شنبه, 23 اسفند 1393 16:51

نگاهی به فیلم "نقص ذاتی" (Inherent Vice) آخرین ساخته پل توماس اندرسون / هر آنچه سخت است فرو می ریزد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
نگاهی به فیلم "نقص ذاتی" (Inherent Vice) آخرین ساخته پل توماس اندرسون / هر آنچه سخت است فرو می ریزد نگاهی به فیلم "نقص ذاتی" (Inherent Vice) آخرین ساخته پل توماس اندرسون / هر آنچه سخت است فرو می ریزد

عادل متکلمی آذر (سی و یک نما)- فیلمی که به مذاق هر کسی خوش نمی آید، فیلمی نامتعارف و پراکنده ولی مطبوع و غنی که مشتری های مخصوص خودش را دارد. فیلم تصویرگر انسان های سرگردانی است که در آمریکای جنگ زده دنبال جایی برای خودشان هستند.

 عنوان فیلم اصطلاحی است در ارجاع به نقصی مخفی یا ماهیت واقعی شی فیزیکی کی می تواند به واسطه ایجاد بی ثباتی در اجزای تشکیل دهنده آن به نابودی اش منتهی شود. در لغت نامه بیمه و صنعت حمل و نقل این اصطلاح نقصی را بیان می کند که وجودش در یک شی یا کالا، بیمه کردن یا حمل و نقل آن را تبدیل به خطری ناپذیرفتنی می کند. دل تورو در نقطه ای از فیلم سعی در توضیح دادن همین اصطلاح دارد که فیلم نام خود را از آن می گیرد: ”تخم مرغ می شکند، شکلات آب می شود و شیشه ترک می خورد.” به عبارت دیگر: همه چیز حتی زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم فرو می پاشد و پایان می یابد و این به دلیل ماده سازنده آن است. البته فیلم های اندرسون شاید از این قاعده مستثنی باشند.

vice3.jpg

روایت فیلم در دهه 60 می گذرد دهه ای رویایی که رو به پایان است و "نقص ذاتی" این دوره موضوعی است که نتوانسته از دست اندرسون فرار کند، اندرسون با گیر انداختن این دهه آن را به سخره گرفته و از ماهیت پنهان آن پرده برداشته است. دهه ای که با ظهور منسون ها و خاتمه جنگ ویتنام مقارن شده است. شهرهای کوچک ساحلی کالیفرنیا به همراه زندگی هرج و مرج گرایانه اش جایش را به ساختمانهای گران قیمت و زندگی مرفه و محافظه کارانه داده است و همه آن رویاها تبدیل به کابوسی یکنواخت شده است این یک نقص است نقصی ذاتی که اندرسون با زیرکی خاصی در فیلمش دست بر روی آن گذاشته است. فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته تامس پینچان است. "نقص ذاتی" هفتمین فیلم اندرسون است که کمدی ویژه اش به نوآرهایی مثل "محله چینی ها"، "خداحافظی طولانی" و "فعالیت شبانه" نقب می زند. فیلم به خاطر ساختار روایی اش برای هر کسی خوش آیند نیست و مسلما هواداران خودش را دارد به همین دلیل فیلمی خاص و نامتعارف است.

28JPINHERENT3-articleLarge.jpg

اواخر دهه 60 است. لری اسپور تلو که همه داک صدایش می کنند کارگاهی خصوصی است که مطبی پزشکی را تبدیل به دفترش کرده است و در حال و هوای محبوب سابقش، شستا فی هپوورث (با بازی کاترین واترسون)، که او را ترک کرده زندگی می کند این ترک کردن بر روی او غم و اندوهی بزرگ گذاشته است طوری که داک هنوز که هنوز است نتوانسته با این غم کنار بیاید. اما یک روز شستای بی وفا دوباره به سراغ داک می آید نه برای تجدید رابطه، بلکه برای تقاضای کمک، آن هم در رابطه با گم شدن دوست جدیدش میکی وولفمن (با بازی اریک رابرتز) ؛ مردی مسن و پولدار که از سرگرده های معاملات ملکی است و در جریان یک ماجرای آدم ربایی گم شده است. داک تصمیم می گیرد به او کمک کند...

