آمنابار در این فیلم بیشترین تاثیر را از سینمای هیچکاک گرفته و آن را به خوبی در صحنه پردازی و ظرافت بریتانیایی و ویکتوریایی در تمام فیلم اجرا کرده است (هر چند خودش به زبان انگلیسی حرف نمی زند!). فیلمساز جوان تعلیق کار اسپانیایی، یک زن بلوند را به عنوان قهرمان فیلمش انتخاب کرده تا به کمک وی ترس های کودکیش را به تماشاگران انتقال و آنها را هم وحشت زده کند.
کاری نداریم که ژانر فیلم «دیگران» کدام است. در هر ژانری بگنجد باز کار خودش را می کند. فیلم مسیری را شروع و به سمت غافلگیری نهایی خودش حرکت می کند. در انتها نیز داستان خاتمه نمی یابد و در واقع خود انتهای داستان فیلم، تماشاگر را به مسیری که آمده هدایت می کند و این حالت رفت و برگشتی بین مسیر و انتها دست از سر تماشاگر برنمی دارد. آمنابار با شگرد خاص خودش بیننده را در این رفت و برگشت گیر می اندازد و با فصاحت و بلاغت خاص خودش یک داستان هولناک را به آنها تحویل می دهد.
وقتی بیننده به انتهای فیلم می رسد، تیتراژهای ابتدایی فیلم بیشتر خودشان را در ذهن بیننده بازنمایی می کند و بیشتر از این تم های موسیقایی شگفت زده می شود. تم هایی که در همان ابتدای فیلم با کلوزآپ های دقیق وعده وحشتی را به ما می دهند که شاهدش خواهیم بود. وحشتی که در نگاه ترسناک نیکول کیدمن آرام نمی گیرد.
انتخاب آمنبار برای شخصیت گریس - حتی نامش به نوعی هیچکاک را تداعی می کند - بازیگری استرالیایی است که قرار است نقش مادری را بازی کند که در یک عمارت عظیم دورافتاده با فرزندان بیمارش زندگی می کند. هنوز هم باید از فیلمساز به خاطر انتخاب نیکول کیدمن به خاطر این نقش تشکر کنیم. هرگز نمی دانیم اگر امیلی واتسون برای این نقش انتخاب می شد چه بر سر این نقش می آورد. اما رعب و وحشت چهره رنگ پریده کیدمن، تنش و تضاد حرکات و گفتارش، او را تبدیل به یکی از ستون های محکم و موثر فیلم کرده است.
در واقع به لطف ترکیب فوق العاده متضاد شکنندگی و اراده قوی بازیگر زن فیلم، می توانیم وحشت را از نزدیک احساس کنیم. این ترکیب به قدری زیرکانه توسط کارگردان ایجاد شده که به وضوح حضور ارواح قابل لمس است. آنچه بین دیوارهای آن عمارت اتفاق می افتد به طرز عالی در نورهای دقیق، و در سایه های شبح انگیز آن تداعی می شود.
الان بعد از بیست سال ما کاملا متوجه ایم که ترساندن های غافلگیرانه، بدترین نمونه سینمای وحشت است، اما آمنبار بدون کنار گذاشتن کامل آنها و با درک اینکه آنها بخشی ذاتی از انتقال ترس هستند، آن را توسط فضایی کمیاب که در خانه وجود دارد به پس زمینه کل روایت انتقال می دهد و روایت اصلی و ترسناک خودش را در گفتگوهای دقیقی که بین سه شخصیت اصلیش، مادر و دو کودک رد و بدل می شود ادامه می دهد.
منحصر به فرد بودن شخصیت آمنبار و فیلمش در آن است که او حتی وقتی به هدفش هم می رسد کارش را ادامه می دهد و حتی کوچکترین جزئیاتی را که به ما نشان داده را کنترل می کند. و اینگونه جهان داستانی ای خلق می کند که مرز نمی شناسد.