ناصر یاخچی بیگلو / سی و یک نما - گذشت زمان همیشه با تغییرات همراه بوده و آدمهای جدیدی در عرصه های مختلف ظهور می کنند و جای گذشتگان را می گیرند. سینما نیز از این قاعده مستثنی نبوده و قرن بیست و یکم شاهد حضور کارگردانان جوانی بوده که حالا می توان آنها را صاحب سبک دانست و طرفداران پر و پا قرصی برای خود دارند.
مصطفی رفعت/سی و یک نما - «قانون مورفی» ساخته جدید رامبد جوان؛ در حالی اکران شد که عنوان آن، اشاره به پدیدهای آشنا برای فرهنگ عامه است؛ هرچند بهشکلِ علمی از آن بیخبر باشند. «قانون مورفی» یکجور استعاره، ضربالمثل یا متافور است که ارتباطی مستقیم با بدبینی دارد؛ بهاینصورت که «بدترینها رخ میدهند؛ فقط کافیست به آنها فکر کنید!» نمونه سادهاش اینکه کسی به شما زنگ نمیزند؛ مگر همانلحظه که به توالت رفتهاید! البته پدیدههای فراعلمی و نظریههای متنوع و بامزه گوناگونی از ایندست داریم که گاه سوژه آثار سینمایی هم شدهاند. آمادهاید تا چند نمونه از آنها را مرور کنیم؟
اثر پروانهای
تغییری کوچک در یک سیستم آشوبناک همچون جو سیاره زمین (مثلاً بالزدن پروانه) میتواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود!... این، فرضیه را «ادوارد لورنتس»؛ ریاضیدان و هواشناس آمریکایی ارائه داد که تحتِعنوانِ «اثر پروانهای» در جهان شناخته میشود. براینمبنا در سال 2004 تریلری روانشناختی (با همین نام) ارائه شد بهکارگردانیِ مشترکِ «اریک برس» و «جی. مکی گروبر» که «اشتون کوچر» و «ایمی اسمارت» در آن بازی داشتند. داستان فیلم درباره پسری بهنامِ «ایوان» است که حین نگارش خاطرات گذشته؛ تغییراتی در اتفاقات ایجاد میکند اما هر تغییر کوچک، منجر به رخدادی ناخواسته در زندگی آینده افراد، میشود. فیلمساز بهخوبی برپایه نظریه یادشده درام خود را شکل میدهد. قسمت دوم فیلم با تیمی متفاوت، در سال 2006 بهروی پرده میرود.
دژا وو
«دژا وو» کلمهای فرانسویست که اگر آنرا تحتاللفظی ترجمه کنیم، چیزی شبه «اینرا قبلاً انگار دیدهام!» میشود. در زبان فارسی به آن، «آشناپنداری» گفته میشود؛ حسی آشنا برای بسیاری از ما که در مواجهه با یک لحظه خاص، گمان میکنیم قبلاً شاهد همان فضا بودهایم؛ اما نمیدانیم چهزمانی و کجا! گفتهاند که «امیل بویراک»؛ فیلسوف و روانشناس فرانسوی، اولین کسی بود که از این اصطلاح استفاده کرد. «تونی اسکات» در سال 2006 فیلمی با این عنوان ساخت که یک اکشن مهیج باحضورِ «دنزل واشینگتن» و «پائولا پاتون» بود؛ مأموری برای رسیدگی به پرونده انفجار یک کشتی تفریحی که منجر به مرگ عدهای شده؛ پی میبرد که یک عملیات تروریستی، بانی این رویداد بوده و حالا در سفر ذهنی به گذشته میخواهد مانع وقوع آن شود...
نظریه قوی سیاه
نسیم طالب؛ آماردان و تحلیلگر ریسک است که آثارش بر مسائل تصادفیبودن و احتمال و عدمِقطعیت متمرکز است. کتاب «قوی سیاه» او که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد؛ جنجال فراوانی بهپا کرد. او در این کتاب نظریهای را بسط میدهد بهاینشکل که گاه پیشامدهایی شگفتانگیز و نادر رخ میدهد اما چون کسی انتظار وقوع آنها را ندارد، نهتنها عامه مردم در توضیح آنها، از استدلال خرافی و غیرعقلانی استفاده میکنند؛ بلکه صاحبان اندیشه هم ممکن است وارد ماجرا شده و دههها به تحلیل آن بپردازند! این نظریه هم تاکنون دوبار (برمبنای اطلاعات نگارنده) وارد سینما شده است؛ یکبار در سال 2011 و یکبار در سال 2018 و هردوبار هم درقالبِ فیلم کوتاه با تم جنایی. کارگردان اولی، «نیکیاتو جوسو» و کارگردان دومی، «آرجون رُز» هستند.
واکنش رنجیرهای
«اندرو دیویس» در سال 1996 اثری علمی،تخیلی بهنامِ «واکنش زنجیرهای» را به سینمادوستان تقدیم کرد که «کیانو ریوز»، «مورگان فریمن» و «ریچل وایز» در آن بازی داشتند. داستان فیلم از جایی شروع میشود که گروهی دانشمند، منبع انرژی فوقالعادهای پیدا میکنند که پیشاز علنیکردن خبر آن، مجموعه حوادثی همچون انهدام، قتل، تعقیب و گریز و ... رخ میدهد. شاید این فیلم درعمل، چیزی بیش از ردیفکردن سلسله رویدادهای دنبالهدارِ اکشن، برای همگامشدن با عنوانش نداشته باشد اما دستِکم مخاطب میتواند دریابد که نام فیلم، اشارهایاست به نظریهای دربابِ واکنشهای متوالی که پیآمد هریکازآنها باعث واکنشهای بیشتری شده و این رشته، درادامه بسیار قدرتمند شود. یک شیمیدان آلمانی بهنامِ «مکس بودنشتاین» نظریه «واکنش زنجیرهای» را مطرح ساخت که بعدها پایه برنامههای ساخت بمب اتمی نیز شد.
ودر آخر....
قانون مورفی
احتمالاً زمانیکه «ادوارد مورفی»؛ مهندس نیروی هوایی آمریکا و محقق «نظریه آشوب»، اولین تفکرات خود درباره «وقوع حتمی احتمالات بد» را رسماً علنی میکرد؛ فکرش را هم نمیکرد که روزی قوانین عجیبوغریبش تا دل سینما نفوذ کنند. رامبد جوان، اولین کسی نیست که درقالبِ یک فیلم، به نظریه او پرداخت؛ «جی لی. تامپسون» در سال 1986 فیلمی را با همین عنوان (قانون مورفی) ارائه کرد که آنهم اتفاقاً یک کمدی،اکشن بود و «چارلز برانسون»، نقش اصلیاش را ایفاء میکرد که پلیسی بهنامِ «جک مورفی» بود. دیالوگ او در فیلم یعنی «تنها قانونی که میشناسم، قانون جک مورفیه؛ خیلی هم سادهاس؛ باهاش سرشاخ نشو!» بهنوعی شوخی با اصطلاح «قوانین مورفی» بوده. البته در سالهای 2014 و 2015 نیز آثاری با همین عنوان ساخته و اکران شدند.
سی و یک نما- با سیری از اکنون به گذشته می بینیم که آکادمی اسکار مصون از خطا نبوده است. بالاخره هر چه باشد اعضای آن انسان هستند و دچار لغزشهایی نیز می شوند. اما بعضی اوقات آکادمی سهم عادلانه برخی فیلم های بزرگ را نادیده گرفته است فیلم های بزرگی که حالا ما در برنده شدن آنها و لیاقت شان شکی به خود راه نمی دهیم. در این فهرست پانزده فیلمی را می بینید که نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم اسکار شده اند اما هرگز برنده جایزه بهترین فیلم نشده اند.