فیلم زندگی نامه ای "چشمان بزرگ" بعد از فیلم "اد وود" محصول سال 1994 درست بعد از بیست سال ساخته شده، جالب اینکه هر دو فیلم را الکساندر و کارازوسکی نوشته اند. برتون با این فیلم توانست در گلدن گلوب 2015 نامزد سه رشته شود و در نهایت برای بازی ایمی آدامز جایزه بهترین بازیگر زن (کمدی یا موزیکال) را از آن خود کند.
مارگریت کین نقاش دهه 1950 در نقاشی هایش چشم های بزرگی را به روی بوم ترسیم می کند که برایش موفقیت های بزرگی را نیز به همراه دارد اما خود او به عنوان کسی که هنرمند آفرینشگر این آثار بود هرگز قدر و ارزش ندید چرا که شوهرش والتر کین نقاشی های او را با نام خود به فروش می رساند یا در نمایشگاه ها به معرض دید می گذاشت و با تولید انبوه نسخه های چاپی ارزان قیمت از تصویر بچه هایی درشت چشم معروف شده بود در حالی که همه این آثار را مارگریت در زیرزمین خانه شان خلق می کرد و تنها کاری که والتر می کرد امضای آثار به اسم خودش و فروش آنها بود! فریب و عدم صداقت والتر سرانجام منجر به جدایی این زوج شد و مارگریت در دادگاهی از نقاشی ها و شهرتش دفاع کرد.
فیلم با نقل قولی از اندی وارهول آغاز می شود: "به نظر من آنچه کین انجام داده واقعا معرکه است، باید خوب باشد. اگر بد بود این همه آدم دوستش نمی داشتند." این جمله از زبان وارهول برای والتر کین گفته شده چون او هم مثل همه در اواسط دهه 1960 فکر می کرد که والتر کین خالق این نقاشی هاست. ولی مارگریت موفق می شود بر این همه دروغ و دغلی که از جانب شوهرش بر وی رفته فایق آید و چشم هایی که از کودکی و به مانند کودکی برای او جا خوش کرده را از دست همسر فریبکارش برهاند. مارگریت (که هنوز هم در سن 87 سالگی در قید حیات است) با دخترش از دست شوهر قبلی اش می گریزد و مهم هم نیست که چه بر سر او آمده که اینچنین سراسیمه وسایلش را جمع می کند و دست به فرار می زند شاید شوهر سابقش هم بلایی آغشته به دروغ و فریب را بر سرش آورده، به امید زندگی ای جدید راهی شهری جدید می شود تا از نو شروع کند و تنها داشته اش هنرش است و دخترش. اما به دام شوهری جدید می افتد که می خواهد هر دوی اینها را از وی بگیرد و موفق هم می شود اما صبر و تحمل و خانواده داری او نیز اندازه ای دارد و با جمله ای که زبان دخترش زده می شود که "یهوه با شکایت مشکلی ندارد" همه چیز برایش رنگی دیگر می گیرد و در قسمت سوم فیلم برای احقاق حقش به پا می خیزد و با مصاحبه و شکایت و کشیدن والتر به دادگاه از چشم های بزرگ نقاشی هایش دفاع می کند.
همه ما عادت کرده ایم وقتی اسم برتون به میان می آید منتظر شخصیت های کارتونی و نماهایی زیبا و چشم گیر و به لحاظ بصری چیزی متفاوت را ببینیم اگر با این دید و عادت به فیلم جدید برتون نگاه کنیم پشیمان خواهیم شد چرا که نما به نمای چشمان بزرگ دارای زیبایی و خوش ظاهری است اما حق نماها مثل سابق و فیلم های قبلی برتون ادا نشده است فیلم نماهای چشم گیر دارد اما به زیبایی سابق نیست. اما نماها به حدی هم خوب هستند که بر تماشاگر تاثیر بگذارند و با ارجاع های بصری او را تا آخر منتظر بگذارند. برتون این قدرت را دارد که بازیگرانش را با نماها و قاب های بی نقصش محاصره کند و از آنها بخواهد که حضورشان را در این نماها و قاب ها به اثبات برسانند و در این کار نیز موفق بوده است.