فیلم ظاهرا به اثر قبلی اندرسون "مرشد" شباهتی ندارد اما در باطن روایتگر آدم های سرگردان و به پوچی رسیده ای است که در آمریکای جنگ زده دنبال سرپناه می گردند. زمان 1970، مکان ساحل گوردیتا، جایی کوچک و ساکت برای موج سوارها، روانی ها و کارآگاهان خصوصی. شاید خلاصه فیلم در این دیاکوگ به روشنی دیده می شود: “زندگی آمریکایی یعنی چیزی که همه از آن فراری هستند”. همه شخصیت ها در حال فرار از چیزی هستند که درون آنها را آزار می دهد. در حال فرار بودن شخصیت ها فیلم را به دنیایی تغییرپذیر و بی ثبات تبدیل کرده است. چیز راز آمیزی به نام دندان طلایی در فیلم نشان داده می شود که تا انتهای فیلم معلوم نیست که آیا یک باند قاچاق مواد مخدر هندی چینی است یا نام قایق تفریحی یکی از هنرپیشه های بدنام، البته ممکن است سندیکای دندانپزشکان فراری از مالیات باشد که دکتر فیل گود (مارتین شورت) نماینده آنهاست. از سوی دیگر نوازنده ظاهرا مرده ساکسیفون، کوی هارلینگن (اوئن ویلسون) هم زنده است و حالا نقش یک طراح اعتراضات دانشجویی به نام ریک و یا یک خبرچین پلیس به نام چاکی را دارد یا شاید هم هیچ یک از نقش های ذکر شده را نداشته باشد. زن های درمانده و زنهای قدرتمند در فیلم کم نیستند؛ یکی از آنها بازپرس قضایی، پنی (ریس ویدرسپون)، است که به نوعی دوست دختر داک هم به حساب می آید. مورد دیگر همسر کوی، هوپ (جنا ملون) است که زمانی معتاد بوده است و مورد آخر هم دختری بی ثبات و پولدار به نام جاپونیکا (ساشا پیِتِرس) است که داک در یکی دیگر از پرونده ها با او درگیر است.

ba1d2641-9ee1-471d-ab4a-aafdc197829d.jpg

هر چه داک بیشتر در حل پرونده ها پیش می رود روایت فیلم هم بیش از آنکه عمق پیدا کند دچار گستردگی سطحی می شود. داک در یکی از بررسی هایش بیهوش می شود و زمانی که به هوش می آید خود را در کنار یک جسد می یابد و همزمان پلیس هم بالای سر او حاضر می شود، این موضوع باعث می شود خود او هم در صف مظنونین قرار بگیرد، البته مشخصا کارآگاه پلیس محلی کریستین بیگ فوت بیورسن (جاش برولین) نقشه دیگری برای او دارد. بیورسن با آن موهای مکعبی خود در ابتدا به نظر آدم سفت و سختی می آید اما بعدتر مشخص می شود که او هم غصه ها و درگیری های خاص خود را دارد. برولین هم تمام این تضادهای شخصیتی را با ظرافت و چاشنی کمدی تمام عیاری بروز می دهد.

چیزی که در فیلم موج می زند زیبایی است. این زیبایی بصری را می توان حتی در احمقانه ترین تصاویر هم دید. نمونه اش صحنه ای است که کوی هارلینگن در عکس برداری از شام پیتزا به سبک شام آخر شرکت می کند. نمونه دیگر زیبایی بصری را می توان در صحنه ی غروب آفتاب روی دریا که از میان دو خانه گرفته شده است دید. صحنه زیبای دیگر فلش بک داک و شستا است که در نمایی طولانی گرفته شده است: آنها را می بینیم که در خیابانی بالا و پایین می روند و در آستانه دری می ایستند در حالی که ابرهای تیره در آسمان جمع می شوند و ترانه ای از نیل یانگ در حال پخش است.

مشخصات فیلم سینمایی "نقص ذاتی" (Inherent Vice)

نویسنده و کارگردان: پل توماس اندرسون بر اساس رمانی از تامس پینچان به همین نام

مدیر فیلمبرداری: رابرت الزویت

موسیقی: جانی گرینوود

تدوین: لسلی جونز

بازیگران: یواکین فینیکس (لری، داک، اسپور تلو)، کاترین واترسون (شستا فی هپوورث)، جاش برولین (بازرس کریستین "بیگ فوت" بیورنسن)، اوئن ویلسن (کوی هارلینگن)، بنیسیو دل تورو (سانکو اسمایلکس)، ریس ویترزپون، جنا مالونی، مارتین شورت، جوانا نیوسام، اریک رابرتز، کریستین اسکات تامس

امتیاز در آی ام دی بی: 8.2 ستاره از 10 ستاره

امتیاز در متاکریتیک: 80 درصد براساس 28 نقد

امتیاز در راتن تومیتوز: 73 درصد از 66 نقد

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید