هارلان بول، سخنگوی چمبرلین، خبر درگذشت او را به نشریه «ورایتی» تأیید کرد. به گفته بول، این بازیگر در تاریخ ۲۹ مارس (۹ فروردین) در وایمانالو، هاوایی، بر اثر عوارض ناشی از سکته مغزی از دنیا رفت.
مارتین رابت، شریک دیرینه چمبرلین، در بیانیهای گفت: «ریچارد عزیز ما اکنون با فرشتگان است. او آزاد است و به سوی عزیزانی که پیش از ما رفتند، پرواز میکند. ما چقدر خوشبخت بودیم که چنین روح زیبا و دوستداشتنی را شناختیم. عشق هرگز نمیمیرد، و عشق ما همچون بالهایی او را به سوی ماجراجویی بزرگ بعدیاش حمل میکند.»
ظاهر جذاب و تمامآمریکایی چمبرلین گاهی مانع از دیده شدن تواناییهای بازیگری او میشد، تا اینکه با اجرای تحسینشدهاش در نمایش «هملت» و دیگر نقشآفرینیهای شکسپیری، خود را به عنوان یک بازیگر جدی ثابت کرد. با این حال، این موفقیتها برای تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ سینما کافی نبود. او در چندین فیلم برجسته از جمله «پتولیا»، «سه تفنگدار»، «عاشقان موسیقی» و «موج آخر» ساخته پیتر ویر بازی کرد، اما عرصه اصلی موفقیتاش همچون صفحه کوچک تلویزیون باقی ماند؛ جایی که نقشهای متنوعی از ادوارد هشتم انگلستان و رماننویس اف. اسکات فیتزجرالد تا رائول والنبرگ، قهرمان جنگ جهانی دوم را ایفا کرد.
در دوران بازیگری در نقش دکتر کیلدر، چمبرلین موفقیت کوتاهی نیز به عنوان خواننده به دست آورد و بیشتر ترانههای عاشقانه اجرا کرد. او از تواناییهای صداپیشگیاش در برنامههای متنوع تلویزیونی و روی صحنه، بهویژه در اجرای برادری «بانوی زیبای من» در سال ۱۹۹۳ استفاده کرد.
اما بهیادماندنیترین نقش او، کشیش بلندپرواز استرالیایی در مینیسریال پرطرفدار «پرندههای خاردار» بر اساس رمان عاشقانه معروف کولین مککالو بود.
«شوگان» بر اساس رمان جیمز کلاول نیز در سال ۱۹۸۰ وسیلهای قدرتمند برای نمایش تواناییهای چمبرلین بود. پس از این موفقیتها، او تا سال ۱۹۹۶ و ساخت دنباله «پرندههای خاردار» با عنوان «سالهای گمشده»، یکی از پردرآمدترین بازیگران تلویزیون بود.
استودیو امجیام در اوایل دهه ۱۹۶۰ با چمبرلین جوان قرارداد بست و او را در نقش دکتر کیلدیر قرار داد. این سریال پزشکی یک ساعته، با بازی ریموند مسی، در پاییز ۱۹۶۱ روی آنتن رفت و به سرعت به موفقیت رسید و تا سال ۱۹۶۶ ادامه یافت.
چهره جذاب، قدبلند و رفتار دوستانه چمبرلین او را به سرعت به یک ستاره تبدیل کرد. او از این موقعیت برای شروع یک کار موسیقایی کوچک استفاده کرد و در سال ۱۹۶۲ آلبوم «ریچارد چمبرلین میخواند» و بعدتر «تم موسیقی دکتر کیلدیر» را منتشر کرد.
پس از پایان «دکتر کیلدر»، چمبرلین به سراغ نقشهای متفاوتی رفت. او تحصیلات بازیگریاش را از سر گرفت و در نمایش موزیکال «هالی گولایتلی» بر اساس رمان «صبحانه در تیفانی» ترومن کاپوتی نقش اصلی را به دست آورد، اما این نمایش حتی قبل از افتتاحیه تعطیل شد.
او برای مدتی به انگلستان رفت و به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۷۰، با بازی در نقش هملت در تئاتر «بیرمنگام ریپ» توجه منتقدان را به خود جلب کرد و اولین آمریکایی پس از جان بریمور در چهار دهه قبل بود که این نقش چالشبرانگیز را در خاک بریتانیا اجرا کرد. او بعدها این اجرا را برای تلویزیون نیز تکرار کرد.
چمبرلین در طول دوران حرفهایاش در نقشهای متعددی از ریچارد دوم و سیرانو دو برژراک تا نمایشهای «شب ایگوانا» اثر تنسی ویلیامز و «پدران و پسران» اثر توماس بیب ظاهر شد و برای دو مورد آخر نامزد دریافت جایزه دراما دسک شد.
او در انگلستان در فیلم زندگینامهای «عاشقان موسیقی» ساخته کن راسل در نقش چایکوفسکی بازی کرد. در سال ۱۹۷۳، نقش لرد بایرون را در فیلم «لیدی کارولین لمب» به دست آورد و ریچارد لستر او را در نقش آرمیس در فیلم «سه تفنگدار» انتخاب کرد. چمبرلین بعدها در دو دنباله این فیلم نیز ظاهر شد.
در اواسط دهه ۱۹۷۰، پیتر ویر از او در فیلم رویایی و آخرالزمانی «موج آخر» استفاده کرد و چمبرلین همچنین در فیلم فاجعهای «آتشافروز» در کنار دیگر ستارههای هالیوود بازی کرد.