چشمان بزرگ نه فقط فیلمی زندگی نامه ای است بلکه در آن به روابط هنر و فرهنگ با تجارت و رابطه هنرمند با اثرش نیز پرداخته می شود. در هر دوی این روابط سرقت معنوی بزرگترین ظلمی است که در مقابل هنر و هنرمند اتخاد می شود. از لحظه ای که والتر ادعا می کند نقاشی ها مال اوست هویت مارگریت خدشه دار می شود و به فردی گوشه گیر و اخمو تبدیل می شود شوهرش درصدد رسیدن به ثروت و شهرت است در حالی که او می خواهد خلاقیتش را توسط دیگران تایید کند. نقاشی های او بچه های او هستند که از او دزیده می شوند. و در واقع روح هنرمندانه او از بدنش جدا می شود.
ایمی آدامز در نقش یک هنرمند با آن قیافه معصوم و دلبرایش و در عین حال زنی خانه دار که خودش را اسیر و گیر افتاده، در کوشه ای از زیرزمین یا اتاقی مخفی که کسی نمی تواند واردش شود حتی دخترش، کرده است. و به خوبی سکوت و خلاق بودن این کاراکتر را به تصویر می کشد و در مقابل این سکوت و خلاقیت است که نقش کریستف والتز نیز تعریف می شود او در مقابل شاد و سرحال است و شخصیتی جذاب و در عین حال تنفرانگیز دارد. این دو یکدیگر را هر چند به نادرست تکمیل می کنند. والتز با نقش آفرینی غیرمتعارف و ترسناکش عنصر غالب می شود که می تواند همه چیز را به کنترل بگیرد و از سکوت و خلاقیت مارگریت سوءاستفاده کند.
در صحنه ای که والتر از مارگریت می خواهد که دلیل کشیدن این چشم های بزرگ را برایش بگوید تا او هم در فریب دادن دیگران از آنها استفاده کند مارگریت دلیلش را می گوید که در کودکی در اثر سانحه ای مدتی نمی توانسته بشنود و به همین خاطر به چشم های دیگران توجه می کرده و از آن به بعد مهمترین صحنه زندگی اش را این چشم ها تشکیل داده اند به طوری که وقتی در طول فیلم نیز نقش این چشم ها در زندگی مارگریت گم می شوند مثلا در صحنه فروشگاه، مارگریت چشم های مردم درون فروشگاه را بزرگ می بیند. والتر از دلیل مارگریت به خاطر ساده بودنش سر در نمی آورد و آن را دلیلی قانع کننده برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران نمی داند به همین خاطر باز متوسل به دغلکاری خودش می شود و داستانی سر هم می کند که این نقاشی ها الهامات او از کودکان گمشده ای است که در طول جنگ جهانی دوم در اروپا بوده اند. اما واقعا چه چیزی باعث می شود که مارگریت سکوت کند و در همه این مدت حرف و اعتراضی نکند و حاضر شود در انزوا آن همه نقاشی را بکشد. فیلم دراماتیک برتون به قدری سرراست و پخته است که نمی تواند به درون این راز رخنه کند و از ازدواج ناشاد این زن و شوهر پرده بردارد. چشمان بزرگ با صحنه دادگاه و بازی های خوب انتهایی اش توانسته تماشاگر را راضی کند و شاید حضور کمرنگ فیلمساز در این فیلم کمی برای فیلم نقطه قوت بوده است.
مارگریت کین واقعی در صحنه ای که آدامز و والتز در پارک مشغول نقاشی هستند نقش کوتاهی را بازی کرده است. او همان بانویی است که پشت سر آنها در پس زمینه روی نیمکت می نشیند.
مشخصات فیلم سینمایی "چشمان بزرگ" (Big Eyes)
کارگردان: تیم برتون
نویسندگان فیلمنامه: اسکات الکساندر ، لری کارازوسکی
مدیر فیلمبرداری: برونو دلبونل
موسیقی: دنی الفمن
تدوین: جی سی باند
بازیگران: ایمی آدامز (مارگریت کین)، کریستف والتز (والتر کین)، دنی هیوستن (دیک نولان)، جون پولیتو (انریکو باندوچی)، کریستن ریتر، جیسن شوارتزمن، ترنس استمپ
هزینه تولید: 10 میلیون دلار و فروش جهانی 13.5 میلیون دلار تا هفتم ژانویه 2015
امتیاز کاربران آی او دی بی: 7.1 ستاره از 10 ستاره
امتیاز در راتن تومیتوز: 70 از 100 بر اساس 140 نقد
امتیاز در متاکریتیک: 62 از 100 براساس 40 نقد