن، مجموعه حوادثی همچون انهدام، قتل، تعقیب و گریز و ... رخ میدهد. شاید این فیلم درعمل، چیزی بیش از ردیفکردن سلسله رویدادهای دنبالهدارِ اکشن، برای همگامشدن با عنوانش نداشته باشد اما دستِکم مخاطب میتواند دریابد که نام فیلم، اشارهایاست به نظریهای دربابِ واکنشهای متوالی که پیآمد هریکازآنها باعث واکنشهای بیشتری شده و این رشته، درادامه بسیار قدرتمند شود. یک شیمیدان آلمانی بهنامِ «مکس بودنشتاین» نظریه «واکنش زنجیرهای» را مطرح ساخت که بعدها پایه برنامههای ساخت بمب اتمی نیز شد.
ودر آخر....
قانون مورفی
احتمالاً زمانیکه «ادوارد مورفی»؛ مهندس نیروی هوایی آمریکا و محقق «نظریه آشوب»، اولین تفکرات خود درباره «وقوع حتمی احتمالات بد» را رسماً علنی میکرد؛ فکرش را هم نمیکرد که روزی قوانین عجیبوغریبش تا دل سینما نفوذ کنند. رامبد جوان، اولین کسی نیست که درقالبِ یک فیلم، به نظریه او پرداخت؛ «جی لی. تامپسون» در سال 1986 فیلمی را با همین عنوان (قانون مورفی) ارائه کرد که آنهم اتفاقاً یک کمدی،اکشن بود و «چارلز برانسون»، نقش اصلیاش را ایفاء میکرد که پلیسی بهنامِ «جک مورفی» بود. دیالوگ او در فیلم یعنی «تنها قانونی که میشناسم، قانون جک مورفیه؛ خیلی هم سادهاس؛ باهاش سرشاخ نشو!» بهنوعی شوخی با اصطلاح «قوانین مورفی» بوده. البته در سالهای 2014 و 2015 نیز آثاری با همین عنوان ساخته و اکران شدند.
سی و یک نما - نخستین تصویر از گریم رامبد جوان به طراحی سعید ملکان در حالی در قاب تصویر"مریم تختکشیان" رسانه ای شده که هنوز نامی از بازیگران زن این پروژه برده نشده است و به نظر میرسد این ترفند، یکی ازمهندسی های تبلیغاتی این پروژه باشد.
سی و یک نما_ فیلمبرداری فیلم سینمایی “قانون مورفی” به کارگردانی رامبد جوان و تهیه کنندگی محمد شایسته که از اوایل بهمن ماه آغاز شده بود این روزها در استان گیلان ادامه دارد و تاکنون امیر جدیدی و امیر جعفری جلوی دوربین حسین جلیلی رفته اند.
سی و یک نما –قانون مورفی می گوید:" نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد". اینکه این قانون چیست و این که دسترسی نداشتن تا چه حد می تواند موجب تمایل بیشتر شود که اگراین قانون به نام مورفی هم نبود، یک قانون طبیعی است، بهانه ای شده برای قصه فیلم تازه رامبد جوان با نام "قانون مورفی" .